Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
Sept
U
دسته یا اجتماعی که افرادش معتقداند ازیک جد یا نیا بوجودامده اند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
xylophilous
U
بوجودامده از چوب
monogenic
U
بوجودامده از یک پدر ومادر
mounting
U
دسته و پشت بند دسته شمشیر
from pillar to post
U
ازیک دربدردیگر
of the same leaven
U
ازیک جنس
on one hand
U
ازیک طرف
osmosis
U
ازیک پرده
ex parte
U
ازیک طرف
uniparental
U
ازیک ولی
Ask each and every one of them .
U
ازیک یک آنها بپرسید
itineration
U
ازیک جابجایی دیگر
to solicit an office
U
درخواست ازیک شرکت
extravaganzas
U
ازیک شخصیت خیالی
to lose an eye
U
ازیک چشم نابیناشدن
aliunde
U
ازیک جای دیگر
extravaganza
U
ازیک شخصیت خیالی
from stem to stern
U
ازیک سربسر دیگر
consubstantiate
U
ازیک جنس شدن
dual
U
استفاده ازیک جفت
personal computing
U
استفاده ازیک کامپیوتر شخصی
lobectomy
U
برداشتن قسمتی ازیک عضو
nosegay
U
دسته گل یایک دسته علف
gybe
U
ازیک سوبسوی دیگرجنبیدن تغییرجهت دادن
out fall
U
محلی که اب ازیک مجرابه مجرای بزرگترمیریزد
it is useful in a way
U
ازیک جهت سودمنداست تاندازهای مفیداست
replays
U
خواندن مجدد داده یا سیگنال ازیک ضبط
nutcrackers
U
تمرین ضربه سخت خوردن ازیک یا دو بازیگر
nutcracker
U
تمرین ضربه سخت خوردن ازیک یا دو بازیگر
replay
U
خواندن مجدد داده یا سیگنال ازیک ضبط
replayed
U
خواندن مجدد داده یا سیگنال ازیک ضبط
replaying
U
خواندن مجدد داده یا سیگنال ازیک ضبط
lorgnettes
U
ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
lorgnette
U
ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
retrospective search
U
جستجوی متن ها دریک موضوع مشخص ازیک داده
reconstitution site
U
قرارگاه یا ستاد بازیافتی ازیک یکان منهدم شده
eponymy
U
اشتقاق اسم قبیله یا شخص یاعشیره ازیک کلمه
entrance head
U
بار لازم برای ایجاد جریان ازیک لوله
polyoestrous
U
دارای بیش ازیک وهله جفت گیری در سال
reproduce
U
کپی کردن داده یا متن ازیک ماده یا رسانه به دیگری
relocate
U
انتقال داده ازیک محل فضای ذخیره سازی به دیگری
round robin (meeting or discussion)
<idiom>
U
جلسهای که درآن شخص ازیک گروه شرکت کرده باشد
reproduces
U
کپی کردن داده یا متن ازیک ماده یا رسانه به دیگری
reproducing
U
کپی کردن داده یا متن ازیک ماده یا رسانه به دیگری
relocating
U
انتقال داده ازیک محل فضای ذخیره سازی به دیگری
relocates
U
انتقال داده ازیک محل فضای ذخیره سازی به دیگری
relocated
U
انتقال داده ازیک محل فضای ذخیره سازی به دیگری
reproduced
U
کپی کردن داده یا متن ازیک ماده یا رسانه به دیگری
paragram
U
جناسی که عبارت است ازتغییرحرف یا حروفی ازیک واژه تصحیف
scrimmages
U
بازی تمرینی بین دو گروه ازیک تیم تمرین والیبال
outdegree
U
تعداد رئوس جهت داری که ازیک گره خارج می شوند
metastasize
U
گسترش یافتن مرض ازیک نقطهء بدن به نقطه دیگر
roll forward
U
تابع پایگاه داده ها که کاربر را ازیک آسیب نجات میدهد.
scrimmage
U
بازی تمرینی بین دو گروه ازیک تیم تمرین والیبال
systematic theology
U
بخشی از علوم الهی که مذاهب مختلفه را جزئی ازیک حقیقت کل میداند
distortion
U
اختلاف ناطلوب بین قبل و بعد از عبور سیگنال ازیک قطعه
distortions
U
اختلاف ناطلوب بین قبل و بعد از عبور سیگنال ازیک قطعه
open loop system
U
مکانیزم کمک کننده متشکل ازیک مسیر کنترل بدون اندازه گیری نتیجه
ferryboat
U
قایقی که بوسیله سیم یا طناب وغیره ازیک سوی رودخانه بسوی دیگر میرود
ferryboats
U
قایقی که بوسیله سیم یا طناب وغیره ازیک سوی رودخانه بسوی دیگر میرود
concatenate
U
بیشتر ازیک فایل یامجموعهای ازداده ها که باهم ترکیب می شوند تا مجموعهای را تشکیل دهند
retrieval
U
عمل جستجو, محل دادن وبهبود اطلاعات ازیک فایل یا رسانه ذخیره سازی
sects
U
دسته دسته مذهبی
sect
U
دسته دسته مذهبی
they came in bands
U
دسته دسته امدند
troop
U
دسته دسته شدن
trooped
U
دسته دسته شدن
assort
U
دسته دسته شدن
trooping
U
دسته دسته شدن
classify
U
دسته دسته کردن
distribute
U
دسته دسته کردن
in detail
U
مفصلا دسته دسته
group
U
دسته دسته کردن
groups
U
دسته دسته کردن
scores of people
U
دسته دسته مردم
sorts
U
دسته دسته کردن
shoals of people
U
دسته دسته مردم
streams of people
U
دسته دسته مردم
regiments
U
دسته دسته کردن
assort
U
دسته دسته کردن
sorted
U
دسته دسته کردن
regiment
U
دسته دسته کردن
windrow
U
دسته دسته کردن
sort
U
دسته دسته کردن
emission theory
U
فرض اینکه نورعبارت است ازیک رشته ذرات سبک که ازجسم نورانی ریزش میکند
branches
U
در مدارات الکتریکی قسمتی ازیک شبکه متشکل از یک یا چندالمنت دو ترمینالی که بصورت سری به یکدیگرمتصل شده اند
branch
U
در مدارات الکتریکی قسمتی ازیک شبکه متشکل از یک یا چندالمنت دو ترمینالی که بصورت سری به یکدیگرمتصل شده اند
to form into groups
U
دسته دسته کردن طبقه بندی کردن
coaction
U
عمل دسته جمعی همکاری دسته جمعی
accent mark
U
علامتی که پس ازیک نت قرار میگیرد و نشان میدهد که نت در چه گامی قرار دارد
ferrying
U
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferries
U
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferried
U
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
amphibrach
U
شعر و نثری مرکب ازیک هجای بلند بین دو هجای کوچک
ferry
U
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
relayed
U
ارسال داده ازیک منبع وسپس ارسال آن به نقط ه دیگر
relay
U
ارسال داده ازیک منبع وسپس ارسال آن به نقط ه دیگر
imethod
U
روش ارسال پیام یک طرفه ازیک ایستگاه به ایستگاه دیگر
relays
U
ارسال داده ازیک منبع وسپس ارسال آن به نقط ه دیگر
verification
U
بررسی تایپ صحیح داده یا سمت ارسال داده ازیک رسانه به دیگری
single transposition
U
نوعی تبدیل به رمز که فقط ازیک نوع کلید رمز استفاده میشود
cross modulation
U
مدولاسیون ناخواسته که ازیک کاریر به کاریر دیگر درهمان گیرنده تاثیر میگذارد
slewing
U
سرعت حرکت ابزارهای ماشینی کنترل شده عددی ازیک محل به محل دیگر
to vote plump
U
رای خود را بیک تن دادن جایی که بتوان برای بیش ازیک تن رای داد
uniservice
U
متشکل ازیک نوع یکان یا یک نوع نیروی مسلح
processionary
U
اجتماعی
societal
U
اجتماعی
the herd instinct
U
حس اجتماعی
anti-social
U
ضد اجتماعی
ecclesiastics
U
اجتماعی
communal
U
اجتماعی
anti social
U
ضد اجتماعی
communally
U
اجتماعی
ecclesiastic
U
اجتماعی
socio political
U
اجتماعی
Republicans
U
اجتماعی
Republican
U
اجتماعی
public
U
اجتماعی
social
U
اجتماعی
socio economic
U
اجتماعی
social engineering
U
مهندسی اجتماعی
Civil Service
U
خدمات اجتماعی
national insurance
U
بیمه اجتماعی
social role
U
نقش اجتماعی
social transmission
U
انتقال اجتماعی
social services
U
خدمات اجتماعی
social therapy
U
درمان اجتماعی
asocial
U
غیر اجتماعی
social studies
U
مطالعات اجتماعی
social theory
U
نظریه اجتماعی
social type
U
سنخ اجتماعی
social relations
U
روابط اجتماعی
social reinforcement
U
تقویت اجتماعی
collectivism
U
سیستم اجتماعی
social psychology
U
روانشناسی اجتماعی
asociality
U
بی تفاوتی اجتماعی
socialization
U
اجتماعی شدن
socialization
U
اجتماعی کردن
social will
U
اراده اجتماعی
biosocial
U
زیستی- اجتماعی
posses
U
نیروی اجتماعی
social welfare
U
رفاه اجتماعی
social self-concept
U
خودپنداری اجتماعی
socializer
U
اجتماعی کننده
social wealth
U
ثروت اجتماعی
social system
U
نظام اجتماعی
social surplus
U
مازاد اجتماعی
sociogenesis
U
پدیدایی اجتماعی
civil rights
U
حقوق اجتماعی
social status
U
موقعیت اجتماعی
social selection
U
انتخاب اجتماعی
social status
U
پایگاه اجتماعی
socioeconomic
U
اجتماعی- اقتصادی
clambake
U
اجتماعی درخارج
socioeconomic
U
اجتماعی واقتصادی
posse
U
نیروی اجتماعی
sociocultural
U
اجتماعی- فرهنگی
social situation
U
موقعیت اجتماعی
welfare
U
کمکهای اجتماعی
social self
U
خود اجتماعی
social security
U
تامین اجتماعی
social work
U
خدمات اجتماعی
social sciences
U
علوم اجتماعی
sociopolitical
U
اجتماعی- سیاسی
socially
U
از لحاظ اجتماعی
sociopsychological
U
اجتماعی- روانی
unsociable
U
غیر اجتماعی
milieu
U
محیط اجتماعی
milieus
U
محیط اجتماعی
social strcture
U
ساخت اجتماعی
sociopolitical
U
اجتماعی وسیاسی
milieux
U
محیط اجتماعی
social science
U
علوم اجتماعی
social work
U
مددکاری اجتماعی
collective security
U
تامین اجتماعی
social service
U
خدمات اجتماعی
social psychiatry
U
روانپزشکی اجتماعی
social instinct
U
غریزه اجتماعی
social effects
U
سودهای اجتماعی
social drive
U
سائق اجتماعی
civic
U
اجتماعی مدنی
social distance
U
فاصله اجتماعی
social disparity
U
نابرابری اجتماعی
gregarious
U
اجتماعی دستهای
social disintegration
U
فروپاشی اجتماعی
undersocialized
U
نارس اجتماعی
social scientist
U
کارشناسعلوم اجتماعی
social development
U
توسعه اجتماعی
social cost
U
هزینه اجتماعی
social elimination
U
طرد اجتماعی
social evolution
U
تکامل اجتماعی
social inhibition
U
بازداری اجتماعی
social influence
U
نفوذ اجتماعی
homo politicus
U
انسان اجتماعی
social immobility
U
بی تحرکی اجتماعی
social hygiene
U
بهداشت اجتماعی
social health
U
بهداشت اجتماعی
social habit
U
عادت اجتماعی
social good
U
کالاهای اجتماعی
social fission
U
شکافت اجتماعی
social facilitation
U
تسهیل اجتماعی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com