Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 108 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
wage compution day
U
دستمزد ساعتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
wage fund theory of wages
U
نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
some two hours
U
یک دو ساعتی
horary
U
ساعتی
circadian
U
42 ساعتی
timing device
U
ساعتی
time
U
ساعتی
timed
U
ساعتی
quotidian
U
42 ساعتی
hourly
U
ساعتی
times
U
ساعتی
time lock
U
قفل ساعتی
hour circle
U
دایره ساعتی
hour angle
U
زاویه ساعتی
time switches
U
کلید ساعتی
automatic time switch
U
کلید ساعتی
time switch
U
کلید ساعتی
what time is it?
U
چه ساعتی است
what is the time?
U
چه ساعتی است
time bomb
U
بمب ساعتی
watch pocket
U
جیب ساعتی
time bombs
U
بمب ساعتی
fresh breeze
U
بادی که ساعتی 23 کیلومتربوزد
time zone
U
منطقه ساعتی جهانی
hour angle
U
زاویه ساعتی خورشید
equinoctial colure
U
دایره ساعتی مرجع
schedule of fires
U
برنامه ساعتی اتشها
sidereal hour angle
U
زاویه ساعتی نجومی
local hour angle
U
زاویه ساعتی محلی
time zones
U
منطقه ساعتی جهانی
What time do you get to work every day ?
U
روزها چه ساعتی سر کار می روی ؟
watch pocket
U
جا ساعتی که به رختخواب اویزان کنند
life is not worth an hour's p
U
ساعتی هم نمیتوان به زندگی اطمینان داشت
fresh gale
U
بادی که با سرعت ساعتی 93تا 64 میل بوزد
time clock
U
ساعتی که زمان ورودوخروج کارمندان را ثبت میکند
real time
U
ساعتی در کامپیوترکه حاو ی زمان صحیح روز است
clock
U
ساعتی که برای نشان دادن زمان از اعداد استفاده میکند
clocks
U
ساعتی که برای نشان دادن زمان از اعداد استفاده میکند
factor payments
U
دستمزد
feoff
U
دستمزد
rapine
U
دستمزد
waging
U
دستمزد
wages
U
دستمزد
waged
U
دستمزد
salaries
U
دستمزد
stipends
U
دستمزد
wage
U
دستمزد
pays
U
دستمزد
paying
U
دستمزد
pay
U
دستمزد
salary
U
دستمزد
stipend
U
دستمزد
fee
U
مزد دستمزد
wage freeze
U
انجماد دستمزد
daily pay
U
دستمزد روزانه
wage funds
U
وجوه دستمزد
wage funds
U
مایه دستمزد
base wage rate
U
حداقل دستمزد
minimum wage
U
حداقل دستمزد
wage market
U
بازار دستمزد
wage policy
U
سیاست دستمزد
annual wage
U
دستمزد سالانه
cash-wage
U
دستمزد نقدی
wage stabilization
U
ثبات دستمزد
wage standard
U
دستمزد استانده
wage index
U
شاخص دستمزد
direct labour
U
دستمزد مستقیم
wage determination
U
تعیین دستمزد
wage cuts
U
کاهش دستمزد
payroll
U
سیاهه دستمزد
rate of wage
U
نرخ دستمزد
wage differentials
U
اختلاف در دستمزد
wage agreement
U
قرارداد دستمزد
wage ceiling
U
سقف دستمزد
wage costs
U
مخارج دستمزد
wage control
U
کنترل دستمزد
wage ceiling
U
حداکثر دستمزد
wage constraint
U
محدودیت دستمزد
wage rate
U
نرخ دستمزد
The wages wI'll be raised.
U
دستمزد ها بالاخواهند رفت
wage system
U
نظام پرداخت دستمزد
raises
U
بالا بردن دستمزد
raise
U
بالا بردن دستمزد
indirect labour
U
هزینه دستمزد غیرمستقیم
rate of wage increase
U
نرخ افزایش دستمزد
wage agreement
U
موافقت نامه دستمزد
wage bargain
U
چانه زنی دستمزد
wage profit ratio
U
نسبت دستمزد به سود
wage income
U
درامد بشکل دستمزد
wage price spiral
U
دور تسلسل دستمزد
wage freeze
U
ثابت نگهداشتن دستمزد
wage flexibility
U
انعطاف پذیری دستمزد
practice fee
U
دستمزد
[مثال ویزیت دکتر]
primage
U
دستمزد بار زدن کشتی
mandate
U
قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
double time
U
پرداخت دستمزد کارگران به دو برابر مقدار عادی
truck system
U
اصول دادن کالا به جای دستمزد به کارگران
greenwich hour angle
U
زاویه ساعتی بین نصف النهارسماوی گرینویچ و نصف النهار محل
zone time
U
وقت یا ساعت منطقهای سیستم ساعت 42 ساعتی جهانی
synchronous
U
فناوری حافظه سریع جدید که قط عات حافظه آن با همان سیگنال ساعتی کار می کنند که پردازنده اصلی , بنابراین همان هستند
clock method
U
روش شمارش هدفها به طریقه ساعتی روش شمارش در جهت عقربه ساعت
minimim wage law
U
قانون حداقل دستمزد که براساس ان حداقل دستمزدنبایستی از میزانی که توسط دولت تعیین میشود کمتر باشد
cottage contract
U
نوعی قرارداد بافت روستایی که کارفرما کاغذ شطرنجی، نخ های رنگ شده و طرح را آماده کرده و دستمزد بافنده پس از فروش به وی پرداخت می شود
kabal
U
قبال
[نوعی واحد اندازه گیری در تبریز معادل هزار و چهارصد گره می باشد و جهت تعیین مقدار دستمزد بافنده بکار می رود.]
Moghat
U
مقات
[نوعی واحد اندازه گیری در مشهد که مبنای آن تعداد هزار و دویست گره در یک ردیف طولی و عرضی بوده و جهت پرداخت دستمزد بافنده بکار می رود.]
retainer
U
حق المشاوره ثابت و مقطوع وکیل دائمی قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
retainers
U
حق المشاوره ثابت و مقطوع وکیل دائمی قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
subsistence theory of wages
U
نظریه حداقل دستمزدها براساس این نظریه که دراواخر قرن 81 و اوایل قرن نوزدهم رایج بوده است دردراز مدت میزان دستمزد باحداقل نیاز برای زندگی برابرخواهد بود . این قانون
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com