Perdic | دستکهای تامین | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	safety stakes U	دستکهای تامین

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	garnishee U	کسی که خواستهای نزداو تامین یا توقیف باشد تامین مدعا به کردن
	garnishment U	تامین خواسته حکم تامین مدعابه
	remands U	اخذ تامین مجدد تشدید تامین
	remanding U	اخذ تامین مجدد تشدید تامین
	remand U	اخذ تامین مجدد تشدید تامین
	remanded U	اخذ تامین مجدد تشدید تامین
	close in security U	برقراری تامین در نزدیک شدن به دشمن تامین تقرب به دشمن
	landmark U	دستکهای نشان دهنده محل کاشتن مین علایم محل مین
	landmarks U	دستکهای نشان دهنده محل کاشتن مین علایم محل مین
	communication security monitoring U	کنترل تامین مخابراتی نظارت در امر تامین مخابراتی
	communication security account U	میزان تامین مخابراتی اندازه تامین مخابراتی
	cover U	تامین
	covers U	تامین
	water supply U	تامین اب
	hedging U	تامین
	safety limit U	حد تامین
	security U	تامین
	water supplies U	تامین اب
	coverings U	تامین
	securing U	تامین
	securement U	تامین
	safety U	تامین
	social security U	تامین اجتماعی
	ensuring U	تامین کردن
	insures U	تامین کردن
	insuring U	تامین کردن
	security U	تامین مصونیت
	ensures U	تامین کردن
	give security for U	تامین کردن
	safety diagram U	دیاگرام تامین
	internal security U	تامین داخلی
	local security U	تامین محلی
	supply port U	درگاه تامین
	take care of U	تامین کردن
	signal security U	تامین مخابراتی
	ensured U	تامین کردن
	funding U	تامین وجه
	provisioning U	تامین ذخیره
	buffer zone U	منطقه تامین
	insecurity U	عدم تامین
	safety factor U	ضریب تامین
	safety factor U	عامل تامین
	preservation of evidence U	تامین دلیل
	buffer zones U	منطقه تامین
	physical security U	تامین تاسیسات
	ensure U	تامین کردن
	quia timet U	حکم تامین
	financier U	تامین اعتبارکننده
	financiers U	تامین اعتبارکننده
	cryptosecurity U	تامین رمز
	procurement U	تامین اماد
	electronic security U	تامین الکترونیکی
	collective security U	تامین اجتماعی
	chemical security U	تامین شیمیایی
	buffer stock U	تامین ذخیره
	troop safety U	تامین عده ها
	secure U	درامان تامین
	secure U	تامین کردن
	secure U	تامین شده
	area security U	تامین منطقه
	committment U	تامین اعتبار
	supplied U	تامین کردن
	supply U	تامین کردن
	communication security U	تامین مخابراتی
	supplying U	تامین کردن
	secures U	درامان تامین
	fulfill U	تامین کردن
	guarantees U	تامین کردن
	protection U	تامین نامه
	transmission security U	تامین مخابره
	transmission security U	تامین ارسال
	cover U	تامین کردن
	coverings U	تامین کردن
	the rule of law U	تامین قضایی
	covers U	تامین کردن
	the rule of law U	تامین قانونی
	guaranteed U	تامین کردن
	secures U	تامین شده
	appropriation reimbur sement U	تامین اعتبار
	factor of safety U	عامل تامین
	guarantee U	تامین کردن
	secures U	تامین کردن
	area security U	تامین منطقه عملیات
	elevation of security U	زیاد کردن تامین
	elegit U	حکم تامین مدعی به
	continuing appropriation U	تامین اعتبار پیوسته
	continuing appropriation U	مداومت تامین اعتبار
	pacification U	تامین ثبات داخلی
	collective security U	تامین دسته جمعی
	appropriation reimbur sement U	تامین سپرده یاوثیقه
	bombline U	خط تامین پرتاب بمب
	communication security U	برقراری تامین مخابراتی
	ups U	تامین برق بی وقفه
	finance company U	شرکت تامین مالی
	angle of safety U	زاویه تامین گلوله
	emanitions security U	تامین ضد استراق سمع تامین استراق سمع
	deficit financing U	تامین کسر بودجه
	levy a sum on a person's property U	تامین خواسته کردن
	secure U	تامین کردن هدف
	secures U	مطمئن تامین کردن
	secures U	تامین کردن هدف
	guarantee U	تامین تضمین کردن
	guaranteed U	تامین تضمین کردن
	guarantees U	تامین تضمین کردن
	transmission security U	تامین ارسال پیام
	to feather ones nest U	تامین اتیه کردن
	system maintenance U	تامین و نگهداری سیستم
	supply company U	شرکت تامین کننده
	secure U	مطمئن تامین کردن
	tucker U	تامین غذا کردن
	unemployment fund U	صندوق تامین بیکاری
	to ensure something U	تامین کردن [چیزی]
	water supply to navigation U	تامین اب کانال کشتیرانی
	victual U	خواربار تامین کردن
	finance U	تامین هزینه پولی
	safety U	برقرار کردن تامین
	power supply U	تامین کننده برق
	rear area security U	تامین منطقه عقب
	make up a deficit U	تامین کردن کسری
	financed U	تامین هزینه پولی
	safety card U	کارت تامین اتشبار
	safety officer U	افسر تامین یکان
	security for cost U	تامین هزینه دادرسی
	security for costs U	تامین هزینه دعوی
	finances U	تامین هزینه پولی
	self protection U	برقراری تامین از خود
	social security system U	نظام تامین اجتماعی
	social security program U	برنامه تامین اجتماعی
	social security organization U	سازمان تامین اجتماعی
	financing U	تامین هزینه پولی
	social security benefits U	منافع تامین اجتماعی
	social security act U	قانون تامین اجتماعی
	stability operations U	عملیات تامین ثبات داخلی
	degree of protection U	میزان تامین درجه حفافت
	to safeguard [against] U	تامین کردن [علیه] [در برابر]
	social security tax U	مالیات سیستم تامین اجتماعی
	protect a bill U	وجه براتی را تامین کردن
	social security contributions U	پرداختی بابت تامین اجتماعی
	force development U	برنامه تامین یا بسیج یکانها
	troop program U	برنامه تامین عدههای نظامی
	safety card U	کارت تامین جنگ افزار
	report generator U	برای تامین گزارش کامل
	uniterruptable power supply U	سیستم تامین برق بی وقفه
	replevy U	بادادن تامین ازتوقیف دراوردن
	quia timet U	قرار تامین دستور موقت
	environmental security U	تامین محیطی و فیزیکی منطقه
	garnisher U	تامین کننده خواسته یامدعابه
	supply U	تامین کالاها یا محصولات یا سرویس ها
	supplied U	تامین کالاها یا محصولات یا سرویس ها
	coverings U	تامین زیان و خسارات بیمه
	supply U	تامین موجودی عرضه نمودن
	cover U	تامین زیان و خسارات بیمه
	safeguards U	قفل حفافتی یا تامین دار
	provide U	میسر ساختن تامین کردن
	services U	1-توابع تامین شده در یک قطعه . 2-
	covers U	تامین زیان و خسارات بیمه
	supplying U	تامین موجودی عرضه نمودن
	safeguard U	تامین کردن امن نگهداشتن
	supplied U	تامین موجودی عرضه نمودن
	safeguarding U	قفل حفافتی یا تامین دار
	safeguards U	تامین کردن امن نگهداشتن
	safeguarding U	تامین کردن امن نگهداشتن
	user supplied U	تامین شده توسط کاربر
	safeguarded U	قفل حفافتی یا تامین دار
	communication security custodian U	مسئول وسایل تامین مخابراتی
	safeguarded U	تامین کردن امن نگهداشتن
	safeguard U	قفل حفافتی یا تامین دار
	provides U	میسر ساختن تامین کردن
	supplying U	تامین کالاها یا محصولات یا سرویس ها
	supplying U	تامین چیزی که مورد نیاز است .
	social security wealth U	ثروت ناشی از نظام تامین اجتماعی
	supply U	تامین چیزی که مورد نیاز است .
	podded U	دارای زندگی اسوده یا تامین شده
	social security U	بیمه وبازنشستگی همگانی تامین اجتماعی
	supplied U	تامین چیزی که مورد نیاز است .
	pre empt U	از پیش برای خود تامین کردن
	deficit financing U	تامین مالی از راه کسر بودجه
	privacy U	جداسازی مبادله پیام برای تامین
	social security payroll tax U	مالیات مزد و حقوق برای تامین اجتماعی
	short covering U	خرید سهم برای تامین فروشهای سلف
	ways and means U	طرق و وسایل انجام چیزی تامین معاش
	microsoft U	ه شده توسط ماکروسافت برای تامین اطلاعات
	America Online U	بزرگترین تامین کننده سرویس اینترنت در جهان
	to be insured under the social security scheme [system] U	بوسیله سیستم تامین اجتماعی بیمه بودن
	to be covered by social security U	بوسیله سیستم تامین اجتماعی بیمه بودن
	to have social security coverage U	بوسیله سیستم تامین اجتماعی بیمه بودن
	beef cattle U	گله گاو که برای تامین گوشت پرورش مییابد
	redundancies U	تامین قط عات اضافی در سیستم در صورت بروز خرابی
	redundancy U	تامین قط عات اضافی در سیستم در صورت بروز خرابی
	levy a sum on a person's property U	به منظور تامین مدعی به دارایی کسی را توقیف کردن
	to secure a debtby a mortagage U	با گرفتن گرو بستانکاری خودرا ازدیگران تامین کردن
	powered U	بیان اینکه ولتاژ یک قطعه الکتریکی تامین شده است
	communication security custodian U	مسئول شمارش و تحویل و تحول و نگهداری وسایل تامین مخابراتی
	provident fund U	وجوه متراکم شده برای تامین مالی دوره بازنشستگی
	invisible U	مداری که تامین کننده منبع جریان متناوب است از باتری DC
	financed demand U	احتیاجاتی که تامین اعتبارشده اند نیازمندیهایی که هزینه ان پرداخت شده
	powers U	بیان اینکه ولتاژ یک قطعه الکتریکی تامین شده است
	presentation manager U	واسط کار به گرافیک تامین شده توسط سیستم عامل OS/2
	powering U	بیان اینکه ولتاژ یک قطعه الکتریکی تامین شده است
	power U	بیان اینکه ولتاژ یک قطعه الکتریکی تامین شده است