Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
In the open air.
U
در هوای آزاد.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
outdoorsy
<adj.>
U
عاشق هوای آزاد
Other Matches
plenum method
U
طریقه تهویه مکانی بوسیله بزورداخل کردن هوای تازه دران هوای رابیرون کند
fog lookouts
U
دیدبانهای هوای نامساعد دیدبان هوای بد
turbocharger
U
گرم کننده هوای کاربوراتور انباره هوای کاربوراتور
turbojet
U
توربین هوای فشرده کمپرسور هوای فشرده
effluvium
U
پخش بخارج هوای گرفته و خفه استشمام هوای خفه و گرفته
freelance
U
آزاد
free-standing
U
آزاد
out in the world
U
در دنیای آزاد
freewheeling
U
آزاد چرخ
freer
U
آزاد کننده
freelancer
U
پیشه ور آزاد
off duty
<idiom>
U
دروقت آزاد
freewheeling
U
آزاد چرخی
knotless
U
بافت شل و آزاد
On the free market .
U
دربازار آزاد
let loose
<idiom>
U
آزاد گذاشتن
dial tones
U
بوق آزاد
GIVE WAY
U
سبقت آزاد
dial tone
U
بوق آزاد
drawing tools
U
خط و رسم آزاد است
vacancy
U
موقعیت شغلی آزاد
absolute
آزاد از قیود فکری
supplier at arm's length
U
فروشنده آزاد
[اقتصاد]
freewheeling
U
دارای چرخک آزاد
algebraic language
U
زبان با مفاد آزاد
To release someone. To set someone free
U
کسی را آزاد کردن .
To emancipate a slave.
U
برده ای را آزاد کردن
advisory control
کنترل آزاد هواپیما
freewheel
[overrunning clutch ]
U
چرخ آزاد
[فناوری مکانیک]
fixie bicycle
[fixie , one-gear bike without brakes]
U
دوچرخه تک دنده
[با چرخ آزاد]
to retain a freelancer
U
استخدام کردن پیشه ور آزاد
Free pree (trade,port).
U
مطبوعات ( تجارت ،بندر ) آزاد
Open to the publice.
U
ورود برای عموم آزاد است
glasnost
U
سیاست بحث آزاد مطالب و مسائل
independent
U
آزاد یا کنترل شده توسط کسی
To stand at attention(ease).
U
بحالت آماده باش ( آزاد ) ایستادن ( ؟ رآمدن )
admission is free to all
ورود برای همه یا همگان آزاد است
fixed-gear bicycle
U
دوچرخه دنده ثابت
[بدون چرخ آزاد]
Freemason
U
[استاد کار بنای آزاد در اتحادیه معماران]
freedom
U
آزاد بودن برای انجام کاری بدون محدودیت
freedoms
U
آزاد بودن برای انجام کاری بدون محدودیت
clearer
U
آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
clear
U
آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
clicks
U
نگه داشتن و آزاد کردن کلیدی از صفحه کلید یا mouse
clearest
U
آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
clears
U
آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
clicked
U
نگه داشتن و آزاد کردن کلیدی از صفحه کلید یا mouse
click
U
نگه داشتن و آزاد کردن کلیدی از صفحه کلید یا mouse
air blast
U
هوای دم
moist air
U
هوای تر
petticoatsfever
U
هوای زن
blasts
U
آزاد کردن بخش هایی از حافظه که قبلاگ اختصاص داده شده بودند
blast
U
آزاد کردن بخش هایی از حافظه که قبلاگ اختصاص داده شده بودند
stable air
U
هوای پایدار
forced draft
U
هوای با فشار
temperate climate
U
اب و هوای معتدل
foul weather
U
هوای نامساعد
foul weather
U
هوای خراب
secondry air
U
هوای ثانویه
hot blast
U
هوای دم داغ
heavy weather
U
هوای خراب
marine climate
U
اب و هوای دریایی
marsh malaria
U
هوای مردابی
heavy weather
U
هوای طوفانی
liquid air
U
هوای مایع
out of door
U
در هوای ازاد
intake air
U
هوای ورودی
queen's weather
U
هوای باز
raininess
U
هوای بارانی
humid air
U
هوای شرجی
humid air
U
هوای نمناک
the open
U
هوای ازاد
low air pressure
U
فشار هوای کم
aired
U
هوای دم هوا
air breathing
U
هوای تنفسی
agglutinant
U
هوای التیام
adverse weather
U
هوای نامساعد
passion
U
هوای نفس
swelters
U
هوای گرم
sweltered
U
هوای گرم
swelter
U
هوای گرم
out of doors
U
در هوای ازاد
open air
U
در هوای ازاد
air
U
هوای دم هوا
airs
U
هوای دم هوا
blast roasting
U
تشویه با هوای دم
compressed air
U
هوای متراکم
dead air
U
هوای راکد
compressed air
U
هوای فشرده
circulationg air
U
هوای در گردش
carburetor air
U
هوای کاربراتور
broken weather
U
هوای بی قرار
exhaust air
U
هوای خروجی
emergency air
U
هوای اضطراری
drippy
U
هوای گرفته
deallocate
U
آزاد کردن منبعی که به یک کار یا فرآیند یا رسانه جانبی اختصاص داده شده است
tire pressure
U
فشار هوای لاستیک
tire inflation
U
فشار هوای لاستیک
cold spell or cold snap
<idiom>
U
یک جعبه هوای سرد
heatwaves
U
هوای گرم طولانی
heatwaves
U
موج هوای گرم
heatwave
U
موج هوای گرم
torchlight
U
هوای گرگ ومیش
Beautiful music ( weather ) .
U
موسیقی ( هوای ) قشنگ
ego trips
U
تسلیم به هوای نفس
ego trip
U
تسلیم به هوای نفس
choke damp
U
دم :هوای ته چاه یاکان
intake air
U
هوای مکیده شده
intake air heater
U
گرمکن هوای ورودی
dusk
U
هوای گرگ ومیش
lowers
U
هوای گرفته وابری
air tank
U
کپسول هوای غواصی
liquid air
U
هوای مایع شده
liquid air container
U
مخزن هوای مایع
lour
U
هوای گرفته وابریwerewolf
lowering
U
هوای گرفته وابری
mouthguard
U
لوله هوای غواص
oh what a nasty weather
U
چه هوای کثیفی است
hot blast main
U
هدایت هوای دم داغ
hot blast cupola
U
کوپل هوای گرم
blow hot
U
هوای گرم دمیدن
blow cold
U
هوای سرد دمیدن
cooling air
U
هوای سرد کننده
cooling blower
U
دمنده هوای سرد
bleed air
U
هوای کمپرس شده
effulge
U
برق هوای باز
fair weather
U
دارای هوای صاف
forced draft
U
هوای تحت فشار
free living
U
تسلیم هوای نفس
air compressor
U
هوای فشرده ساز
caisson foundation
U
پی سازی با هوای فشرده
open exercise
U
ورزش در هوای ازاد
lowered
U
هوای گرفته وابری
out door court
U
زمین هوای ازاد
mouthpieces
U
لوله هوای غواص
warm fronts
U
جبهه هوای گرم
acclimated
U
به اب و هوای جدید خو گرفتن
cold front
U
پیشان هوای سرد
acclimate
به آب و هوای جدید خو گرفتن
cold fronts
U
جبهه هوای سرد
mouthpiece
U
لوله هوای غواص
saturated air
U
هوای اشباع شده
cold front
U
جبهه هوای سرد
secondary airflow
U
جریان هوای فرعی
warm front
U
جبهه هوای گرم
acclimating
U
به اب و هوای جدید خو گرفتن
acclimates
U
به اب و هوای جدید خو گرفتن
owl light
U
هوای گرگ و میش
lower
U
هوای گرفته وابری
twilight
U
هوای گرگ ومیش
blasts
U
هوای دم کوره بلند دم
cold fronts
U
پیشان هوای سرد
blast
U
هوای دم کوره بلند دم
heatwave
U
هوای گرم طولانی
contentions
U
سیستم کنترل ارتباطی که در آن وسیله باید منتظر زمان آزاد پیش از ارسال داده شود
clicked
U
دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
clicks
U
دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
click
U
دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
contention
U
سیستم کنترل ارتباطی که در آن وسیله باید منتظر زمان آزاد پیش از ارسال داده شود
brisk air
U
هوای خنک و فرح بخش
inclement weather
U
هوای بسیار سرد یا طوفانی
air space
U
قشر هوای دیوار خالی
air lift
U
دستگاه ابکش با هوای فشرده
smog
U
هوای الوده به دود وبخار
caliduct
U
پخش کننده هوای گرم
thermostat
U
تنظیم کننده هوای سرد
thermostats
U
تنظیم کننده هوای سرد
heaving
U
رقص ناو در هوای طوفانی
fair-weather
U
خوب هنگام هوای صاف
acclimatation
U
توافق بااب و هوای یک محیط
acclimation
U
اعتیاد به اب و هوای جدید سازش
acclimatization
U
توافق بااب و هوای یک محیط
acclimatization
U
عادت کردن به هوای کوهستان
sensualist
U
پیرو هوای نفس واحساس
To have a fancy for something .
U
هوای چیزی را درسر داشتن
To cherish a desire for something .
U
هوای چیزی ؟ ؟ درسر پروراندن
terrestrial environment
U
وضع عوارض و اب و هوای زمین
Keep an eye on things.
U
هوای کاررا داشته باش
storm door
U
درب عایق هوای توفانی
self will
U
خود رایی هوای نفس
sidewinder
U
موشک هوا به هوای سایدویندر
sensualize
U
پیروی از هوای نفس کردن
lazy lines
U
سفیدک
[رشته تارهای نخ پود که در پشت فرش آزاد بوده و جزء گره قرار نگرفته اند.]
Today's weather is mild by comparison.
U
در مقایسه هوای امروز ملایم است.
Sea
[mountain]
air makes you hungry.
U
هوای دریایی
[کوهستانی]
گشنگی می آورد.
out door
U
صحرایی در هوای ازاد انجام شده
velocity stacks
U
لوله ورود هوای مساوی به هر سیلندر
thermal target
U
هوای گرم بالارونده برای بالون
swim bladder
U
کیسه هوای ماهی مثانه هوایی
surfboat
U
قایق مخصوص هوای توفانی یا خیزاب
to weather something in winter
U
چیزی را در معرض
[ آب و]
هوای زمستانی گذاشتن
She has a craving to travel .
U
دلش هوای سفر کرده است
Make sure the statuette doesnt topple over .
U
هوای مجسمه را داشته باش که نیافتد
The sun is all the more welcome. In this cold weather.
U
دراین هوای سرد آفتاب می چسبد
falcons
U
موشک هدایت شونده هوا به هوای فالکن
airspeeds
U
سرعت هواپیما نسبت به هوای محیط خود
airspeed
U
سرعت هواپیما نسبت به هوای محیط خود
k valve
U
شیر ساده روی کپسول هوای غواصی
stationary front
U
جبهه حد فاصل بین دو توده هوای راکد
humidor
U
صندوق سیگار که هوای انرامرطوب نگاه دارند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com