English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (41 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
beam U دسته کردن اشعه الکترونی جهت دادن
beams U دسته کردن اشعه الکترونی جهت دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
gun U منبع اشعه الکترونی درون تیوپ اشعه کاتدی
guns U منبع اشعه الکترونی درون تیوپ اشعه کاتدی
electron beam U اشعه الکترونی
electron ray U اشعه الکترونی
electron beam generator U مولد اشعه الکترونی
electron beam cutting U برش با اشعه الکترونی
electron beam welding U جوشکاری با اشعه الکترونی
density of an electron beam U چگالی اشعه الکترونی
welding by electron beam U جوشکاری با اشعه الکترونی
phosphor U معمولا اشعه الکترونی
beam current at a specified point U شدت اشعه الکترونی در یک نقطه
electron beam focusing U تمرکز دهی اشعه الکترونی
electron gun U بخشی از CRT که یک اشعه الکترونی ایجاد میکند
electron beam recording U ضبط خروجی کامپیوتر مستقیماگ روی میکروفیلم با استفاده از اشعه الکترونی
y plates U صفحات افقی موازی که اختلاف پتانسیل انها سبب انحراف قائم پرتو الکترونی در لوله اشعه کاتدی میگردد
deflections U هسته مغناطیسی اطراف تیوب اشعه کاغذی برای کنترل کردن محل اشعه و صفحه نمایش
deflection U هسته مغناطیسی اطراف تیوب اشعه کاغذی برای کنترل کردن محل اشعه و صفحه نمایش
To make a gaffe . <idiom> دسته گل به آب دادن [افتضاح کردن]
To drop a brick . <idiom> U دسته گل به آب دادن [افتضاح کردن]
To put ones foot in it . <idiom> U دسته گل به آب دادن [افتضاح کردن]
ranked U درجه دادن دسته بندی کردن
rank U درجه دادن دسته بندی کردن
ranks U درجه دادن دسته بندی کردن
electron multiplier U چند برابر کننده الکترونی افزاینده الکترونی
expose U درمعرض اشعه قرار دادن
exposing U درمعرض اشعه قرار دادن
exposes U درمعرض اشعه قرار دادن
thermionic tube U لوله الکترونی که دران الکترون بوسیله حرارت دادن به الکترود منتشر میشود لوله گرمایونی
get a fix on something <idiom> U نامه الکترونی دریافت کردن
to form into groups U دسته دسته کردن طبقه بندی کردن
expose to rays U در معرض اشعه قرار دادن در معرض نور گذاشتن
non interlaced U سیستمی که اشعه الکترون تصویر هر خط صفحه نمایش را یک بار اسکن میکند در حین هر سیکل تنظیم . این اشعه یک اسکن نمایش در هر خط انجام میدهد
bundling U متمرکز کردن دسته کردن دسته
bundle U متمرکز کردن دسته کردن دسته
bundles U متمرکز کردن دسته کردن دسته
roentgenize U بوسیله اشعه مجهول معالجه کردن
joysticks U با حرکت دادن دسته ایستاده در پورت ورودی /خروجی کامپیوتر
joystick U با حرکت دادن دسته ایستاده در پورت ورودی /خروجی کامپیوتر
sorted U دسته دسته کردن
windrow U دسته دسته کردن
distribute U دسته دسته کردن
regiment U دسته دسته کردن
groups U دسته دسته کردن
regiments U دسته دسته کردن
group U دسته دسته کردن
assort U دسته دسته کردن
sorts U دسته دسته کردن
sort U دسته دسته کردن
classify U دسته دسته کردن
log rolling U دسته بندی سیاسی که دران همدیگر رابستایندویاری کننداصول نان بهم قرض دادن
radiolucency U درجه نفوذ اشعه مجهول نفوذ پذیری اشعه مجهول
black writer U چاپگری که در آن تونر به نقاط گرم شده توسط اشعه لیزر می چسبد برای اسکن کردن تصویر
mounting U دسته و پشت بند دسته شمشیر
x ray U بااشعه ایکس امتحان کردن عکسبرداری با اشعه ایکس
faggot U دسته کردن
batching U دسته کردن
aggroup U دسته کردن
bands U دسته کردن
faggots U دسته کردن
band U دسته کردن
fagot U دسته کردن
cluster U دسته کردن
trussed U دسته کردن
wreathes U گل ها را دسته کردن
trusses U دسته کردن
bundles U دسته کردن
trussing U دسته کردن
wreathed U گل ها را دسته کردن
wreathe U گل ها را دسته کردن
truss U دسته کردن
bundling U دسته کردن
sheaf U دسته کردن
bundle U دسته کردن
wreathing U گل ها را دسته کردن
nosegay U دسته گل یایک دسته علف
electron gas U گاز الکترونی
tubes U لامپ الکترونی
electron avalanche U بهمن الکترونی
barrier layer U بند الکترونی
electron gun U تفنگ الکترونی
electron tube U لامپ الکترونی
electron coupling U تزویج الکترونی
electron flow U جریان الکترونی
computer U حسابگر الکترونی
electron capture U جاذبه الکترونی
computers U حسابگر الکترونی
electron camera U دوربین الکترونی
electron cascade U ابشار الکترونی
electron bombardment U بمباران الکترونی
electron cloud U ابر الکترونی
electron configuration U ارایش الکترونی
electron could U ابر الکترونی
electron coupling U پیوست الکترونی
electron current U جریان الکترونی
electron cutting U برش الکترونی
electron density U چگالی الکترونی
electron capture U ربایش الکترونی
electron diffraction U پراش الکترونی
tube U لامپ الکترونی
electronic microscope U میکروسکوپ الکترونی
guns U تفنگ الکترونی
electron theory U نظریه الکترونی
electron telescope U تلسکوپ الکترونی
electron shower U رگبار الکترونی
electron sheath U پوسته الکترونی
electron physics U فیزیک الکترونی
electron mirror U اینه الکترونی
electron theory U تئوری الکترونی
electronic formula U فرمول الکترونی
electronic flash U فلاش الکترونی
electronic density U چگالی الکترونی
electronic structure U ساختار الکترونی
electronic current U جریان الکترونی
gun U تفنگ الکترونی
electron wave U موج الکترونی
electronic radiation U تشعشع الکترونی
electronic rectifier U یکسوکننده الکترونی
electronic tuning U تنظیم الکترونی
electronic switch U سوئیچ الکترونی
electronic excitation U تحریک الکترونی
electron particle U ذره الکترونی
one electron atom U اتم تک الکترونی
electron lens U لنز الکترونی
electron lens U عدسی الکترونی
electron hole U حفره الکترونی
electronic transition U جهش الکترونی
electron beam U پرتوی الکترونی
electronic rectifier U یکسوساز الکترونی
electron microscope U میکروسکپ الکترونی
electron microscope U میکروسکوپ الکترونی
sort U دسته کردن طبقه بندی کردن
sorted U دسته کردن طبقه بندی کردن
sorts U دسته کردن طبقه بندی کردن
categorising U دسته بندی کردن
group U دسته بندی کردن
cluster bomb U سنبله دسته کردن
categorises U دسته بندی کردن
clusters U سنبله دسته کردن
groupage U دسته بندی کردن
cluster bombs U سنبله دسته کردن
ratings U دسته بندی کردن
groups U دسته بندی کردن
categorised U دسته بندی کردن
cluster U سنبله دسته کردن
categorize U دسته بندی کردن
categorizing U دسته بندی کردن
classifies U دسته بندی کردن
resort U دسته بندی کردن
rating U دسته بندی کردن
classify U دسته بندی کردن
classifying U دسته بندی کردن
grades U دسته بندی کردن
to erect into U دسته بندی کردن به
to form into groups U دسته بندی کردن
categorized U دسته بندی کردن
team U دسته درست کردن
categorizes U دسته بندی کردن
teams U دسته درست کردن
grade U دسته بندی کردن
resorts U دسته بندی کردن
resorted U دسته بندی کردن
to categorize U دسته بندی کردن
quire U کاغذ را دسته کردن
regimentalation U دسته بندی کردن
rally U دسته بندی کردن
sort U دسته بندی کردن
record blocking U دسته کردن رکوردها
infra red link U سیستمی که به دو کامپیوتر یا یک کامپیوتر و یک چاپگر امکان رد و بدل کردن اطلاعات با استفاده از اشعه مادون قرمز میدهد تا داده را حمل کند
disciplining U نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
disciplines U نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
discipline U نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
electron disintegration U فرو ریزش الکترونی
depletion layer capacitance U فرفیت بند الکترونی
electronic lens U عدسی یا لنز الکترونی
eniac U ماشین حساب الکترونی
glass type tube U لامپ الکترونی شیشهای
electron microscope U ذره بین الکترونی
forbidden transition U جهش الکترونی ممنوع
multidentate atom U اتم چند الکترونی
barrier layer capacitance U فرفیت بند الکترونی
gas filled valve U لامپ الکترونی گازی
choruses U هم سرایی کردن دسته خوانندگان
to make up hay in to bundles U علف خشک را دسته کردن
troupes U بصورت دسته حرکت کردن
rat U دسته خود را ترک کردن
troupe U بصورت دسته حرکت کردن
chorusing U هم سرایی کردن دسته خوانندگان
gangs U دسته جمعی عمل کردن
gang U دسته جمعی عمل کردن
hand-to-hand U دسته و پنجه نرم کردن
hand to hand U دسته و پنجه نرم کردن
chorused U هم سرایی کردن دسته خوانندگان
chorus U هم سرایی کردن دسته خوانندگان
lorgnette U ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
lorgnettes U ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
refresh U بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
refreshes U بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
refreshed U بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
octal glass type tube U لامپ الکترونی هشت پایهای
thermoelectron U الکترونی که در اثر گرماصادر شود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com