Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (30 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to pry into a person affairs
U
در کارهای کسی فضولی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
background
U
سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
backgrounds
U
سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
presumes
U
فضولی کردن
blabbed
U
فضولی کردن
meddles
U
فضولی کردن
presumed
U
فضولی کردن
blab
U
فضولی کردن
interlope
U
فضولی کردن
presume
U
فضولی کردن
mell
U
فضولی کردن
blabs
U
فضولی کردن
meddled
U
فضولی کردن
blabbing
U
فضولی کردن
meddle
U
فضولی کردن
(have one's) nose in something
<idiom>
U
فضولی کردن
To put ones nose into other peoples affairs .
U
درکار دیگران فضولی کردن
kibitz
U
درکاردیگری مداخله کردن فضولی کردن
rubberneck
U
فضولی کردن سیاحت کردن
intermeddle
U
مداخله کردن فضولی کردن
diabolize
U
کارهای شیطانی کردن
to fly with the owl
U
کارهای شبانه کردن شبگردی کردن
audit
U
توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
audits
U
توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
audited
U
توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
auditing
U
توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
coordination
U
سازماندهی کارهای پیچیده همزمان کردن دو یا چند فرآیند
dissave
U
ذخیره خود را برای کارهای جاری خرج کردن
to put in one's oar
U
بعنوان کمک فضولی کردن کمک ناخواسته کردن
to thrust oneself
U
کردن فضولی کردن
impertinence or nency
U
فضولی
meddling
U
فضولی
meddlesomeness
U
فضولی
naughtiness
U
فضولی
gallimaufry
U
فضولی
inquisitiveness
U
فضولی
unauthorized
U
فضولی
interference
U
فضولی
officiousness
U
فضولی
intrusiveness
U
فضولی
pry
U
کنجکاوی فضولی
obtrusiveness
U
مزاحمت فضولی
unauthorized transaction
U
معامله فضولی
unauthorized transaction
U
معاملات فضولی
Shut up ! dont inter fere .
U
فضولی موقوف !
pried
U
کنجکاوی فضولی
impertinence
U
جسارت فضولی
unauthorized contract
U
عقد فضولی
pries
U
کنجکاوی فضولی
impertinency
U
جسارت فضولی
Dont meddle in my affairs .
U
درکارهای من فضولی نکن
curiosity killed the cat
<idiom>
U
فضولی هم موجب دردسرمی شود
poke
U
سکه زدن فضولی در کار دیگران
pokes
U
سکه زدن فضولی در کار دیگران
poked
U
سکه زدن فضولی در کار دیگران
poking
U
سکه زدن فضولی در کار دیگران
What have you been up to this time?
U
حالا دیگر چه کار کردی ؟
[کاری خطا یا فضولی]
nosy parker
U
پشت دست نشین
[و پند ناخواسته می دهد یا فضولی می کند]
[مثال در ورق بازی]
kibitzer
U
پشت دست نشین
[و پند ناخواسته می دهد یا فضولی می کند]
[مثال در ورق بازی]
the galleys
U
کارهای سخت
lunces
U
کارهای غریب
interior affairs
U
کارهای درونی
emergency works
U
کارهای اضطراری
daily round
U
کارهای روزانه
meshwork
U
کارهای مشبک
temporary works
U
کارهای موقت
miscellaneous works
U
کارهای مختلف
preliminary works
U
کارهای مقدماتی
previous work
U
کارهای قبلی
incidental works
U
کارهای اتفاقی
hatchet man
<idiom>
U
کارهای سیاسی
earth work
U
کارهای خاکی
diabolism
U
کارهای شیطانی
cementation
U
کارهای سیمانی
Travaux preparatoires
U
کارهای مقدماتی
wirework
U
کارهای سیمی
auxiliary work
U
کارهای اضافی
elegant
U
یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
logjam
U
کارهای عقب افتاده
mundane affairs
U
کارهای این جهان
welfare work
U
کارهای عام المنفعه
light housekeeping
U
کارهای سبک خانکی
Arrears of work . Back log of work .
U
کارهای عقب افتاده
chores
U
کارهای عادی و روزمره
navvies
U
کارگر کارهای خاکی
inhouse work
U
کارهای داخلی تاسیسات
foppery
U
جلفی کارهای جلف
public works
U
کارهای ساختمانی همگانی
light housekeeping
U
کارهای خانه داری
navvy
U
کارگر کارهای خاکی
customs agent
U
واسطه کارهای گمرکی
chore
U
کارهای عادی و روزمره
pile-up
U
انباشتگی کارهای عقب افتاده
donkeywork
U
کارهای عادی وروزمره خرکاری
automaton
U
ماشینی که کارهای انسان را میکند
chickens come home to roost
<idiom>
U
چوب کارهای گذشته را خوردن
outgeneral
U
در کارهای جنگی پیش افتادن از
downswing
U
تنزل کارهای تجارتی وغیره
automatons
U
ماشینی که کارهای انسان را میکند
pile-ups
U
انباشتگی کارهای عقب افتاده
earthworks
U
خاک کاری کارهای خاکی
erection crane
U
جراثقال برای کارهای ساختمانی
I cant figure that girl out .
U
از کارهای او چیزی نمی فهمم
A series of city improvement works.
U
یکرشته کارهای عمرانی شهری
scheduling
U
برنامه ریزی کارهای اجرائی
land girl n
U
دختری که کارهای صحرایی میکرد
basket weave pattern
U
طرح شطرنجی که در کارهای بنایی بکارمیرود
peonage
U
استفاده از غلام برای کارهای بندگی
up to one's ears in work
<idiom>
U
کارهای زیاد برای انجام داشتن
apery
U
میمون صفتی کارهای بوزینه وار
to finish off
U
کارهای دست باخر را انجام دادن
fieldwork
U
کارهای صحرایی :زمین پیمایی ومانندان
ship's serviceman
U
مسئول کارهای دفتری وخدماتی ناو
He is most suitable for brain work .
U
خیلی بدرد کارهای فکری می خورد
he has no enterprise
U
دل ندارد که به کارهای مهم دست بزند
to pick on
U
برای کارهای دشواربرگزیدن بستوه اوردن
utility
U
تاسیسات ووسایل رفاهی کارهای عمومی یا خدماتی
tine
U
دندانه ماشینهائی که کارهای خاکی انجام میدهند
task
U
ذخیره موقت کارهای منتظر برای پردازش
supercargo
U
مباشر کارهای بازرگانی وفروش کالا در کشتی
self-
U
سیستمی که خود را با کارهای مختلف تط بیق میدهد
cycle time
U
مدت لازم جهت انجام کارهای دوره
tasks
U
ذخیره موقت کارهای منتظر برای پردازش
wright
U
کسی که به کارهای ماشینی و ساختن ان اشتغال دارد
data clerk
U
فردی که در یک مجموعه کامپیوتری کارهای دفترانجام میدهد
coordinate
U
سازماندهی کارهای پیچیده تا به طور کارا مناسب شوند
diagram
U
نموادری که ترتیب کارهای پردازش شده را نشان میدهد
e. of pleas
U
دادگاهی که اصولا برای رسیدگی به کارهای مالی بود
diagrams
U
نموادری که ترتیب کارهای پردازش شده را نشان میدهد
yard man
U
کسیکه برای اداره کارهای طویله اجیر میشود
I am just a pen – pusher .
U
قلم صد تا یک غاز می زنم (کارهای دفتری یا نگارشی کم درآمد )
Ergonomics
U
[مطالعه در ارتباطات بین کارهای انسانی، کار پژوهی]
offices
U
استفاده از ماشین و کامپیوتر برای انجام کارهای معمولی اداره
queues
U
تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
parochialism
U
محدودیت فکری و دلبستگی به انجام کارهای محلی و ناحیهای محدود
dramatics
U
کارهای هنری وخارج ازبرنامه دبیرستان و دانشکده روش نمایش
procuratrix
U
زنی که در خانقاه راهبات کارهای غیر روحانی رااداره میکند
queue
U
تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
queueing
U
تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
overseer of the poor
U
ماموری که رسیدگی به بی نوایان و برخی کارهای دیگریک ناحیه میکند
office
U
استفاده از ماشین و کامپیوتر برای انجام کارهای معمولی اداره
congregationalism
U
استقلال هرکلیسا برای اداره کارهای قضایی وانتظامی خود
parish clerk
U
کشیش یا عامی که متصدی برخی کارهای کلیسای بخش می گرد د
queued
U
تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
payola
U
وام غیر مستقیم ومخفی که برای کارهای تجارتی داده میشود
streams
U
تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
interludes
U
تابع ابتدایی کوچک در آغاز برنامه که کارهای تصدیق را انجام میدهد
interlude
U
تابع ابتدایی کوچک در آغاز برنامه که کارهای تصدیق را انجام میدهد
stream
U
تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
streamed
U
تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
printed
U
فضای حافظه که کارهای چاپ آماده ارسال به چاپگر را ذخیره میکند
jobs
U
تعداد کارهای مرتب شده برای پردازش در سیستم چندکاره یا دستهای
personal assistant
فردی که کارهای دفتری و مدیریتی برای فرد دیگری انجام میدهد
productive
U
مدت زمانی که یک کامپیوتر میتواند کارهای بدون خطا را انجام دهد
thaumaturge
U
کسیکه که کارهای خارق العاده ومعجزه نما میکند خرق عادت کن
prints
U
فضای حافظه که کارهای چاپ آماده ارسال به چاپگر را ذخیره میکند
job
U
تعداد کارهای مرتب شده برای پردازش در سیستم چندکاره یا دستهای
print
U
فضای حافظه که کارهای چاپ آماده ارسال به چاپگر را ذخیره میکند
verification
U
بررسی صحت کارکردن یک سیستم و مناسب بودن آن برای کارهای موردنظر
vacation sittings
U
جلسات دادگاه که در فاصله دو اجلاس برای کارهای مهم و ضروری تشکیل میشود
apl
U
زبان برنامه نویسی سطح بالا قابل استفاده در کارهای علمی و ریاضی
foregrounding
U
اجرای کارهای با حق تقدم بالا برای برنامه ها در سیستم عامل چند منظوره
pl/
U
زبان برنامه نویسی سطح بالا در کارهای ارتباطی و علمی روی کامپیوترهای بزرگ
foreground
U
فضایی در سیستم عامل چند منظوره که کارهای با حق تقدم بالا و برنامه ها اجرا می شوند
language
U
زبان برنامه نویسی ساخته شده از توابع برای کارهای مختلف که توسط مجموعه دستوراتی فراخوانی میشود
languages
U
زبان برنامه نویسی ساخته شده از توابع برای کارهای مختلف که توسط مجموعه دستوراتی فراخوانی میشود
basic
U
سیستمی که برنامه یا کارهای مشخصی را برای یک کامپیوتر مرکزی انجام میدهد و با استفاده از سیگنالهای وقفه قابل کنترل است
basics
U
سیستمی که برنامه یا کارهای مشخصی را برای یک کامپیوتر مرکزی انجام میدهد و با استفاده از سیگنالهای وقفه قابل کنترل است
bureau
U
ادارهای که داده را از حالت برنامه DTP یا رسم ذخیره شده روی دیسک به صورت کارهای هنری تبدیل میکند
bureaus
U
ادارهای که داده را از حالت برنامه DTP یا رسم ذخیره شده روی دیسک به صورت کارهای هنری تبدیل میکند
TDS
U
سیستم کامپیوتری که معمولاگ کارهای دستهای را پردازش میکند تا وقتی که وقفه رخ دهد و سپس منابع را به تراکنش جدید اختصاص میدهد
megalomania
U
مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
flexibility
U
توانایی سخت افزار یا نرم افزار برای تط ابق با موقعیتها یا کارهای مختلف
algorithm
U
قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص
algorithms
U
قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص
mastered
U
کامپیوتر در سیستم چند پردازنده که سایر پردازنده ها و کارهای اختصاص داده شده را کنترل میکند
master
U
کامپیوتر در سیستم چند پردازنده که سایر پردازنده ها و کارهای اختصاص داده شده را کنترل میکند
masters
U
کامپیوتر در سیستم چند پردازنده که سایر پردازنده ها و کارهای اختصاص داده شده را کنترل میکند
pirates
U
ایجاد کپی از کارهای دارای حق کپی غیرقانونی
pirating
U
ایجاد کپی از کارهای دارای حق کپی غیرقانونی
pirate
U
ایجاد کپی از کارهای دارای حق کپی غیرقانونی
fancy work
U
سوزن دوزی ذوقی یاتفننی کارهای ذوقی
pirated
U
ایجاد کپی از کارهای دارای حق کپی غیرقانونی
robot
U
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
robots
U
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
top
U
روش نوشتن برنامه ها که کل سیستم به بلاکها یا کارهای ساده تقسیم میشود. دو واحد بلاک نوشته میشود وپیش از پردازش آزمایش میشود با بعدی
dedicated
U
کامپیوتری در شبکه که به چاپگر متصل است و وفیفه مدیریت کارهای چاپ و صنعت چاپ کاربران در شبکه را بر عهده دارد
general porpose
U
کارهای عمومی مصارف عمومی
ego loss programming
U
تنظیم کارهای برنامه نویسی بطوریکه اعتبار موفقیت یاگناه شکست باید بجای یک برنامه نویس میان چندبرنامه نویس تقسیم گردد
contingency option program
U
برنامه راه کارهای احتمالی برنامه عملیات مختلف احتمالی
final act
سندی است که در پایان کار کنفرانس تنظیم میشود وخلاصه کارهای کنفرانس ونتایج حاصله از آن و تعهدات و موافقتهای ناشیه از آن ونیز مسائلی که جنبه فرعی دارند مانند توصیه ها وارزوهای اعضا کنفرانس را در بردارد
paperless
U
شرکت الکترونیکی یا شرکتی که از کامپیوتر و سایر قط عات الکترونیکی برای کارهای شرکت استفاده میکند و از کاغذ استفاده نمیکند
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com