Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 154 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
cash-wage
U
دستمزد نقدی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
wage fund theory of wages
U
نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
stipend
U
دستمزد
salaries
U
دستمزد
factor payments
U
دستمزد
waging
U
دستمزد
salary
U
دستمزد
feoff
U
دستمزد
pay
U
دستمزد
paying
U
دستمزد
pays
U
دستمزد
rapine
U
دستمزد
stipends
U
دستمزد
wage
U
دستمزد
waged
U
دستمزد
wages
U
دستمزد
wage compution day
U
دستمزد ساعتی
fee
U
مزد دستمزد
daily pay
U
دستمزد روزانه
wage ceiling
U
حداکثر دستمزد
wage ceiling
U
سقف دستمزد
wage agreement
U
قرارداد دستمزد
rate of wage
U
نرخ دستمزد
direct labour
U
دستمزد مستقیم
minimum wage
U
حداقل دستمزد
annual wage
U
دستمزد سالانه
base wage rate
U
حداقل دستمزد
wage constraint
U
محدودیت دستمزد
wage control
U
کنترل دستمزد
wage costs
U
مخارج دستمزد
payroll
U
سیاهه دستمزد
wage standard
U
دستمزد استانده
wage stabilization
U
ثبات دستمزد
wage rate
U
نرخ دستمزد
wage policy
U
سیاست دستمزد
wage market
U
بازار دستمزد
wage index
U
شاخص دستمزد
wage funds
U
مایه دستمزد
wage funds
U
وجوه دستمزد
wage freeze
U
انجماد دستمزد
wage differentials
U
اختلاف در دستمزد
wage determination
U
تعیین دستمزد
wage cuts
U
کاهش دستمزد
prompted
U
نقدی
prompt
U
نقدی
cash
U
نقدی
cashed
U
نقدی
cashes
U
نقدی
cashing
U
نقدی
pocket
U
نقدی
pecuniary
U
نقدی
pockets
U
نقدی
prompts
U
نقدی
wage price spiral
U
دور تسلسل دستمزد
The wages wI'll be raised.
U
دستمزد ها بالاخواهند رفت
wage system
U
نظام پرداخت دستمزد
raises
U
بالا بردن دستمزد
wage income
U
درامد بشکل دستمزد
wage freeze
U
ثابت نگهداشتن دستمزد
wage profit ratio
U
نسبت دستمزد به سود
wage flexibility
U
انعطاف پذیری دستمزد
indirect labour
U
هزینه دستمزد غیرمستقیم
rate of wage increase
U
نرخ افزایش دستمزد
wage agreement
U
موافقت نامه دستمزد
raise
U
بالا بردن دستمزد
wage bargain
U
چانه زنی دستمزد
spot market
U
بازار نقدی
spot price
U
قیمت نقدی
spot transaction
U
معامله نقدی
cash security
U
وثیقه نقدی
pursing
U
جایزه نقدی
purses
U
جایزه نقدی
pursed
U
جایزه نقدی
purse
U
جایزه نقدی
cashbook
U
دفتر نقدی
cash books
U
دفتر نقدی
cash book
U
دفتر نقدی
money
U
جایزه نقدی
realisation
[British E]
[of something]
U
نقدی
[اقتصاد]
realization
[American E]
[of something]
U
نقدی
[اقتصاد]
liquidation
[of something]
U
نقدی
[اقتصاد]
fine
U
جزای نقدی
lump sum payment
U
پرداخت نقدی
fined
U
جزای نقدی
finest
U
جزای نقدی
spot cash
U
پرداخت نقدی
cash account
U
حساب نقدی
basic allowance for subsistence
U
جیره نقدی
cash nexus
U
رابطه نقدی
net cash
U
نقدی خالص
cash price
U
بهای نقدی
cash price
U
قیمت نقدی
non monetary
U
غیر نقدی
liquidated damages
U
خسارت نقدی
liquid capital
U
سرمایه نقدی
cash rent
U
اجاره نقدی
cash assets
U
داراییهای نقدی
commuted ration
U
جیره نقدی
capital in cash
U
سرمایه نقدی
illiquid
U
غیر نقدی
liquid assets
U
دارائیهای نقدی
cash sale
U
فروش نقدی
noncash
U
غیر نقدی
cash balance
U
مانده نقدی
cash balance
U
تراز نقدی
share in cash
U
سهم نقدی
cash budget
U
بودجه نقدی
cash capital
U
سرمایه نقدی
budget item
U
اقلام نقدی
quick asset
U
دارائی نقدی
cash discount
U
تخفیف نقدی
cash dividened
U
سود نقدی
cash on delivery
U
فروش نقدی
pecuniary punishment
U
جزای نقدی
pecuniary pumishment
U
مجازات نقدی
pecuniary punishment
U
مجازات نقدی
primage
U
دستمزد بار زدن کشتی
practice fee
U
دستمزد
[مثال ویزیت دکتر]
cash security
U
وجه الضمان نقدی
cash collection voucher
U
سند پرداخت نقدی
cash collection voucher
U
سندپرداخت غرامت نقدی
cash plans
U
طرح پرداختهای نقدی
noncash expenditures
U
مخارج غیر نقدی
monetization
U
پرداخت نقدی بدهی
non cash shares
U
سهام غیر نقدی
cash crops
U
محصولات نقدی مانند
non cash share
U
سهم غیر نقدی
stock funds
U
اعتبار نقدی اماد
spot rate
U
نرخ فروش نقدی
spot market
U
بازار معاملات نقدی
c/o
U
مخفف حوالهی نقدی
A cash ( credit ) transaction .
U
معامله نقدی ( اعتباری )
sopt price
U
قیمت فروش نقدی
mandate
U
قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
contribution not in cash
U
سهم الشرکه غیر نقدی
spot price
U
بهای جنس در معامله نقدی
time deposits
U
مطالبه نقدی موجل از بانک
truck system
U
اصول دادن کالا به جای دستمزد به کارگران
double time
U
پرداخت دستمزد کارگران به دو برابر مقدار عادی
cod
U
پرداخت نقدی به مجرد تحویل کالا
peizefight
U
مسابقه حرفهای بوکس باجایزه نقدی
subvention
U
اعانه نقدی دولت به بنگاه عام المنفعه
spot sale
U
فروش نقدی وتحویل فوری کالای موردمعامله
lap money
U
جایزه نقدی برای موفقیت درهر دور مسابقه اتومبیل رانی
owelty
U
سرانه نقدی که شریکی برای برابر شدن کالای تقسیم شده به دیگری میدهد
minimim wage law
U
قانون حداقل دستمزد که براساس ان حداقل دستمزدنبایستی از میزانی که توسط دولت تعیین میشود کمتر باشد
kabal
U
قبال
[نوعی واحد اندازه گیری در تبریز معادل هزار و چهارصد گره می باشد و جهت تعیین مقدار دستمزد بافنده بکار می رود.]
cottage contract
U
نوعی قرارداد بافت روستایی که کارفرما کاغذ شطرنجی، نخ های رنگ شده و طرح را آماده کرده و دستمزد بافنده پس از فروش به وی پرداخت می شود
fringe benefits
U
مزایای شغلی غیر نقدی مزایای فرعی
Moghat
U
مقات
[نوعی واحد اندازه گیری در مشهد که مبنای آن تعداد هزار و دویست گره در یک ردیف طولی و عرضی بوده و جهت پرداخت دستمزد بافنده بکار می رود.]
retainers
U
حق المشاوره ثابت و مقطوع وکیل دائمی قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
retainer
U
حق المشاوره ثابت و مقطوع وکیل دائمی قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
class a agent officer
U
افسر عامل پرداخت حقوق وجیره نقدی افسر عامل
subsistence theory of wages
U
نظریه حداقل دستمزدها براساس این نظریه که دراواخر قرن 81 و اوایل قرن نوزدهم رایج بوده است دردراز مدت میزان دستمزد باحداقل نیاز برای زندگی برابرخواهد بود . این قانون
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com