English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
tp perfect oneself in an art U در هنری سرامد یا کامل شدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pre eminent U سرامد
preeminent U سرامد
gifted U سرامد
headers U سرامد سرانداز
header label U برچسب سرامد
header record U رکورد سرامد
header U سرامد سرانداز
plussage U سرامد مقدار اضافی
plusage U سرامد مقدار اضافی
prize fellow U شاگردی که در امتحانات سرامد شده وامتیازی بعنوان جایزه باو داده اند
fine art U آثار هنری نمایشگاه آثار هنری
full mobilization U تحرک کامل بحرکت دراوردن کامل
completed case U جعبه کامل خشاب کامل
full scale U باندازه کامل بمقیاس کامل
full annealing U بازپخت کامل تاباندن کامل
artlessness U بی هنری
henry U هنری
artistical U هنری
atheneum U مدرسهء هنری
artist's workshop studio U کارگاه هنری
artistic aptitude U استعداد هنری
objet d'art U چیز هنری
objets d'art U چیز هنری
work U اثارادبی یا هنری
henry the f. U هنری اول
athenaeum U مدرسهء هنری
works of art U کار هنری
work of art U کار هنری
atelier U کارگاه هنری
inartistic U غیر هنری
artistic sense U ذوق هنری
mongram U امضای هنری
composition U ترکیب هنری
worked U اثارادبی یا هنری
henry the f. U هنری یکم
millihenry U میلی هنری
mh U میلی هنری
studios U کارگاه هنری
chiyjah U معماری هنری
chujjah U به سبک هنری
chujjah U معماری هنری
connoisseur U منتقد هنری
chiyjah U به سبک هنری
studio U کارگاه هنری
compositions U ترکیب هنری
imago U حشره کامل و بالغ اخرین مرحله دگردیسی حشره که بصورت کامل و بالغ در میاید
thorough U بطور کامل کامل
chef-d'oeuvre U شاهکار ادبی یا هنری
prolusion U اثر هنری مقدماتی
compositions U سرایش قطعه هنری
Art Nouveau U مکتب هنری آرنوو
piracy U دزدی هنری یاادبی
chefs-d'oeuvre U شاهکار ادبی یا هنری
fine art U هر مهارت هنری وفریف
idealism U سبک هنری خیالی
ballets U رقص ورزشی و هنری
chef d'oeuvre U شاهکار ادبی یا هنری
artistically U بطور هنرمندانه یا هنری
masterstroke U نازک کاری هنری
romanticism U مکتب هنری رومانتیک
ballet U رقص ورزشی و هنری
masterstrokes U نازک کاری هنری
composition U سرایش قطعه هنری
cubist U وابسته به مکتب هنری کوبیسم
meier art judgement test U ازمون قضاوت هنری مایر
potboiler U هنرمند یا کار هنری مبتذل
magnum opus U مهمترین اثر ادبی یا هنری
bric-a-brac U [اشیا عتیقه و هنری کوچک]
epigone U مقلد اثار ادبی و هنری
inartistic U فاقد اصول هنری بی هنر
cubistic U وابسته به مکتب هنری کوبیسم
gallery U نقب اصلی نمایشگاه هنری
galleries U نقب اصلی نمایشگاه هنری
blazonry U نمایش و جلوه هنری پرشکوه
postimpressionism U سبک هنری تجسم عین منافر
virtuosi U خوش قریحه دارای ذوق هنری
plagiary U سارق اثار ادبی و هنری دیگران
virtuoso U خوش قریحه دارای ذوق هنری
virtuosos U خوش قریحه دارای ذوق هنری
schmalz U موسیقی یااثر هنری خیال انگیزورویایی
cognoscente U متخصص در اثار هنری عتیقه شناس
Impressionism U سبک هنری امپرسیونیسم یاتئوری هیوم
vandalizing U اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
vandalizes U اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
vandalized U اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
vandalize U اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
vandalising U اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
vandalises U اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
vandalised U اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
rococo U سبک هنری قرن 81 میلادی عجیب و غریب
sgraffito U تزئینات هنری روی فروف سفالین وغیره
outside art U [هنری که خارج از چهارچوب رسمی و فرهنگی اجتماع باشد]
eroticism U تحریک احساسات شهوانی بوسیله تخیل ویابوسایل هنری
potboil U برای امرار معاش نویسندگی یاکارهای هنری مبتذل کردن
dramatics U کارهای هنری وخارج ازبرنامه دبیرستان و دانشکده روش نمایش
High Renaissance U [سبک معماری دوره رنسانس تا تجدد هنری و ادبی ایتالیا در قرن شانزد میلادی]
bureaus U ادارهای که داده را از حالت برنامه DTP یا رسم ذخیره شده روی دیسک به صورت کارهای هنری تبدیل میکند
bureau U ادارهای که داده را از حالت برنامه DTP یا رسم ذخیره شده روی دیسک به صورت کارهای هنری تبدیل میکند
civil censorship U سانسور روابط غیرنظامی نظامیان سانسور امور هنری و ارتباطی غیرنظامیان
dragon style U [سبک دراگون که سبک هنری وایکینگ های اسکاندیناوی بوده است.]
in a entireness of state U کامل
unqualified U کامل
perfect U کامل
full-fledged U کامل
full U کامل
full fledged U کامل
fullest U کامل
exact U کامل
unabridged U کامل
main U کامل
absolutes U کامل
perfected U کامل
all-out U کامل
absolute U کامل
semibreve U نت کامل
semibreves U نت کامل
exacts U کامل
empennage U دم کامل
echaustive U کامل
entire U کامل
self-contained U کامل
perfecting U کامل
perfects U کامل
exacted U کامل
unmitigated U کامل
of ripe years U کامل
totals U کامل
totalling U کامل
total U کامل
totalled U کامل
totaling U کامل
completing U کامل
totaled U کامل
wall-to-wall U کامل
completed U کامل
completes U کامل
plenary U کامل
larger U کامل
large U کامل
largest U کامل
stark U کامل
starker U کامل
plenaries U کامل
starkest U کامل
starkly U کامل
saturation U کامل
complete U کامل
searching U کامل
flatbed U وسیلهای با شیشه مسط ح که کار هنری روی آن قرار می گیرد نوک اسکن زیر شیشه حرکت میکند و تصویر را به فایل گرافیکی تبدیل میکند
complementary color U رنگ کامل
hale and hearty <idiom> U درسلامتی کامل
complete inventory U موجودی کامل
complete graph U گراف کامل
complete ditch U گود کامل
to the bone <idiom> U به طور کامل
complete ditch U گودبرداری کامل
complete sound U فشنگ کامل
dismounted defilade U اختفاء کامل
willie waught U یک جرعه کامل
conversancy U اشنایی کامل
conversancy U اگاهی کامل
conversance U اشنایی کامل
conversance U اگاهی کامل
comprehensive insurance U بیمه کامل
completeness check U تطبیق کامل
changeover U دگرگونی کامل
changeovers U دگرگونی کامل
completely specified U با تعیین کامل
U-turn U دور کامل
U-turns U دور کامل
complete substitution U جانشین کامل
utmost good faith U با صداقت کامل
inside and out <idiom> U به طور کامل
hohlraum U تابشگر کامل
clamps U بست کامل
clamping U بست کامل
clamped U بست کامل
clamp U بست کامل
total costs U هزینه کامل
overall costs U هزینه کامل
hottest U امادگی کامل
hotter U امادگی کامل
hot U امادگی کامل
all in price U بهای کامل
almightiness U قدرت کامل
blackbody U تابشگر کامل
into thin air <idiom> U بطور کامل
rounded <adj.> U کامل و متعادل
in the minutest detail <idiom> U مو به مو [با جزییات کامل]
amain U باسرعت کامل
fletcherism U وجویدن کامل ان
unperfect U غیر کامل
orbicular U مدور کامل
perfect score U امتیاز کامل
perfect tense U ماضی کامل
present perfect tense U ماضی کامل
perquisition U جستجوی کامل
pervestigation U جستجوی کامل
ideal dielectric U عایق کامل
hunky dory U بارضایت کامل
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com