Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
unattainbility of absolute zero
U
دسترس ناپذیری صفر مطلق
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
inexpiably
U
بطور کفاره ناپذیری بطورجبران ناپذیری
absolute volue
U
مقدار مطلق قدر مطلق
illimitableness
U
حد ناپذیری
illimitability
U
حد ناپذیری
indissolubility
U
حل ناپذیری
imperviousness
U
نم ناپذیری
inerrability
U
لغزش ناپذیری
intangibility
U
لمس ناپذیری
inerrable
U
لغزش ناپذیری
inexpiableness
U
کفاره ناپذیری
inexpiableness
U
مرمت ناپذیری
insuperability
U
شکست ناپذیری
inexplicability
U
توضیح ناپذیری
inexpressibility
U
بیان ناپذیری
inextensibility
U
انبساط ناپذیری
infallibly
U
لغزش ناپذیری
insatiability
U
تسکین ناپذیری
inscrutability
U
تفحص ناپذیری
inelasticity
U
کشش ناپذیری
incompressibility
U
تراکم ناپذیری
incondensability
U
انقباض ناپذیری
incorrigibility
U
اصلاح ناپذیری
incorruption
U
فساد ناپذیری
incurability
U
علاج ناپذیری
indefatigability
U
خستگی ناپذیری
indefensibility
U
دفاع ناپذیری
indefensibility
U
تصدیق ناپذیری
indescribability
U
وصف ناپذیری
indestructibility
U
فنا ناپذیری
indiscerptibility
U
تجزیه ناپذیری
indisputability
U
بحث ناپذیری
indomitability
U
تسخیر ناپذیری
ineffability
U
وصف ناپذیری
interminableness
U
پایان ناپذیری
intolerability
U
تحمل ناپذیری
irreversibility
U
برگشت ناپذیری
irrevocability
U
برگشت ناپذیری
immiscibility
U
امتزاج ناپذیری
mortmain
U
انتقال ناپذیری
nonadditivity
U
جمع ناپذیری
inevitability
U
چاره ناپذیری
permeability
U
نفود ناپذیری
abclution
U
فرهنگ ناپذیری
immobility
U
تحرک ناپذیری
impossibility
U
امکان ناپذیری
rigidity
U
انعطاف ناپذیری
inaccessibility
U
ارتباط ناپذیری
inaccessibility
U
دسترسی ناپذیری
irresistibility
U
ایستادگی ناپذیری
irretrievability
U
جبران ناپذیری
irretrievability
U
چاره ناپذیری
invariance
U
تغییر ناپذیری
invincibility
U
شکست ناپذیری
irreconcilability
U
وفق ناپذیری
irreconcilability
U
اصلاح ناپذیری
irreconcilableness
U
وفق ناپذیری
irreconcilableness
U
اصلاح ناپذیری
irreducibility
U
تحویل ناپذیری
irrefutability
U
انکار ناپذیری
irremediableness
U
چاره ناپذیری
irremediableness
U
علاج ناپذیری
irremissibility
U
بخشش ناپذیری
irreparableness
U
جبران ناپذیری
irresistibility
U
مقاومت ناپذیری
untouchability
U
لمس ناپذیری
incommutability
U
تبدیل ناپذیری
inalterability
U
تغییر ناپذیری
inflexibility
U
انعطاف ناپذیری
acoria
U
سیری ناپذیری
achromatism
U
رنگ ناپذیری
impassibility
U
تحمل ناپذیری
achromatization
U
رنگ ناپذیری
achromatisation
U
رنگ ناپذیری
immeasurability
U
پیمایش ناپذیری
imperviousness
U
نفوذ ناپذیری
immeusurableness
U
پیمایش ناپذیری
invulnerability
U
اسیب ناپذیری
impassiveness
U
تالم ناپذیری
impenetrability
U
نفوذ ناپذیری
incomparability
U
مقایسه ناپذیری
chalktest
U
ازمایش اب ناپذیری با گچ
impermeability
U
نشت ناپذیری
impenetrableness
U
خلول ناپذیری
immutability
U
تغییر ناپذیری
impenetrableness
U
سرایت ناپذیری
imperviousness
U
سرایت ناپذیری
inseparability
U
تجزیه ناپذیری
elastance
U
برق ناپذیری
incommutability
U
تخفیف ناپذیری
disposal
U
دسترس
disposal
U
در دسترس
near at hand
U
در دسترس
within teach
U
دسترس
within teach
U
در دسترس
reaching
U
دسترس
reaches
U
دسترس
reached
U
دسترس
at arm's length
U
در دسترس
accessed
U
دسترس
access
U
دسترس
accesses
U
دسترس
available
U
در دسترس
accessible
U
در دسترس
accessing
U
دسترس
reach
U
دسترس
elastivity
U
واحد برق ناپذیری
rigidity of prices
U
انعطاف ناپذیری قیمت ها
modulus of incompressibility
U
ضریب فشار ناپذیری
impermeability
U
نفوذناپذیری تراوش ناپذیری
impermeability
U
نفوذ ناپذیری ناتراوایی
wage rigidity
U
انعطاف ناپذیری مزد
price rigidity
U
انعطاف ناپذیری قیمت
rigidity of wages
U
انعطاف ناپذیری مزدها
factorial invariance
U
تغییر ناپذیری عاملی
indispensability
U
چاره ناپذیری اقتضا
accessible
U
قابل دسترس
out-of-the-way
U
غیرقابل دسترس
on hand
<idiom>
U
قابل دسترس
out of the way
U
غیرقابل دسترس
available by
U
در دسترس از طریق .....
available with
U
در دسترس نزد .....
availablity
U
دسترس پذیری
available
U
دسترس پذیر
to be available
U
در دسترس بودن
on tap
<adj.>
U
همیشه در دسترس
accessed
U
راه دسترس
inaccessible
<adj.>
U
غیرقابل دسترس
availability
U
در دسترس بودن
inaccessible
U
غیرقابل دسترس
inaccessible
U
خارج از دسترس
availability
U
دسترس پذیری
inaccessible
<adj.>
U
خارج از دسترس
placing at disposal
U
در دسترس گذاردن
access point
U
نقطه دسترس
accessing
U
راه دسترس
off the shelf
U
مواد در دسترس
accessible duct
U
مجرای دسترس
accesses
U
راه دسترس
access
U
راه دسترس
implacability
U
تسکین ناپذیری کینه توزی
impalpability
U
دارای خصوصیات لمس ناپذیری
incommensurability
U
عدم تقارن سنجش ناپذیری
imperturbableness
U
خون سردی تشویش ناپذیری
an accessible place
U
جای قابل دسترس
abaton
U
[محل خارج از دسترس]
utilizing
U
در دسترس قرار دادن
available amount
U
مقدار
[چیزهای]
در دسترس
passing shot
U
ضربه دور از دسترس
to be available
[to someone]
U
در دسترس
[کسی]
بودن
system availability
U
دسترس پذیری سیستم
place at disposal
U
در دسترس قرار دادن
utilizes
U
در دسترس قرار دادن
utilising
U
در دسترس قرار دادن
utilize
U
در دسترس قرار دادن
average available discharge
U
بده میانگینی دسترس
utilises
U
در دسترس قرار دادن
accessible
U
در دسترس قابل وصول
utilised
U
در دسترس قرار دادن
someone has at present
U
در دسترس کسی بودن
unavailable energy
U
نیروی خارج از دسترس
impassablility
U
امکان ناپذیری عدم قابلیت عبور
impenitence
U
بی میلی نسبت بتوبه توبه ناپذیری
getatable
U
قابل دسترس توفیق یافتنی
ball
U
توپ دور از دسترس توپزن
undisputed
U
بی چون وچرابی بحث ناپذیری مسلم بودن
to put something at somebody's disposal
U
چیزی را در دسترس
[اختیار]
کسی گذاشتن
utilization
U
به کار بردن استعمال در دسترس قراردادن
staffing
U
قابل دسترس ساختن افرادبرای سازمانها
hydraulic fluid
U
سیال ترکم ناپذیری برای انتقال و توزیع نیرو درسیستم
hogs
U
برنامهای که نیاز به مقدارزیادی از یک منبع قابل دسترس دارد
palettes
U
مجموعهای از رنگهای قابل دسترس در یک سیستم گرافیکی کامپیوتر
palette
U
مجموعهای از رنگهای قابل دسترس در یک سیستم گرافیکی کامپیوتر
hog
U
برنامهای که نیاز به مقدارزیادی از یک منبع قابل دسترس دارد
hogged
U
برنامهای که نیاز به مقدارزیادی از یک منبع قابل دسترس دارد
current
U
ثبات CPU که آدرسی که در دسترس است ذخیره میکند
unhandy
U
ناراحت نامناسب برای حمل ونقل دور از دسترس
the source
U
خدمات سودمند اطلاعاتی وقابل دسترس برای مشترکین
equities
U
اص هم در دسترس نباشددادگاه حق دارد بر مبنای equity رسیدگی کند
equity
U
اص هم در دسترس نباشددادگاه حق دارد بر مبنای equity رسیدگی کند
currents
U
ثبات CPU که آدرسی که در دسترس است ذخیره میکند
long hop
U
توپی که دور از دسترس توپزن از زمین بلند میشود
micro prolog
U
PROLO بطوریکه قابل دسترس چندین سیستم ریزکامپیوتر باشد
buffer pool
U
تعدادی میانگیر که در دسترس سیستم کنترل ورودی-خروجی هستند
accessibly
U
چنانکه بتوان بدان راه یافت بطور قابل دسترس
desk accessories
U
وسائل کاری که به هنگام استفاده از سایر اسناد قابل دسترس است
anoxia
U
فقدان اکسیژن در سلولهای خونی و بافتی که اغلب منجربه زیانهای جبران ناپذیری میشود
data diddling
U
روشی که در ان داده قبل واردشدن به یک فایل کامپیوتری که در ان کمتر قابل دسترس میباشد اصلاح میشود
crowding out effect
U
اندیشهای که استقراض بسیار زیاد دولت وجوه قابل دسترس وام گیرندگان خصوصی را کاهش میدهد
totalled
U
مطلق
abstracts
U
مطلق
totaling
U
مطلق
unconditional
U
مطلق
total
U
مطلق
starker
U
مطلق
totaled
U
مطلق
totalling
U
مطلق
inconditionate
U
مطلق
purer
U
مطلق
pure
U
مطلق
slickest
U
مطلق
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com