English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (36 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
dizen U دسته یا بسته کتان وکنف کتان را اماده کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
hackle U شانه مخصوص شانه کردن لیفهای کتان وابریشم کتان زن
flax U درخت کتان الیاف کتان
canvas U کتان
canvases U کتان
flax comb U کتان کش
wild flax U کتان
bombast U کتان
flax U کتان
linen U کتان
cloth U کتان
cloths U کتان
flax trade U تجارت کتان
linen draper U کتان فروش
linnet U مرغ کتان
flax U پارچه کتان
asbestus U سنگ کتان
swingle U کتان کوب
cheesecloth U کتان شل باف
flax seed U تخم کتان
flax comb U شانه کتان
lint U لیف کتان
linen tape U نوار کتان
hatchel U شانه کتان
toadflax U کتان وحشی
strick U شاخه درخت کتان
linseed oil U روغن تخم کتان
toile U پارچه کتان نازک
linseed U بزرک بذر کتان
flaxy U مربوط به یا مثل کتان
strick U کتان یاکنف هندی
dodder U کتان صحرایی لرزیدن
dodders U کتان صحرایی لرزیدن
flaxy filaments U رشته هایا الیاف کتان
ecru U رنگ کتان شسته نشده
hatchel U کتان پاک کن شانه زدن
tows U پس مانده الیاف کتان یا شاهدانه
tow U پس مانده الیاف کتان یا شاهدانه
white sale <idiom> U حراج حوله ،پارچه کتان
calendaring U قرار دادن الیاف کتان یاپارچه در محلول داغ و غلیظ سود برای افزایش مقاومت وشفافیت ان
chambray U کتان یا چیت راه راه شطرنجی
hards U پس مانده کتان یاشاهدانه پس مانده
wiring harness U یک دسته سیم به هم بسته
harnessed U بند بسته دسته سیم
harness U بند بسته دسته سیم
harnessing U بند بسته دسته سیم
ready reserve U ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
barns U انبار کاه و جو وکنف وغیره
barn U انبار کاه و جو وکنف وغیره
ground readiness U اماده باش در روی زمین اماده بودن هواپیماها درروی باند اماده باش زمینی
gift wrap U بسته بندی کردن در کاغذ بسته بندی روبان دارپیچیدن
winterize U اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
to form into groups U دسته دسته کردن طبقه بندی کردن
supercritical U حالت اماده به انفجار ماده اتمی ترکیب اماده به انفجاراتمی
kepse motife U [ریشه کلمه ترکی است و به معنی بسته یا دسته می باشد. این نگاره بصورت بوته ای افقی با شاخه های عمودی بافته می شود و جلوه ای از برگ های دن دادنه دار را نشانمیدهد.]
on guard U اماده توپگیری اماده برای توگیری
bundle U متمرکز کردن دسته کردن دسته
bundles U متمرکز کردن دسته کردن دسته
bundling U متمرکز کردن دسته کردن دسته
packets U بخشی از router شبکه که زمان ارسال بسته داده به مقصد را مشخص میکند بسته به مسیر انتخابی
packet U بخشی از router شبکه که زمان ارسال بسته داده به مقصد را مشخص میکند بسته به مسیر انتخابی
groups U دسته دسته کردن
group U دسته دسته کردن
assort U دسته دسته کردن
distribute U دسته دسته کردن
classify U دسته دسته کردن
regiment U دسته دسته کردن
sorts U دسته دسته کردن
regiments U دسته دسته کردن
sorted U دسته دسته کردن
windrow U دسته دسته کردن
sort U دسته دسته کردن
to cut out U بریدن ودراوردن- پیش دستی کردن بر- اماده کردن-انداختن
setting up U اماده کردن
preparation U اماده کردن
get ready U اماده کردن
readying U اماده کردن
ready U اماده کردن
unlimber U اماده کردن
make ready U اماده کردن
supplying U اماده کردن
primed U اماده کردن
set U اماده کردن
sets U اماده کردن
primes U اماده کردن
pre treatment U اماده کردن
supplied U اماده کردن
prime U اماده کردن
accommodates U اماده کردن
supply U اماده کردن
readies U اماده کردن
readied U اماده کردن
preparations U اماده کردن
harnessed U اماده کردن
provide U اماده کردن
accommodated U اماده کردن
prepares U اماده کردن
to pickle a rod for U اماده کردن
harness U اماده کردن
harnessing U اماده کردن
preparing U اماده کردن
confect U اماده کردن
draft U اماده کردن
to string up U اماده کردن
belay U اماده کردن
provides U اماده کردن
drafted U اماده کردن
drafts U اماده کردن
prepare U اماده کردن
outfit U سازو برگ اماده کردن تجهیز کردن
outfits U سازو برگ اماده کردن تجهیز کردن
train U اماده کردن اسب
to fit with U اماده کردن برای
forespeak U قبلا اماده کردن
do up U اماده استفاده کردن
forearm U قبلا اماده کردن
set up U اماده تیراندازی کردن
knock up U سردستی اماده کردن
knock-up U سردستی اماده کردن
trained U اماده کردن اسب
fitting out U اماده کردن ناو
gear U کردن اماده کارکردن
trains U اماده کردن اسب
forearms U قبلا اماده کردن
gears U کردن اماده کارکردن
geared U کردن اماده کارکردن
knock-ups U سردستی اماده کردن
get ready U اماده شدن حاضر کردن
snow farming U اماده کردن پیست اسکی
make ready U اماده شدن حاضر کردن
spots U کشف کردن اماده پرداخت
to provide oneself U خودرا اماده یا مجهز کردن
sensate U اماده پذیرش حس احساس کردن
to study up U خود را اماده امتحانات کردن
spot U کشف کردن اماده پرداخت
forthcomming U اماده برای ارائه کردن
prepares U اماده کردن ساختن ترکیب کردن
to gather up U جمع اوری کردن اماده کردن
make U درست کردن ساختن اماده کردن
prepare U اماده کردن ساختن ترکیب کردن
to wind up U کوک کردن اماده کردن گلوله
makes U درست کردن ساختن اماده کردن
redact U اماده چاپ کردن تحریر کردن
preparing U اماده کردن ساختن ترکیب کردن
packaging U ماده محافظ اشیا که بسته بندی می شوند. مواد جذاب برای بسته بندی کالاها
rig U نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
rigged U نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
rigs U نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
edited U تنظیم و تصحیح و اماده چاپ کردن
cram U خودرا برای امتحان اماده کردن
cramming U خودرا برای امتحان اماده کردن
crams U خودرا برای امتحان اماده کردن
marshaled U در صف اوردن جهت حمل اماده کردن
marshal U در صف اوردن جهت حمل اماده کردن
marshalled U در صف اوردن جهت حمل اماده کردن
marshals U در صف اوردن جهت حمل اماده کردن
crammed U خودرا برای امتحان اماده کردن
marshaling U در صف اوردن جهت حمل اماده کردن
enarm U مسلح شدن اماده کارزار کردن
roadworthy U اماده مسافرت قابل سفر کردن
winterization U اماده کردن برای کار در زمستان
edit U اماده چاپ کردن تغییر دادن
edit U تنظیم و تصحیح و اماده چاپ کردن
edited U اماده چاپ کردن تغییر دادن
ramp alert U اماده باش در سکوی در جا زدن اماده باش 51 دقیقهای
overpacking U دوباره لفاف کردن یا بسته بندی کردن
shook U بسته کردن
packs U بسته کردن
pack U بسته کردن
groom U اماده کردن شیب برای اسکی مهتر
grooms U اماده کردن شیب برای اسکی مهتر
mountee U اژیر مخصوص اماده کردن توپهای ناو
tropicalization U اماده کردن برای کار درمنطقه استوایی
aircraft arresting reset unit U وسیله اماده کردن مجددسیستم مهار هواپیما
arm U مسلح کردن چاشنی کشیدن اماده انفجارکردن
parcels U بسته بندی کردن
stripping U بسته بندی کردن
wrap U بسته بندی کردن
wraps U بسته بندی کردن
packing U بسته بندی کردن
parcel U بسته بندی کردن
packets U بسته بندی کردن
put up U بسته بندی کردن
packet U بسته بندی کردن
packs U بسته بندی کردن
pack U بسته بندی کردن
put-up U بسته بندی کردن
parceling U بسته بندی کردن
to commit oneself U خودراگرفتاریا بسته کردن
civilian preparedness for war U اماده کردن مردم برای جنگ امادگی غیرنظامیان
despatching U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
sketched U پیش نویس چیزی را اماده کردن طرح خلاصه
sketches U پیش نویس چیزی را اماده کردن طرح خلاصه
dispatches U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
set up U اماده کردن اتومبیل برای مسابقه درمسیر معین
despatched U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
despatches U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
dispatched U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
dispatch U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
sketch U پیش نویس چیزی را اماده کردن طرح خلاصه
aircraft turn around U اماده کردن هواپیما برای پرواز یا اجرای عملیات
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com