Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 190 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
interlace
U
در هم امیختن در هم بافتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
inweave
U
باهم بافتن درهم بافتن
braids
U
بافتن
knit
U
بافتن
fabricates
U
بافتن
fabricating
U
بافتن
fabricated
U
بافتن
interweave
U
با هم بافتن
interweave
U
در هم بافتن
interweaves
U
با هم بافتن
fabricate
U
بافتن
inwind
U
بافتن
braid
U
بافتن
interlace
U
در هم بافتن
entwines
U
بافتن
entwined
U
بافتن
entwine
U
بافتن
knits
U
بافتن
braided
U
بافتن
interweaves
U
در هم بافتن
weave
U
بافتن
weaves
U
بافتن
entwining
U
بافتن
interweaving
U
در هم بافتن
interwove
U
در هم بافتن
interweaving
U
با هم بافتن
tine
U
بافتن
interwove
U
با هم بافتن
compacts
U
ریز بافتن
interlocking
U
حلقوی بافتن
interlocking
U
درهم بافتن
to chop logic
U
منطق بافتن
interlocked
U
درهم بافتن
interlock
U
درهم بافتن
carpet weaving
U
بافتن فرش
interlocks
U
درهم بافتن
intwine
U
درهم بافتن
to forge a lie
U
دروغ بافتن
compacting
U
ریز بافتن
compact
U
ریز بافتن
raddle
U
درهم بافتن
pleach
U
درهم بافتن
compacted
U
ریز بافتن
tat
U
نوارتوری بافتن
tresses
U
بافتن طره کردن
tress
U
بافتن طره کردن
tat
U
توری حاشیه بافتن
twining
U
پیچ بهم بافتن
twined
U
پیچ بهم بافتن
twill
U
پارچه جناغی بافتن
twines
U
پیچ بهم بافتن
twine
U
پیچ بهم بافتن
trump up
U
دروغ بافتن تهمت زدن
plat
U
نقشه کشیدن بافتن گیسو
the next process is weaving
U
عمل یا مرحله بعداز بافتن است
to knit up
U
بوسیله بافتن تعمیرکردن بپایان رساندن
crochets
U
بامیل سرکج بافتن قلابدوزی کردن
crochet
U
بامیل سرکج بافتن قلابدوزی کردن
crocheted
U
بامیل سرکج بافتن قلابدوزی کردن
crocheting
U
بامیل سرکج بافتن قلابدوزی کردن
strands
U
بهم بافتن وبصورت طناب دراوردن
strand
U
بهم بافتن وبصورت طناب دراوردن
amalgamates
U
امیختن
meddles
U
امیختن
to alloy gold with copper
U
امیختن
incorporates
U
امیختن
meddled
U
امیختن
meddle
U
امیختن
to stir up
U
امیختن
incorporate
U
امیختن
mix
U
امیختن
inosculate
U
امیختن
admix
U
امیختن
incorporating
U
امیختن
amalgamated
U
امیختن
mell
U
امیختن
interlard
U
امیختن
synthetize
U
امیختن
amalgamating
U
امیختن
intermixing
U
در هم امیختن
interblend
U
امیختن
amalgamate
U
امیختن
interblend
U
در هم امیختن
immix
U
در هم امیختن
mixes
U
امیختن
mingling
U
امیختن
fused
U
امیختن
intermingling
U
با هم امیختن
intermingles
U
با هم امیختن
intermingled
U
با هم امیختن
intermingle
U
با هم امیختن
synthesising
U
امیختن
fuse
U
امیختن
synthesize
U
امیختن
synthesized
U
امیختن
blends
U
امیختن
synthesizes
U
امیختن
blend
U
امیختن
synthesises
U
امیختن
synthesised
U
امیختن
mingles
U
امیختن
mingled
U
امیختن
mingle
U
امیختن
combines
U
امیختن
synthesizing
U
امیختن
combine
U
امیختن
combining
U
امیختن
brewed
U
امیختن
brews
U
امیختن
brew
U
امیختن
fused
U
فیوزدارکردن امیختن
fuse
U
فیوزدارکردن امیختن
inviscate
U
باچیزچسبناک امیختن
intermix
U
بهم امیختن
coalesced
U
بهم امیختن
coalesce
U
بهم امیختن
inviscade
U
با چسب امیختن
interfusion
U
بهم امیختن
kneaded
U
سرشتن امیختن
mixing in place
U
امیختن در جا مخلوط در جا
womanize
U
بازنان امیختن
scrambles
U
درهم امیختن
scrambling
U
درهم امیختن
fold
U
بهم امیختن
folded
U
بهم امیختن
folds
U
بهم امیختن
sulfuret
U
با گوگرد امیختن
sulfurate
U
با گوگرد امیختن
sentimentalize
U
با احساسات امیختن
scrambled
U
درهم امیختن
plant mixing
U
امیختن در کارخانه
oxygenize
U
با اکسیژن امیختن
scramble
U
درهم امیختن
coalesces
U
بهم امیختن
coalescing
U
بهم امیختن
kneading
U
سرشتن امیختن
shuffling
U
بهم امیختن
kneads
U
سرشتن امیختن
shuffles
U
بهم امیختن
shuffled
U
بهم امیختن
shuffle
U
بهم امیختن
interweave
U
باهم امیختن
oxygenating
U
اکسیژن امیختن
oxygenates
U
اکسیژن امیختن
oxygenated
U
اکسیژن امیختن
knead
U
سرشتن امیختن
oxygenate
U
اکسیژن امیختن
commingle
U
بهم امیختن
immingle
U
درهم امیختن
carburet
U
باذغال امیختن
interweaving
U
باهم امیختن
carbonation
U
عمل امیختن با
interweaves
U
باهم امیختن
interwove
U
باهم امیختن
compounded
U
: ترکیب کردن امیختن
compound
U
: ترکیب کردن امیختن
compounds
U
: ترکیب کردن امیختن
sulphate
U
با اسید سولفوریک امیختن
grades
U
جورکردن باهم امیختن
sulfate
U
با اسید سولفوریک امیختن
grade
U
جورکردن باهم امیختن
mix
U
امیختن مخلوط کردن
attemper
U
نرم کردن امیختن
intermix
U
در هم امیختن با هم مخلوط کردن
loading
U
امیختن موادخارجی به شراب
pepsinate
U
با جوهر گوارنده امیختن
conjugate
U
درهم امیختن توام
mixing
U
بهم زدن امیختن
mixes
U
امیختن مخلوط کردن
interfuse
U
بهم امیختن افشاندن
junk
U
ریسمان پاره که برای بافتن بور یا درست کردن پوشال بکار می رود
sectarianize
U
با احساسات و تعصبات مسلکی امیختن
insalivate
U
با خدو اغشتن با بزاق امیختن
immingle
U
بهم امیختن مخلوط کردن
aluminum coating by spraying amalgamate
U
روکش الومینیوم کردن امیختن
barbarize
U
با تعبیر بیگانه و غیر مصطلح امیختن
to mull a mull of
U
داغ کردن و امیختن باادویه و قند
premix
U
قبل از مصرف مخلوط کردن پیش امیختن
miscibility
U
قابلیت امیختن و اختلاط بدون از دست دادن خواص خود
lard to butter
U
جازدن کره بوسیله امیختن باچربی هاو روغنهای دیگرمانند پیه خوک
intertwined
U
درهم بافتن درهم بافته شدن
intertwining
U
درهم بافتن درهم بافته شدن
intertwine
U
درهم بافتن درهم بافته شدن
intertwines
U
درهم بافتن درهم بافته شدن
consolidation
U
درهم امیختن تحکیم کردن یکجا کردن یکپارچه
admix
U
مخلوط شدن بهم پیوستن مخلوط کردن امیختن
womannize
U
زن صفت کردن مخنث کردن بازنان امیختن
to puddle clay and sand
U
ازرس و ماسه گل ساختن ماسه و گل رس را بهم امیختن
interosculate
U
بهم پیوستن بهم امیختن
roadmix
U
اختلاط در سر راه امیختن در راه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com