English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
escheat U در CLاراضیی را گویند که پس ازفوت مالک به علت عدم وجودوراث قانونی به مالکیت دولت درمی اید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
fee tail U تقسیم مالکیت اراضی بین مالک و دیگری به نحوی که نصف ان برای خود مالک ونیم دیگر به منتقل الیه
classical economics U نظرپیروان ان عدم دخالت دولت در امور اقتصادی است وپیروان ان را اقتصادیون کلاسیک گویند
eminent domain U مالکیت مطلق دولت یا پادشاه یا رئیس مملکت
property in action U مال قابل مطالبه از طریق قانونی مالکیت مورد حمایت قانون
communism U کمونیسم نظام اقتصادی مبتنی براندیشههای مارکسیستی که مالکیت و ابزار تولید عمومی و در کنترل دولت قرار دارد
identic notes U منظوریادداشتهایی با مضمون واحداست که چند دولت به یک دولت می دهند . چون این یادداشتها جداگانه تسلیم میشود عمل هر دولت فاهرا"مستقل از عمل دولت دیگراست تسلیم این یادداشتهاعمل غیردوستانه تلقی میشود
retorsion U عملی است که یک دولت در مقابل عمل دولت دیگری انجام میدهد وعمل اخیر کاملا" مشابه رفتاری است که از دولت اولی سر زده بوده است
post obit U بعد ازفوت
dedications U در CL ممکن است این تاسیس به وسیله فعل صریح و رسمی مالک ایجادشود و یا به موجب قانون از برخی از افعال مالک
dedication U در CL ممکن است این تاسیس به وسیله فعل صریح و رسمی مالک ایجادشود و یا به موجب قانون از برخی از افعال مالک
prior possession U تصرف به عنوان مالکیت دلیل مالکیت است مگر انکه خلاف ان ثابت شود
denationalization U تبدیل مجدد مالکیت عمومی به مالکیت خصوصی بازگشت به وضع قبل از ملی کردن
reputed owner U در CL تاجرورشکسته مالک اعتباری کلیه اموالی که در تصرف داردتلقی میشود ولو اینکه واقعا" مالک انها نباشد و این از نظر حفظ حقوق غرماء است
open market operation U عملیات دولت در بازار ازاد خرید و فروشهایی که دولت از طریق خزانه داری کل میکند
joint ownership U اشتراک در مالکیت مالکیت مشاع
his right of ownership lapsed U حق مالکیت از او سلب شد حق مالکیت او ساقط شد
unfriendly act هر نوع عملی که از یک دولت سر بزند و دولت دیگر در آن ضرری نسبت به منافع خود مشاهده کند
dependent state U دولت تابع و وابسته به دولت یا قدرت دیگر
federal state U دولت متحده یا دولت اتحادی
real will U مشرب سیاسی که هر نوع زور وقدرت در هر جنبه را از طرف دولت با این احتجاج که اراده دولت نماینده اراده واقعی افراد جامعه است مشروع می داند
pay as you go principle U اصلی که بر اساس ان مالیات دریافتی توسط دولت برای سیستم تامین اجتماعی در هرسال به بازنشستگان درهمان سال پرداخت میشود وبنابراین دولت وجوهی را ازاین بابت جمع اوری نمیکند
to lay down a rule U قانونی را درست کردن قانونی را وضع نمودن
it films well U درفیلم خوب درمی اید
social contract U اعتقاد به این مسئله که تفویض قدرت به دولتها ناشی از نوعی قرارداد است که ضمن ان فردقسمتی از حقوق خود را به دولت تفویض میکند ومتقابلا" از وجود دولت برخوردار میشود
separation of ownership and control U جدائی مالکیت از کنترل جدائی مالکیت از مدیریت
The noice gets my monkey up . U این سر وصداها کفرم را درمی آورد
She fabricates them. she makes them up . U اینها را از خودش می سازد ( درمی آورد)
authoritarainism U نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
alpha privative U الف سالبه که در سر برخی واژههای انگلیسی نیز درمی اید
flesh brush U لیف یادستکشی که بتن مالیده خون رابگردش درمی اورند
pusher tractor U تراکتور چرخ زنجیری که اسکریپر را هنگام خاکبرداری به حرکت درمی اورد
it is said that U گویند که
the story goes U گویند
they say U گویند
rain box U صندوق یا اسباب بازی دیگری که درتماشاخانه صدای باران ازان درمی اورند
people say U مردم می گویند
the report goes U چنین گویند
What do the others say? U دیگران چه می گویند؟
tenant by curtesy U عنوان شوهر است که بعد ازفوت زوجه اش در صورتی که از او فرزند مسلم الوراثتی داشته باشد که در زمان حیات زوجه متولد شده باشدمیتواند مادام العمر از ترکه غیر منقول مشارالیه استفاده کند
to shoot one's mouth off <idiom> U چیزهایی را بگویند که به مردم نباید گفت [مثال چقدر پول درمی آورد ماهانه]
That is what I call a scientist . There is a scientist for you . U به این می گویند دانشمند
gargoyles U ناودانی که از دیوار پیشامدگی پیدا میکند و بیشتر انرابصورت سر وتن انسان یاجانوری درمی اورند
gargoyle U ناودانی که از دیوار پیشامدگی پیدا میکند و بیشتر انرابصورت سر وتن انسان یاجانوری درمی اورند
automatic release date U تاریخ انقضای عمر قانونی وسایل سررسید عمر قانونی
metonymical U دارای صنعتی که انراmetonym گویند
He is said to be very rich . U می گویند خیلی پولدار است
estate in joint tenancy U در CLواگذاری ملکی را به دو یا چندنفر گویند
exchange control U نظارت دولت بر مبادله ارز کنترل مبادله ارز توسط دولت
cluster mill U فرزی که متشکل از دو نوردمتحرک کوچک که هر کدام ازانها به وسیله یک جفت نوردبزرگ حائل و به حرکت درمی اید
everything is good in its season <proverb> U گویند که هرچیز به هنگام خوش است
turbopump U پمشی که توسط توربینی که بوسیله گازهای حاصل ازسوختن سوختهای راکت به چرخش درامده به حرکت درمی اید
helmzhold resonator U محفظه توخالی که تنها با یک سوراخ کوچک به محیط خارج مرتبط است و در ازای فرکانس معینی به تشدید درمی اید
ignoring U تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
alburnum U طبقه دوم شیره برکه که انراsapwood نیزمی گویند
king's evidence U گواهی واعتراف شریک گناه برضدهمدستان خودرادرامریکا.....گویند
end bulb U انتهای اعصاب در پوست یا مخاط که به ان endcopuscle نیز می گویند
ignores U تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
ignored U تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
ignore U تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
the common wealth of massachusette U چهار ایالت کنتاکی وماساچوست و ویرجینیا وپنسیلوانیا را گویند
row U [ردیف بافت در عرض فرش که گاه به آن رجشمار نیز می گویند.]
legitimate U عذر قانونی قانونی
legitimated U عذر قانونی قانونی
legitimates U عذر قانونی قانونی
legitimating U عذر قانونی قانونی
pidgin english U انگلیسی دست وپا شکسته وامیختهای که چینی هابدان سخن می گویند
condominiums U اعمال حاکمیت مشترک دو یا چند کشور بریک سرزمین را به نحو اشاعه گویند
condominium U اعمال حاکمیت مشترک دو یا چند کشور بریک سرزمین را به نحو اشاعه گویند
authorized stoppage U برداشت قانونی از حقوق افرادکسورات قانونی از حقوق
atlantis U جزیرهای که سابقا گویند درمغرب جبل الطارق وجودداشته و در اثر زلزله بدریافرورفته است
possessor U مالک
angels U مالک
landed U مالک
angel U مالک
possessors U مالک
landlord U مالک
owner U مالک
proprietresses U مالک
proprietress U مالک
homeowners U مالک
landlords U مالک
owners U مالک
have U مالک
having U مالک
homeowner U مالک
proprietor U مالک
lords U مالک
ownerless U بی مالک
owner of a property U مالک
proprietors U مالک
lord U مالک
unlawful assembly U در CL سه نفر یا بیشتر را گویند که به قصد ارتکاب اعمالی که مخل اسایش و امنیت جامعه است گرد هم ایند
yeomanly U مالک جزء
joint owner U مالک مشاع
apollyon U مالک دوزخ
ground landlord U مالک عرصه
car owner U مالک اتومبیل
at the owner's risk U بعهده مالک
holding company U شرکت مالک
absentees U مالک غایب
absentee U مالک غایب
smallholders U خرده مالک
smallholder U خرده مالک
to possess U مالک بودن
householder U مالک خانه
householders U مالک خانه
to have possession of U مالک بودن
freeholder U مالک مطلق
owned U مالک بودن
goodman U خرده مالک
owning U مالک بودن
owns U مالک بودن
seis U مالک شدن
shipowner U مالک کشتی
own U مالک بودن
to have U مالک بودن
to hold U مالک بودن
yeomen U مالک جزء
reputed owner U مالک اعتباری
absentee landlord U مالک غایب
sole owner U مالک منحصر
timocracy U مالک سالاری
yeoman U مالک جزء
most favored nation U کشورهایی را گویند که در صورتی که یکی از لنها امتیازی را به کشور دیگر بدهد سایرین نیزبخودی خود دارای ان امتیازبشوند
yeoman U خرده مالک کشاورز
esquire U مالک زمین ارباب
at owner's risks U ریسک به عهده مالک
yeomanly U خرده مالک کشاورز
yeomen U خرده مالک کشاورز
deforce U بزورمالی را از مالک گرفتن
to have something at one's disposal U مالک چیزی بودن
to have something U مالک چیزی بودن
lairds U ملاک خرده مالک
owner of root or seed U مالک اصله یا حبه
laird U ملاک خرده مالک
fixed stock U مالک انحصاری سهام
propritorship U مالکیت
right of ownership U حق مالکیت
dominium U مالکیت
possession U مالکیت
proprietorship U مالکیت
acquisition U مالکیت
acquisitions U مالکیت
support U حق مالکیت
ownership right U حق مالکیت
ownership U حق مالکیت
dominion U حق مالکیت
ownership U مالکیت
proprietorial right U حق مالکیت
tenant at will U متصرف به میل و اراده مالک
benefical owner of an estate U مالک بهره برداریک دارایی
tenant by sufference U متصرف با رضایت ضمنی مالک
proprietary U متعلق به ملاک وابسته به مالک
ship's husband U مباشر و مالک نماینده کشتی
grand larceny U سرقت بزرگ در CL سرقتی را گویند که دران قیمت مال مسروق ان ازمیزان معینی که در قانون مشخص شده است بیشتر باشد
title deeds U سند مالکیت
title deed U قباله مالکیت
seisin U مالکیت اراضی
estate in common U مالکیت مشاع
title of territory U مالکیت اقلیم
reconversion U اعاده مالکیت
alienation U انتقال مالکیت
title deed U سند مالکیت
title deed U اسناد مالکیت
private property U مالکیت خصوصی
retention of title U ضبط مالکیت
root of title U منشاء مالکیت
property rights U حقوق مالکیت
accession U شرکت در مالکیت
state enterprise U مالکیت دولتی
slaveholding U مالکیت برده
retention of title U حفظ مالکیت
joint ownership U مالکیت اشتراکی
state ownership U مالکیت دولتی
public domain U مالکیت دولتی
personal ownership U مالکیت شخصی
joint ownership U مالکیت مشاع
public ownership U مالکیت دولتی
literary property U حق مالکیت ادبی
dispossession U سلب مالکیت
collective ownership U مالکیت جمعی
collective ownership U مالکیت مشاع
possessory title U عنوان مالکیت
get hold of (something) <idiom> U به مالکیت رسیدن
qualified property U مالکیت محدود
asset ownership U مالکیت دارائی
ascription U تصدیق مالکیت
public ownership U مالکیت عمومی
document of title U سند مالکیت
praivate ownership U مالکیت خصوصی
possessory title U سمت مالکیت
special property U مالکیت خاص
individual ownership U مالکیت فردی
muniment of title U دلیل مالکیت
condominium U مالکیت مشترک
joint ownership U مالکیت مشترک
private ownership U مالکیت خصوصی
condominiums U مالکیت مشترک
gen U حالت مالکیت
documents of title U سند مالکیت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com