English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 171 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
daily pay U دستمزد روزانه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
day fighter U هواپیمای رهگیری روزانه جنگنده رهگیر مخصوص عملیات روزانه
wage fund theory of wages U نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
salaries U دستمزد
salary U دستمزد
pay U دستمزد
paying U دستمزد
pays U دستمزد
factor payments U دستمزد
feoff U دستمزد
stipend U دستمزد
stipends U دستمزد
rapine U دستمزد
waging U دستمزد
waged U دستمزد
wage U دستمزد
wages U دستمزد
wage cuts U کاهش دستمزد
wage determination U تعیین دستمزد
wage constraint U محدودیت دستمزد
wage freeze U انجماد دستمزد
wage compution day U دستمزد ساعتی
wage differentials U اختلاف در دستمزد
wage control U کنترل دستمزد
wage ceiling U حداکثر دستمزد
annual wage U دستمزد سالانه
wage ceiling U سقف دستمزد
wage agreement U قرارداد دستمزد
rate of wage U نرخ دستمزد
wage costs U مخارج دستمزد
minimum wage U حداقل دستمزد
direct labour U دستمزد مستقیم
base wage rate U حداقل دستمزد
wage funds U وجوه دستمزد
wage funds U مایه دستمزد
payroll U سیاهه دستمزد
cash-wage U دستمزد نقدی
wage standard U دستمزد استانده
wage stabilization U ثبات دستمزد
fee U مزد دستمزد
wage market U بازار دستمزد
wage policy U سیاست دستمزد
wage rate U نرخ دستمزد
wage index U شاخص دستمزد
diurnally U روزانه
every single day <adv.> U روزانه
every day <adv.> U روزانه
each day <adv.> U روزانه
day in, day out <adv.> U روزانه
everyday <adj.> U روزانه
day by day U روزانه
perdiem U روزانه
per day U روزانه
day-to-day <adj.> U روزانه
on a daily basis <adv.> U روزانه
workaday U روزانه
diurnal U روزانه
quotidian U روزانه
daily <adj.> <adv.> U روزانه
dailies U روزانه
by d. U روزانه
raises U بالا بردن دستمزد
raise U بالا بردن دستمزد
wage agreement U موافقت نامه دستمزد
wage system U نظام پرداخت دستمزد
The wages wI'll be raised. U دستمزد ها بالاخواهند رفت
wage flexibility U انعطاف پذیری دستمزد
wage freeze U ثابت نگهداشتن دستمزد
wage income U درامد بشکل دستمزد
wage price spiral U دور تسلسل دستمزد
wage profit ratio U نسبت دستمزد به سود
wage bargain U چانه زنی دستمزد
rate of wage increase U نرخ افزایش دستمزد
indirect labour U هزینه دستمزد غیرمستقیم
order of the day U برنامه روزانه
journal U دفتروقایع روزانه
journals U دفتروقایع روزانه
journals U گزارش روزانه
diurnal load U بار روزانه
daily round U گردش روزانه
day in, day out <adv.> U بطور روزانه
daily round U کارهای روزانه
each day <adv.> U بطور روزانه
every day <adv.> U بطور روزانه
day school U مدرسهی روزانه
day schools U مدرسهی روزانه
daily storage U مخزن روزانه
workout U ورزش روزانه
on a daily basis <adv.> U بطور روزانه
workouts U ورزش روزانه
way of life فعالیتهای روزانه
every single day <adv.> U بطور روزانه
duily bread U نان روزانه
victualling allowance U جیره روزانه
daily <adj.> <adv.> U بطور روزانه
purchase journal U دفترخرید روزانه
dailgy food allowance U جیره روزانه
daily wage U مزد روزانه
morning orders U دستورات روزانه
diurnal tide U کشند روزانه
habitude U عادت روزانه
morning orders U برنامه روزانه
mean daily U متوسط روزانه
journal U گزارش روزانه
day hospital U بیمارستان روزانه
practice fee U دستمزد [مثال ویزیت دکتر]
primage U دستمزد بار زدن کشتی
daily routine U عادت جاری روزانه
average daily traffic [ADT] U متوسط ترافیک روزانه
rations U مقدار جیره روزانه
rationed U مقدار جیره روزانه
log book U دفتر رخدادهای روزانه
log books U دفتر رخدادهای روزانه
utilization U کاربرد روزانه استفاده
working day U ساعت کار روزانه
diary U دفتر یادداشت روزانه
breviary U کتاب نمازوادعیه روزانه
journal book U دفتر گزارش روزانه
logbook U گزارش روزانه سفرکشتی
daily flood peak U بیشینه روزانه سیل
daily flood peak U حداکثر سیل روزانه
daily bread U نان یارزق روزانه
semidiurnal tide U کشند نیم روزانه
dailgy food allowance U جیره غذایی روزانه
plan of the day U برنامه روزانه ناو
extern U کمک پزشک روزانه
diaries U دفتر خاطرات روزانه
diaries U دفتر یادداشت روزانه
diary U دفتر خاطرات روزانه
ration U مقدار جیره روزانه
watch and ward U حق نگهبانی روزانه و شبانه
day of supply U روز امادتدارکات روزانه
mandate U قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
logs U شرح روزانه جدول لگاریتم
diarist U نویسندهء دفتر خاطرات روزانه
muster book U دفتر ثبت وقایع روزانه
daybook U دفتر ثبت وقایع روزانه
daylight traffic line U خط منع ایاب ذهاب روزانه
log U شرح روزانه جدول لگاریتم
diarists U نویسندهء دفتر خاطرات روزانه
daily progress report U گزارش روزانه پیشرفت کار
What is the charge per day? U کرایه روزانه چقدر است؟
table d'hote U خوراک رسمی و روزانه مهمانخانه
system log U گزارش روزانه عملیات سیستم
double time U پرداخت دستمزد کارگران به دو برابر مقدار عادی
truck system U اصول دادن کالا به جای دستمزد به کارگران
daily range of soil temperature U دامنه تغییرات حرارت روزانه خاک
termograph U دستگاهی که حرارت روزانه را ثبت میکند
diary U دفترروزانه یکان دفتر وقایع روزانه
diaries U دفترروزانه یکان دفتر وقایع روزانه
The shops will be open daily except Sundays / excluding Sundays / outside of Sundays [American E] . U مغازه ها به جز یکشنبه ها روزانه باز خواهند بود.
cash registers U ماشین ثبت خرید وفروش روزانه مغازه
cash register U ماشین ثبت خرید وفروش روزانه مغازه
pocket money . U پول تو جیبی ( مقرری روزانه ؟ هفتگه یا غیره )
ephermeris U جدول نجومی دفتریادداشت روزانه حشره یکروزه
daymark U علامت ساحلی بدون چراغ فار دریایی روزانه
There's a question mark [hanging] over the day-care clinic's future. [A big question mark hangs over the day-care clinic's future.] U آینده درمانگاه مراقبت روزانه [کاملا] نامشخص است.
All of which doesn't really help us very much in our day-to-day lives. U تمامی این موارد به زندگی روزانه ما واقعا کمکی نمی کند.
log U گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
logs U گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
personal U امکان نرم افزاری که تاریخ روزانه کاربر را مدیریت و ذخیره میکند مثل تقویم
Schedule+ U برنامه نرم افزاری که حاوی اصول مدیریت اطلاعات شخصی از قبیل تقویم روزانه است
minimim wage law U قانون حداقل دستمزد که براساس ان حداقل دستمزدنبایستی از میزانی که توسط دولت تعیین میشود کمتر باشد
cottage contract U نوعی قرارداد بافت روستایی که کارفرما کاغذ شطرنجی، نخ های رنگ شده و طرح را آماده کرده و دستمزد بافنده پس از فروش به وی پرداخت می شود
kabal U قبال [نوعی واحد اندازه گیری در تبریز معادل هزار و چهارصد گره می باشد و جهت تعیین مقدار دستمزد بافنده بکار می رود.]
Moghat U مقات [نوعی واحد اندازه گیری در مشهد که مبنای آن تعداد هزار و دویست گره در یک ردیف طولی و عرضی بوده و جهت پرداخت دستمزد بافنده بکار می رود.]
work day U روز کار ساعت کار روزانه
retainers U حق المشاوره ثابت و مقطوع وکیل دائمی قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
retainer U حق المشاوره ثابت و مقطوع وکیل دائمی قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
A day to day program. U برنامه روز به روز ( روزانه )
subsistence theory of wages U نظریه حداقل دستمزدها براساس این نظریه که دراواخر قرن 81 و اوایل قرن نوزدهم رایج بوده است دردراز مدت میزان دستمزد باحداقل نیاز برای زندگی برابرخواهد بود . این قانون
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com