Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
cross action
U
در CL حالتی است که یک طرف عین دعوایی را که طرف متقابل درموضوع واحد علیه او مطرح کرده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
demurs
U
در CL حالتی است که مدعی علیه
demurring
U
در CL حالتی است که مدعی علیه
demurred
U
در CL حالتی است که مدعی علیه
demur
U
در CL حالتی است که مدعی علیه
end centered unit cell
U
سلول واحد دو وجهی متقابل پر
interlocking directorate
U
حالتی که شخص واحد ریاست چندین کمپانی رقیب را داشته باشد
wheel well
U
محفظهای که یک واحد ازارابه فرود را در حالتی که جمع شده است در خود جای میدهد
regarding
U
درموضوع
string
U
سری از حروف به ترتیب الفبا- عددی یا کلمات که تغییر کرده اند و به عنوان واحد مجزا درکامپیوتر به کار می روند
in personam
U
علیه شخص خاصی علیه انسان
remote data concentrator
U
وسیله یی که پیام ها را ازطریق خطوط کم سرعت ازترمینالهای متعدد دریافت کرده و داده ها را از طریق یک حط واحد سنکرون باسرعت بالا به پردازنده میزبان منتقل میکند
counteroffensive
U
تعرض وحمله متقابل حمله تعرضی متقابل
absolute system of units
سیستم واحد ها که در آن کمترین تعداد واحد یا یکه بعنوان واحد های اصلی انتخاب شده و سایر واحدها از آنها مشتق شوند
tacit collusion
U
حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
recriminate
U
اتهام متقابل وارد کردن دعوای متقابل طرح کردن دوباره متهم ساختن
counter memorial
U
یادداشت متقابل اخطار متقابل
mutual inductance
U
اندوکتیویته متقابل اندوکتانس متقابل
pugilist
U
دعوایی
contentious
U
دعوایی
obstreperous
U
دعوایی
scrapper
U
دعوایی
bellicose
U
دعوایی
barrator
U
دعوایی
litigious
U
دعوایی
gamecock
U
ادم دعوایی
scarf joint
U
جایی که دو سر تیر رانیم ونیم کرده با هم جفت کرده باشند
burger
U
تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
burgers
U
تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
swiss steak
U
گوشت خرد کرده مخلوط با اردوچاشنی سرخ کرده
to bring the matter before a court
[the judge]
U
دعوایی را در حضور قاضی آوردن
I have a tooth abscess.
U
دندانم ماده کرده ( چرک کرده )
revivor
U
تعقیب دعوایی که به علتی معوق مانده بوده است
swashbuckler
U
ادم دعوایی وپر هیاهو وغره دارای زرق وبرق
powered
U
واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powers
U
واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powering
U
واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
power
U
واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
knot
U
نات
[واحد اندازه گیری]
[واحد سرعت دریایی]
cpu
U
واحد محاسبه و منط ق و واحد ورودی / خروجی
morpheme
U
واحد معنی دار لغوی کوچکترین واحد
warsaw treaty
U
پیمانی که عنوان اصلی ان "پیمان کمک متقابل اروپای شرقی " است و به سال 5591 در ورشوپایتخت لهستان منعقد شد وهدف ان کمک متقابل کشورهای اروپای شرقی به یکدیگر است و بیشتر جنبه نظامی دارد
functional unit
U
واحد در حال کار واحد تابعی
to suspend
[stay]
a ruling
[proceedings]
[the execution]
U
تعلیق کردن حکمی
[دعوایی ]
[ اجرای حکمی]
[قانون]
to hear a case
U
دعوایی راگوش کردن درامری دادرسی کردن
in contemplation
U
مطرح
under consideration
U
مطرح
propounded
U
مطرح
knot
U
میل دریایی
[واحد اندازه گیری]
[واحد سرعت دریایی]
knot
U
گره دریایی
[واحد اندازه گیری]
[واحد سرعت دریایی]
lays
U
مطرح کردن
put forward
U
مطرح کردن
lay
U
مطرح کردن
tabling
U
مطرح کردن
considered
U
مطرح شده
introduced
U
مطرح کردن
introduces
U
مطرح کردن
introducing
U
مطرح کردن
table
U
مطرح کردن
come up
U
مطرح شدن
tabled
U
مطرح کردن
tables
U
مطرح کردن
introduce
U
مطرح کردن
putting
U
مطرح کردن
to come upon
U
مطرح شدن
to bring forth
U
مطرح کردن
to be on the carpet
U
مطرح بودن
kaldor criterion
U
مطرح گردید
bring up
U
مطرح کردن
broacher
U
مطرح کننده
propound
U
مطرح کردن
to raise
U
مطرح کردن
to come on the tapis
U
مطرح شدن
set forth for discussion
U
مطرح کردن
to touch on
U
مطرح کردن
to touch upon
U
مطرح کردن
to bring up
U
مطرح کردن
puts
U
مطرح کردن
put
U
مطرح کردن
to come up
U
مطرح شدن
propounds
U
مطرح کردن
propounding
U
مطرح کردن
trimorphous
U
سه حالتی
inexpressiveness
U
بی حالتی
trimorph
U
سه حالتی
two state
U
دو حالتی
expressional
U
حالتی
raise a question
U
مطرح کردن سوال
reoccurrence
U
دوباره مطرح شدن
posed
U
: مطرح کردن گذاردن
pose a question
U
سوال مطرح کردن
poses
U
: مطرح کردن گذاردن
pose
U
: مطرح کردن گذاردن
posing
U
: مطرح کردن گذاردن
overtures
U
کشف مطرح کردن
overture
U
کشف مطرح کردن
The subject under discrssion .
U
موضوعی که مطرح نیست
reoccurring
U
دوباره مطرح شدن
to bring up
U
تقدیم یا مطرح کردن
under consideration
U
مطرح شده مطروحه
two state jump
U
جهش دو حالتی
two state variable
U
متغییر دو حالتی
multiphase
U
چند حالتی
state equation
U
معادله حالتی
dichotomy
U
دو حالتی دورستگی
degenerating
U
چند حالتی
two state circuit
U
مدار دو حالتی
degenerate
U
چند حالتی
degenerates
U
چند حالتی
degenerated
U
چند حالتی
two state algebra
U
جبر دو حالتی
dichotomies
U
دو حالتی دورستگی
To discuss a question with someone .
U
موضوعی را با کسی مطرح کردن
Money is no object at all .
U
پول اصلا" مطرح نیست
to put out of court
U
شایسته مطرح کردن ندانستن
talk out
U
مطرح مذاکره قرار دادن
The badness of the climate is immaterial.
U
بدی آب وهوا مطرح نیست
trigon
U
سه حالتی ستاره سه تایی
to fall into
U
دچار
[حالتی]
شدن
impasse
U
حالتی که از ان رهایی نباشد
degeneracy
U
چند حالتی بودن
strike an attitude
U
حالتی بخود گرفتن
to get into
U
دچار
[حالتی]
شدن
desperateness
U
حالتی که بیرون ازامیدباشد
obtruding
U
بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
obtrude
U
بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
extrajudicial
U
خارج از موضوع مطرح شده دردادگاه
obtruded
U
بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
obtrudes
U
بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
to put to the issue
U
بطور متنازع فیه مطرح کردن
passage
U
انتقال از حالتی به حالت دیگر
passages
U
انتقال از حالتی به حالت دیگر
When wI'll the matter come up for discussion ?
U
موضوعی را کی برای بحث مطرح خواهند کرد ؟
versus
U
علیه
con
U
بر علیه
pro and con
U
له و علیه
against
U
علیه
v
U
علیه
cons
U
بر علیه
pros and cons
U
له و علیه
conning
U
بر علیه
conned
U
بر علیه
rehashes
U
بحثهای قدیمی را دوباره بصورت جدیدی مطرح کردن
rehashed
U
بحثهای قدیمی را دوباره بصورت جدیدی مطرح کردن
rehash
U
بحثهای قدیمی را دوباره بصورت جدیدی مطرح کردن
emergency
U
حالتی که اقدام فوری را ایجاب کنداحتیاطی
the greenish hue of blue
U
حالتی از رنگ ابی که به سبزی بزند
emergencies
U
حالتی که اقدام فوری را ایجاب کنداحتیاطی
victim of an offence
U
مجنی علیه
pro and con
U
دلائل له و علیه
anti
U
مخالف علیه
beneficiaries
U
موقوف علیه
beneficiary
U
موقوف علیه
beneficiary of an endowment
U
موقوف علیه
assignee
U
محال علیه
divisor
U
مقسوم علیه
party against whom a protest is made
U
معترض علیه
divtsor
U
مقسوم علیه
drawee
U
محال علیه
recognizor
U
محکوم علیه
appellee
U
مستانف علیه
person placed under guardianship
U
مولی علیه
wards
U
مولی علیه
presentee
U
معروض علیه
third person of a transfer
U
محال علیه
peace be upon him
U
علیه السلام
pupils
U
مولی علیه
pupil
U
مولی علیه
denominators
U
مقسوم علیه
out of court
U
محکوم علیه
respondent
U
مدعی علیه
denominator
U
مقسوم علیه
respondent
U
مستانف علیه
losing party
U
محکوم علیه
ward
U
مولی علیه
object of protest
U
معترض علیه
lady ship
U
سرکار علیه
judgement debtor
U
محکوم علیه
defendant
U
مدعی علیه
respondents
U
مدعی علیه
defendants
U
مدعی علیه
respondents
U
مستانف علیه
hand inhand poition
U
رقص در حالتی که بدن هر دورقصنده به یک سمت است
roll reversal
U
حالتی که سبب معکوس شدن کنترل میگردد
tactical reconnaissance
U
براوردموقعیت رزمی در حالتی که درگیری نزدیک است
recognition
U
و تبدیل به حالتی که بتواند وارد کامپیوتر شود
merger
U
حالتی که مالی درمال دیگر مستغرق شود
mergers
U
حالتی که مالی درمال دیگر مستغرق شود
best gold
U
تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
action in personam
U
دعوی بر علیه شخص
lese majesty
U
خیانت علیه حکومت
lese majeste
U
خیانت علیه حکومت
non fatal offences against the person
U
جرائم بر علیه ابدان
public mischief
U
جرم علیه جامعه
common d.
U
مقسوم علیه مشترک
biological defense
U
پدافند بر علیه تک میکربی
cross action
U
علیه وی اقامه کند
self defeating
U
علیه منظور خود
offences against persons
U
جرائم بر علیه اشخاص
offences against property
U
جرائم بر علیه اموال
self-defeating
U
علیه منظور خود
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com