English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 137 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
access U دسترسی یا مجال مقاربت
accessed U دسترسی یا مجال مقاربت
accesses U دسترسی یا مجال مقاربت
accessing U دسترسی یا مجال مقاربت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
poaching U دسترسی به لیست ها که فایل یا برنامه ها به منظورجستجوی اطلاعاتی که استفاده کننده مستحق دسترسی به انها نیست
opportunity U مجال
oportunity U مجال
room U مجال
rooms U مجال
opportunities U مجال
life chance U مجال زندگی
leisure U فرصت مجال
time U فرصت مجال
timed U فرصت مجال
times U فرصت مجال
chances U فرصت مجال
chancing U فرصت مجال
to open the door to U مجال دادن
chance U فرصت مجال
chanced U فرصت مجال
open the door to U مجال دادن به
to be in the running U مجال برد داشتن
sexual intercourse U مقاربت
intercourse U مقاربت
coition U مقاربت
There is not room no swing a cat . <proverb> U گربه را مجال گذز نیست .
sexual relations U مقاربت جنسی
sexual intercourse U مقاربت مواقعه
venery U مقاربت جنسی
dyspareunia U مقاربت دردناک
coitus U مقاربت جنسی
sexual intercourse U مقاربت جنسی
orgasm U حالت انزال در مقاربت
copulate U مقاربت جنسی کردن
copulated U مقاربت جنسی کردن
copulates U مقاربت جنسی کردن
copulating U مقاربت جنسی کردن
venereal desire U سهوت میل مقاربت
orgasms U حالت انزال در مقاربت
gashed U الت تناسلی زن مقاربت جنسی
gash U الت تناسلی زن مقاربت جنسی
gashes U الت تناسلی زن مقاربت جنسی
gashing U الت تناسلی زن مقاربت جنسی
homogeneous U مقاربت کننده باهم جنس خود
to stand in one's light U جلو روشنائی کسی را گرفتن مجال ترقی بکسی ندادن
to mount somebody U با کسی مقاربت جنسی کردن [اصطلاح رکیک] [اصطلاح روزمره]
reach U دسترسی
access code کد دسترسی
accession U دسترسی
accessing U دسترسی
approachability U دسترسی
range U دسترسی
reaching U دسترسی
reaches U دسترسی
reached U دسترسی
accessibility U دسترسی
ranges U دسترسی
ranged U دسترسی
accessed U دسترسی
accesses U دسترسی
access U دسترسی
gateway U دسترسی
access U دسترسی
video disk U دسترسی مستقیم
direct access U دسترسی مستقیم
inapproachable U بدون دسترسی
outreach U دسترسی پیداکردن
non access U عدم دسترسی
access duct U مجرای دسترسی
inaccessibility U غیرقابل دسترسی
inaccessibility U دسترسی ناپذیری
inaccessibility U عدم دسترسی
access arm U بازوی دسترسی
access code U رمز دسترسی
inaccessible U دسترسی ناپذیر
accesses U دسترسی راه
access road U جاده دسترسی
accessing U دسترسی راه
accessed U دسترسی راه
availability U میزان دسترسی
access U دسترسی راه
access road U راه دسترسی
availability U شخص مفید دسترسی
random access U دسترسی به اطلاعات به طورناموزون
disk access time U زمان دسترسی دیسک
multiple access network U شبکه با دسترسی چندگانه
direct access U دسترسی مستقیم به اطلاعات
come at able U قابل دسترسی کنارامدنی
availability principle U اصل دسترسی پذیری
multiaccess computer U کامپیوتر با دسترسی چند گانه
exclusion area U منطقه غیرمجاز از نظر دسترسی
inaccessibly U بطور غیر قابل دسترسی
accessor U شخصی که به داده دسترسی دارد
access to classified material U دسترسی به مدارک طبقه بندی شده
accessible U آنچه قابل دستیابی و دسترسی است
it is not pervious to reasonov U بدان دسترسی ندارد خردانرانمیتواند دریابد
to open something to [the] traffic U چیزی را برای [دسترسی به] ترافیک باز کردن
to get to somebody [something] U به کسی دسترسی پیدا کردن [ به چیزی رسیدن]
concentrator U گرهای که دسترسی را از یک یا چند ایستگاه به شبکه ممکن می سازد
nympholepsy U جنون و علاقه شدید برای دسترسی به چیزهای غیرقابل حصول
inaccessibily U بطور غیر قابل دسترسی چنانکه نتوان به او نزدیک شدیا اورادید
mirror writing shadow reading U کامپیوتر میزبان با دو دیسک فیزیکی برای بالا بردن سرعت دسترسی
ambitus U [اختصاص دادن فضایی در اطراف قبر یا آرامگاه برای دسترسی به کلیسا]
nympholept U کسیکه جنوی یافتن کمال مطلوب یا پی کردن چیز غیرقابل دسترسی را دارد
bulletin board system U پایگاه داده اطلاعات و پیام که توسط مودم و اتصال کامپیوتری قابل دسترسی است
Internet U می را می سازد که اینترنت و اتصالات فروش را آماده میکند تا کاربران خصوصی به آنها دسترسی داشته باشند
external U حافظهای که خارج از سیستم کامپیوتر اصلی قراد دراد ولی توسط CPU قابل دسترسی است
half U مجموعه بیتتها که نیمی از کلمه استاندارد را می گیرند ولی به عنوان واحد مجزا قابل دسترسی اند
externals U حافظهای که خارج از سیستم کامپیوتر اصلی قراد دراد ولی توسط CPU قابل دسترسی است
cell U محل تک حافظهای قادر به ذخیره سازی یک کلمه داده که توسط یک آدرس مشخص قابل دسترسی است
cells U محل تک حافظهای قادر به ذخیره سازی یک کلمه داده که توسط یک آدرس مشخص قابل دسترسی است
aliens U وسیله جانبی که به کامپیوتر اجازه میدهد به داده روی دیسک از کامپیوترها یا سیستمهای دیگر دسترسی داشته باشد
alien U وسیله جانبی که به کامپیوتر اجازه میدهد به داده روی دیسک از کامپیوترها یا سیستمهای دیگر دسترسی داشته باشد
Delphi U مین کننده online تجاری اطلاعات که حاوی بخشهایی است که به پایگاه داده خود اینترنت دسترسی دارند
arrays U ساختار مرتب دارای عناصر قابل دسترسی توسط اعداد برای ذخیره سازی جدول ها یا مجموعهای از دادههای مربوطه
external U رسانه ذخیره سازی که خارج از سیستم کامپیوتر اصلی قرار دارد ولی از طرف CPU قابل دسترسی است
externals U رسانه ذخیره سازی که خارج از سیستم کامپیوتر اصلی قرار دارد ولی از طرف CPU قابل دسترسی است
array U ساختار مرتب دارای عناصر قابل دسترسی توسط اعداد برای ذخیره سازی جدول ها یا مجموعهای از دادههای مربوطه
extensions U فضای ذخیره سازی که خارج ازسیستم کامپیوتر اصلی قرار دارد ولی توسط CPU قابل دسترسی است
logo U یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که فرض میکند استفاده کننده به انواعی ازترمینالهای گرافیکی دسترسی دارد لوگو
extension U فضای ذخیره سازی که خارج ازسیستم کامپیوتر اصلی قرار دارد ولی توسط CPU قابل دسترسی است
isolate U فضای ذخیره سازی که مستقیما از طرف برنامه کاربر قابل دسترسی نیست و آنرا از حذف ناگهانی در امان نگه می دارد
SMB U که به کاربر امکان دسترسی به فایل ها و وسایل جانبی کامپیوتر دیگر روی شبکه را میدهد به طوری که مانند منابع محلی باشد
isolating U فضای ذخیره سازی که مستقیما از طرف برنامه کاربر قابل دسترسی نیست و آنرا از حذف ناگهانی در امان نگه می دارد
isolates U فضای ذخیره سازی که مستقیما از طرف برنامه کاربر قابل دسترسی نیست و آنرا از حذف ناگهانی در امان نگه می دارد
average U متوسط زمان لازم که کاربر باید صبر کند تا به خط ارتباطی دسترسی پیدا کند
averaged U متوسط زمان لازم که کاربر باید صبر کند تا به خط ارتباطی دسترسی پیدا کند
averages U متوسط زمان لازم که کاربر باید صبر کند تا به خط ارتباطی دسترسی پیدا کند
averaging U متوسط زمان لازم که کاربر باید صبر کند تا به خط ارتباطی دسترسی پیدا کند
freedom of information act U قانون فدرالی که به شهروندان عادی اجازه میدهد تا به اطلاعاتی که توسط نمایندگی فدرالی جمع اوری شده است دسترسی یابند
accession U قابلیت دسترسی قابلیت اجرا و انجام
Viewdata U سیستم خانگی تحویل اطلاعات که از طریق ان استفاده کنندگان می توانند بطورمحاورهای از تلویزیونهای محلی خود به پایگاه داده مرکزی دسترسی پیدا کنند داده نما
trojan horse U برنامه وارد شده در سیستم توسط سک شخص کلاهبردار. یک تابع نامناسب انجام میدهد درحین کپی کردن اطلاعات در فایل با اولویت کمتر که از آن پس آن شخص بدون اجازه کاربر به آن دسترسی خواهد داشت
transparent U نرم افزاری که به کاربر امکان دسترسی به محل حافظه در سیستم حافظه در سیستم صفحه بندی شده میدهد به صورتی که گویی صفحه بندی نشده است
transparently U نرم افزاری که به کاربر امکان دسترسی به محل حافظه در سیستم حافظه در سیستم صفحه بندی شده میدهد به صورتی که گویی صفحه بندی نشده است
synthetic dyes U رنگینه های شیمیایی [این رنگ ها که جدیدا وارد بازار فرش شده اند، اصالت فرش اصیل را خدشه دار نموده اند. بدلیل ثبات و درخشندگی جا افتادگی فرش را می گیرند ولی در عوض سهولت دسترسی باعث استقابل شده است.]
dynamic ram U حافظه با دسترسی پویا حافظه پویا
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com