Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (41 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
pirate
U
دزدی دریایی کردن
pirated
U
دزدی دریایی کردن
pirates
U
دزدی دریایی کردن
pirating
U
دزدی دریایی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
piracy
U
دزدی دریایی
seabee
U
گردان ساختمان دریایی گردان مهندسی دریایی مخصوص ساختن پایگاه ولنگرگاه یکان استحکامات دریایی
brigand
U
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
robber
U
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
bandit
U
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
raider
U
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
heister
[American E]
U
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
preyer
U
دزدی که با زور و خشونت
[با اسلحه یا تهدید اسلحه]
دزدی میکند
thieve
U
دزدی کردن
commit theft
U
دزدی کردن
burgling
U
شب دزدی کردن
heists
U
دزدی کردن
burgles
U
شب دزدی کردن
burgled
U
شب دزدی کردن
burgle
U
شب دزدی کردن
heist
U
دزدی کردن
snitch
U
دله دزدی کردن
pilfers
U
دله دزدی کردن
pirated
U
دزدی ادبی کردن
pirates
U
دزدی ادبی کردن
pilfering
U
دله دزدی کردن
pilfered
U
دله دزدی کردن
pilfer
U
دله دزدی کردن
pirate
U
دزدی ادبی کردن
pirating
U
دزدی ادبی کردن
kidnaps
U
ادم دزدی کردن
snitching
U
دله دزدی کردن
kidnaps
U
بچه دزدی کردن
kidnapped
U
ادم دزدی کردن
kidnapped
U
بچه دزدی کردن
kidnap
U
ادم دزدی کردن
kidnap
U
بچه دزدی کردن
snitched
U
دله دزدی کردن
snitches
U
دله دزدی کردن
maraud
U
دله دزدی یاتلاش کردن
theft and pilferage
U
دزدی و دله دزدی
to break into something
U
از محفظه ای
[با زور وارد شدن و]
دزدی کردن
picaroon
U
دزدی کردن قلاشی کردن
midshipman
U
افسر پایین رتبه نیروی دریایی دانشجوی سال دوم دانشکده دریایی
piratic
U
درخوردزدان دریایی مربوطبه دزدان دریایی مبنی بردزدی
running lights
U
فارهای شناور دریایی چراغهای راه دریایی
petty officers
U
معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
pilot chart
U
نقشههای راهنمای دریایی نقشه ناوبری دریایی
kites
U
کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
oceanography
U
تهیه نقشههای دریایی و نقشه برداری دریایی
petty officer
U
معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
kite
U
کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
chine
U
عضو طولی در کنار بدنه شناورهای دریایی یاهواپیماهای دریایی که محل برخورد سطوح فوقانی وتحتانی میباشند
sea cucumber
U
حلزون دریایی از جنس راب دریایی
stadimeter
U
مسافت یاب دریایی الیداد دریایی
sea mark
U
راهنمای دریایی :چراغ یافانوس دریایی
sea power
U
قدرت دریایی منظور کشوری است که بادریا ارتباط ویژه دارد ودارای نیروی دریایی قوی است
convoy joiner
U
ناوهای منفردی که به کاروان دریایی پیوسته اند ناوهای متفرقه اضافی درستون دریایی
tern
U
پرستوک دریایی چلچله دریایی
marine
U
تفنگداران دریایی تکاوران دریایی
marines
U
تفنگداران دریایی تکاوران دریایی
naval activity
U
تاسیسات دریایی قسمت دریایی
terns
U
پرستوک دریایی چلچله دریایی
task unit
U
نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
attack director
U
وسایل محاسباتی سیستم کنترل اتش دریایی وسیله هادی تک اتش دریایی
sea bathing
U
ابتنی دریایی کردن
light lists
U
کتابهای راهنمای محل فارهای دریایی فهرست راهنمای چراغهای دریایی
summary areas
U
مناطق اطلاعاتی دریایی مناطق یاد شده در خلاصه وضعیت دریایی
sailed
U
سفر دریایی رااغاز کردن
sail
U
سفر دریایی رااغاز کردن
sailings
U
سفر دریایی رااغاز کردن
knot
U
میل دریایی
[واحد اندازه گیری]
[واحد سرعت دریایی]
knot
U
گره دریایی
[واحد اندازه گیری]
[واحد سرعت دریایی]
marlinspike
U
چنگک جدا کردن کابلهای دریایی
roves
U
اواره شدن راهزنی دریایی کردن
knot
U
منگوله دار کردن گره دریایی
knots
U
منگوله دار کردن گره دریایی
roved
U
اواره شدن راهزنی دریایی کردن
rove
U
اواره شدن راهزنی دریایی کردن
porpoises
U
خوک دریایی مثل پورپوس شنا کردن
porpoise
U
خوک دریایی مثل پورپوس شنا کردن
maritime
U
ناوگان مستقل دریایی ناوگان دریایی دریایی
maritime aircraft
U
هواپیمایی برای عمل کردن روی مناطق دریایی
bureau of naval personnel
U
اداره پرسنل نیروی دریایی دفتر پرسنل دریایی
rear commodore
U
سرپرست کاروان دریایی جانشین فرمانده کاروان دریایی
naval aviation
U
قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
light period
U
دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی
nipped
U
دزدی
abstractions
U
دزدی
burglaries
U
دزدی
thievery
U
دزدی
larceny
U
دزدی
nip
U
دزدی
robbery
U
دزدی
nips
U
دزدی
abstraction
U
دزدی
thefts
U
دزدی
robberies
U
دزدی
burglary
U
دزدی
embezzlement
U
دزدی
filches
U
دزدی
filched
U
دزدی
filch
U
دزدی
theft
U
دزدی
lift
U
دزدی
spoliation
U
دزدی
thieving
U
دزدی
freebooting
U
دزدی
filching
U
دزدی
lifted
U
دزدی
brigandism
U
دزدی
lifts
U
دزدی
lifting
U
دزدی
cribs
U
دزدی ادبی
cycle stealing
U
چرخه دزدی
theft, pilferage, non delivery
U
دله دزدی
heist
U
دزدی سرقت
cribs
U
دله دزدی
stick up
<idiom>
U
دزدی مسلحانه
plagiary
U
دزدی ادبی
cabbages
U
دله دزدی
thievishness
U
خوی دزدی
cabbage
U
دله دزدی
abaction
U
گله دزدی
crib
U
دله دزدی
crib
U
دزدی ادبی
cribbed
U
دله دزدی
cribbing
U
دله دزدی
cribbing
U
دزدی ادبی
thievish
U
خوگرفته به دزدی
kidnapping
U
ادم دزدی
heists
U
دزدی سرقت
cribbed
U
دزدی ادبی
kidnapping
U
بچه دزدی
larcenous
U
مربوط به دزدی
larceny petty
U
دزدی کوچک
petty larceny
U
دله دزدی
picking
U
دله دزدی
aggravated theft
U
دزدی مشدد
piracy
U
دزدی دریائی
steals
U
توپ دزدی
piracy
U
دزدی ادبی
steal
U
توپ دزدی
plagiarism
U
دزدی ادبی
petit larceny
U
دله دزدی
pilferage
U
دله دزدی
kleptomaniacs
U
علاقمند به دزدی
Shanghai
U
ادم دزدی
shop lifting
U
دزدی از مغازه ها
intercept
U
توپ دزدی
intercepted
U
توپ دزدی
intercepting
U
توپ دزدی
intercepts
U
توپ دزدی
pickery
U
دله دزدی
kleptomaniac
U
علاقمند به دزدی
kleptomania
U
دزدی بیمارگون
kleptomania
U
جنون دزدی
crash position indicator
U
برج اعلام محل وقوع سوانح دریایی برج مراقبت سوانح دریایی
convoy commodore
U
فرمانده ستون دریایی فرمانده کاروان دریایی
Marine Corps
U
نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
naval gunfire
U
تیراندازی توپخانه دریایی اتش توپخانه دریایی
hits
U
طعمه دزدی ماهی
hitting
U
طعمه دزدی ماهی
peculate
U
حیف ومیل دزدی
piracy
U
دزدی هنری یاادبی
software piracy
U
دزدی نرم افزار
hit
U
طعمه دزدی ماهی
kleptomania
U
میل و اشتیاق به دزدی
swagman
U
خریدار مال دزدی
they accused him of the ft
U
اورابه دزدی متهم ساختند
tpnd
U
دله دزدی وعدم تحویل
robberies
U
دزدی مقرون به ازار یا تهدید
kleptolagnia
U
تحریک جنسی توام با دزدی
cat burglar
<idiom>
U
دزدی که از دیوار بالا میرود
kleptamaniac
U
کسی که جنون دزدی دارد
robbery
U
دزدی مقرون به ازار یا تهدید
convoy routing
U
تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
convoy schedule
U
برنامه کلی حرکت ستون دریایی برنامه حرکت کاروان دریایی
crash locator beacon
U
برج اعلام سوانح دریایی برج تعیین محل سوانح دریایی
hijacked
U
دزدی هواپیماوسایر وسائط نقلیه ومسافران ان
hijacks
U
دزدی هواپیماوسایر وسائط نقلیه ومسافران ان
I had my car broken into last week.
U
هفته پیش از ماشینم دزدی کردند.
high jack
U
دزدی هواپیما وسایروسائط نقلیه ومسافران ان
It is wrong to steal .
U
دزدیدن (دزدی )کار غلطی است
stolen goods
U
مال دزدی کالای دزدیده شده
hijack
U
دزدی هواپیماوسایر وسائط نقلیه ومسافران ان
larceny petty
U
بیشتر دزدی مالی که کمتر از 11شیلینگ بهاداشت
kinchin lay
U
دزدی پول ازبچه هابوسیله فرستادن انهاپی فرمان
intruder
U
دزدی که با زور و غیر قانونی وارد جایی میشود
housebreaker
U
دزدی که با زور و غیر قانونی وارد جایی میشود
picklock
U
دزدی که با زور و غیر قانونی وارد جایی میشود
burglar
U
دزدی که با زور و غیر قانونی وارد جایی میشود
cat burglar
U
دزدی که با زور و غیر قانونی وارد جایی میشود
light ship
U
کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
commandant of marine corps
U
فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
convoy route
U
مسیر حرکت ستون دریایی مسیر حرکت کاروان دریایی
cruise
U
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruises
U
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
laying up
U
تهیه کردن سر پل دریایی تهیه سرپل ساحلی
cruising
U
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruised
U
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
frauds
U
دزدی داده یا استفاده نادرست یا سایر جرم های مربوط به کامپیوتر
fraud
U
دزدی داده یا استفاده نادرست یا سایر جرم های مربوط به کامپیوتر
sofar
U
سیستم مسافت یابی صوتی دریایی نوعی روش مسافت یابی صوتی دریایی
lobsters
U
خرچنگ دریایی گوشت خرچنگ دریایی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com