Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
batch processing
U
دسته پردازی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
remote batch processing
U
پردازش دستهای از راه دور دسته پردازی از راه دور
Other Matches
mounting
U
دسته و پشت بند دسته شمشیر
post processing
U
پس پردازی
supererogation
U
بس پردازی
symbolization
U
نماد پردازی
teleprocessing
U
دور پردازی
ideation
U
اندیشه پردازی
image processing
U
تصویر پردازی
supererogatory
U
وابسته به بس پردازی
theorization
U
نظریه پردازی
exocathection
U
برون پردازی
data processing
U
داده پردازی
symbolism
U
نشان پردازی
reminiscence
U
خاطره پردازی
reminiscences
U
خاطره پردازی
Verbosity. Rhetoric.
U
عبارت پردازی
head in the clouds
<idiom>
U
رویا پردازی
document processing
U
متن پردازی
naturalism
U
طبیعت پردازی
Synectics
U
بدیعه پردازی
file processing
U
پرونده پردازی
call processing
U
فراخوان پردازی
multiprocessing
U
چند پردازی
dp
U
داده پردازی
data processing center
U
مرکزداده پردازی
crystal pulling
U
بلور پردازی
phraseology
U
عبارت پردازی
list processing
U
لیست پردازی
rhythmization
U
نواخت پردازی
priority processing
U
اولویت پردازی
pseudologia fantastica
U
دروغ پردازی
circumstantiality
U
حاشیه پردازی
endocathection
U
به خود پردازی
preprocessing
U
پیش پردازی
locutions
U
سبک عبارت پردازی
verbiage
U
درازگویی سخن پردازی
data processing center
U
مرکز داده پردازی
wordprocessing program
U
برنامه واژه پردازی
yarn
U
افسانه پردازی کردن
yarns
U
افسانه پردازی کردن
fantasised
U
وهم پردازی کردن
fantasises
U
وهم پردازی کردن
fantasising
U
وهم پردازی کردن
fantasize
U
وهم پردازی کردن
fantasized
U
وهم پردازی کردن
multiprocessing system
U
سیستم چند پردازی
versification
U
شاعری قافیه پردازی
fantasizes
U
وهم پردازی کردن
businedd data processing
U
داده پردازی تجاری
business data processing
U
داده پردازی تجاری
locution
U
سبک عبارت پردازی
dp manager
U
مدیر داده پردازی
edp manager
U
مدیرداده پردازی الکترونیکی
oratory
U
فن خطابه سخن پردازی
setting
U
گیرش صحنه پردازی
settings
U
گیرش صحنه پردازی
fantasizing
U
وهم پردازی کردن
scientific data processing
U
داده پردازی علمی
logomachy
U
بازی واژه پردازی
distributed data processing
U
داده پردازی توزیعی
list processing langauge
U
زبان لیست پردازی
hypergnosia
U
نکته پردازی بیمارگون
hypergnosis
U
نکته پردازی بیمارگون
nosegay
U
دسته گل یایک دسته علف
bribed
U
رشوه پردازی پرداخت نامشروع
bribes
U
رشوه پردازی پرداخت نامشروع
bribe
U
رشوه پردازی پرداخت نامشروع
indemnification
U
تاوان پردازی جبران زیان
bribing
U
رشوه پردازی پرداخت نامشروع
She takes great care of her appearance
U
خیلی بسرو وضع خود می پردازی
lorgnettes
U
ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
lorgnette
U
ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
rated through put
U
ماکزیمم توان عملیاتی ممکن برای یک دستگاه داده پردازی
distribute
U
دسته دسته کردن
regiments
U
دسته دسته کردن
regiment
U
دسته دسته کردن
sort
U
دسته دسته کردن
sorted
U
دسته دسته کردن
sorts
U
دسته دسته کردن
streams of people
U
دسته دسته مردم
shoals of people
U
دسته دسته مردم
scores of people
U
دسته دسته مردم
sect
U
دسته دسته مذهبی
group
U
دسته دسته کردن
in detail
U
مفصلا دسته دسته
classify
U
دسته دسته کردن
assort
U
دسته دسته کردن
assort
U
دسته دسته شدن
troop
U
دسته دسته شدن
trooped
U
دسته دسته شدن
trooping
U
دسته دسته شدن
groups
U
دسته دسته کردن
windrow
U
دسته دسته کردن
they came in bands
U
دسته دسته امدند
sects
U
دسته دسته مذهبی
coaction
U
عمل دسته جمعی همکاری دسته جمعی
to form into groups
U
دسته دسته کردن طبقه بندی کردن
fullwrite professional
U
یک برنامه جدید واژه پردازی برای کامپیوتر مکینتاش که متن را با نمودارهای متمایل به مقصود کاملا" عجین میکند
lied
U
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lie
U
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lies
U
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
symbolizes
U
نشان پردازی کردن نماپردازی کردن
symbolizing
U
نشان پردازی کردن نماپردازی کردن
symbolize
U
نشان پردازی کردن نماپردازی کردن
symbolising
U
نشان پردازی کردن نماپردازی کردن
symbolises
U
نشان پردازی کردن نماپردازی کردن
symbolized
U
نشان پردازی کردن نماپردازی کردن
symbolised
U
نشان پردازی کردن نماپردازی کردن
bundling
U
متمرکز کردن دسته کردن دسته
bundles
U
متمرکز کردن دسته کردن دسته
bundle
U
متمرکز کردن دسته کردن دسته
phraseologically
U
ازروی قاعده عبارت سازی به ایین سخن پردازی ازروی قاعده انشا
lever
U
دسته
nib
U
دسته
faggot
U
دسته
levers
U
دسته
gang
U
دسته
crank
U
دسته
gangs
U
دسته
nibs
U
دسته
stem
U
دسته
helve
U
دسته
bouquets
U
دسته گل
bouquet
U
دسته گل
cranks
U
دسته
cranking
U
دسته
cranked
U
دسته
skeins
U
دسته
skein
U
دسته
parcel
U
دسته
parcels
U
دسته
ilk
U
دسته
stems
U
دسته
stemming
U
دسته
stemmed
U
دسته
ranges
U
دسته
bunch
U
دسته
handles
U
دسته
procession
U
دسته
nosegay
U
دسته گل
assortment
U
دسته
assortments
U
دسته
handle
U
دسته
passel
U
دسته
teams
U
دسته
bunched
U
دسته
bunches
U
دسته
processions
U
دسته
ranged
U
دسته
range
U
دسته
sections
U
دسته
tussocks
U
دسته مو
section
U
دسته
clan
U
دسته
clans
U
دسته
tussock
U
دسته مو
category
U
دسته
sheaf
U
دسته
bunching
U
دسته
pitman
U
دسته
covey
U
دسته
platoons
U
دسته
wisp
U
دسته
wisps
U
دسته
boodle
U
دسته
shook
U
دسته
ears
U
دسته
clusters
U
دسته
ear
U
دسته
fasciculate
U
دسته دسته
platoon
U
دسته
fascicled
U
دسته دسته
ringleader
U
سر دسته
ringleaders
U
سر دسته
confraternity
U
دسته
hosts
U
دسته
hosting
U
دسته
hosted
U
دسته
host
U
دسته
classis
U
دسته
fascicle
U
دسته
cheque book
U
دسته چک
fascicle or cule
U
دسته
gens
U
دسته
cluster bombs
U
دسته
tuft
U
دسته
team
U
دسته
kinds
U
دسته
kindest
U
دسته
kind
U
دسته
handhold
U
دسته
droves
U
دسته
drove
U
دسته
clumping
U
دسته
clumped
U
دسته
clump
U
دسته
fagot
U
دسته
handgrip
U
دسته
clumps
U
دسته
congregation
U
دسته
bodle
U
دسته
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com