English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
vicinal U در همسایگی پیوسته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
neiggourhood U همسایگی
neighbourship U همسایگی
neighborhood U همسایگی
neighbourhoods U همسایگی مجاورت
neighbourhood U همسایگی جوار
vicinage U مجاورت همسایگی
neighbourhood U همسایگی مجاورت
neighborhoods U همسایگی جوار
neighborhoods U همسایگی مجاورت
vicinity U همسایگی حومه
neighbourliness U مناسبات همسایگی
neighbourhoods U همسایگی جوار
vichywater U همسایگی اهل محل
neighbourly feelings U احساسات همسایگی همدردی
away U پیوسته بطور پیوسته
alway U پیوسته
everywhen U پیوسته
never ceasing U پیوسته
allied U پیوسته
incessant U پیوسته
perpetually U پیوسته
cohesive U به هم پیوسته
eternal U پیوسته
incessantly U پیوسته
annexed U پیوسته
ceaseless U پیوسته
attached U پیوسته
affined U پیوسته
coadunate U پیوسته
coalescent U پیوسته
conjoint U پیوسته
syndetic U پیوسته
unremittingly U پیوسته
non-stop U پیوسته
round-the-clock U پیوسته
proximate U پیوسته
on end U پیوسته
continous U پیوسته
for ever and aday U پیوسته
cursive U پیوسته
d. in U پیوسته
for evermore U پیوسته
in connexion with U پیوسته به
legato U پیوسته
on and on U پیوسته
ceaselessly U پیوسته
married U پیوسته
continued U پیوسته
uninterrupted U پیوسته
continuous U پیوسته
continual U پیوسته
bursts U پیوسته
burst U پیوسته
concomitant U پیوسته
contiguous U پیوسته
end to end U سرهم پیوسته
ex post U بوقوع پیوسته
gamosepalous U پیوسته کاسبرگ
flow chip U براده پیوسته
gamophyllous U پیوسته برگ
gamopetalous U پیوسته گلبرگ
full time U پیوسته کار
continuous function U تابع پیوسته
continuous paper U کاغذ پیوسته
continuous phase U فاز پیوسته
continuous process U فرایند پیوسته
continuous processing U پردازش پیوسته
continuous scrolling U حرکت پیوسته
continuous spectrum U طیف پیوسته
continuous tone U اهنگ پیوسته
continuous tone U ته رنگ پیوسته
continuous traffic line U خط پیوسته امد و شد
continuous variable U متغیر پیوسته
incessant drinking U پیوسته گساری
indiscrete U بهم پیوسته
inseparate U بهم پیوسته
to be in a state of f. U پیوسته درتغییربودن
to whittle at U پیوسته بریدن
aggregates U بهم پیوسته
aggregate U بهم پیوسته
without intermission U پیوسته لاینقطع
against U پیوسته مجاور
connected measures U اقدامت پیوسته
collateral measures U اقدامت پیوسته
thereunto U بضمیمیه ان پیوسته به ان
without rest U پیوسته لاینقطع
symphsis U عضو پیوسته
insobriety U شرب پیوسته
accretion U رشد پیوسته
linked list U لیست پیوسته
nid nod U پیوسته جنبیدن
nid nod U پیوسته جنباندن
forever U جاویدان پیوسته
permanent water level U تراز پیوسته اب
sustained yield U بازده پیوسته
sympetalous U پیوسته گلبرگ
compact U بهم پیوسته
burst mode U حالت پیوسته
haunt U پیوسته امدن به
haunts U پیوسته امدن به
connecting arrangement U ترتیب پیوسته
conjunct U بهم پیوسته
adjoined U پیوسته بودن
diligency U کوشش پیوسته
adjoin U پیوسته بودن
peals U صدای پیوسته
compacting U بهم پیوسته
pealing U صدای پیوسته
compacts U بهم پیوسته
pealed U صدای پیوسته
accrete U بهم پیوسته
peal U صدای پیوسته
diligence U کوشش پیوسته
burster U فرم پیوسته
contiguous U همجوار پیوسته
adjoins U پیوسته بودن
compacted U بهم پیوسته
continuous form U ورقه پیوسته
continuous forms U ورقههای پیوسته
continuous duty U کار پیوسته
continuous distributions U توزیع پیوسته
continuous data U دادههای پیوسته
whittle U پیوسته کم کردن
continuous error U خطای پیوسته
continuate U پیوسته بهم
collective U بهم پیوسته
steadying U پیوسته ویکنواخت کردن
indiscretely U بطور بهم پیوسته
to breed in and in U پیوسته باخویشاوندان پیوندکردن
to hang together U باهم پیوسته یامتحدبودن
uniterrupted U پیوسته غیرمقطوع دایم
to keep on U پیوسته نگاه داشتن
order about U پیوسته پی فرمان فرستادن
to run on U بهم پیوسته بودن
always U پیوسته همه وقت
to peg a way at some work U پیوسته درسرچیزی کارکردن
steadied U پیوسته ویکنواخت کردن
to chop and change U پیوسته تغییررای دادن
so let us always be kind U پیوسته مهربان باشیم
tractor feed U تغذیه کاغذ پیوسته
he kept on speaking U پیوسته سخن میگفت
zigzag U خطوط جناغی پیوسته
steady U پیوسته ویکنواخت کردن
steadiest U پیوسته ویکنواخت کردن
continuing appropriation U تامین اعتبار پیوسته
steadies U پیوسته ویکنواخت کردن
continuous background radiation U تابش زمینهای پیوسته
continuous rating U کار پیوسته اسمی
continuous extraction apparatus U دستگاه استخراج پیوسته
continuous flow analyser U تجزیه گر جریان پیوسته
continuous packing column U ستون پر شده پیوسته
continuous levelling U تراز یابی پیوسته
steadily U بطور پیوسته و یکنواخت
zigzagged U خطوط جناغی پیوسته
direct connected U ماشینهای بهم پیوسته
continuous forms U فرم های پیوسته
continuous function U تابع پیوسته [ریاضی]
gamosepalous U دارای کاسبرگ پیوسته
gamopetalous U دارای گلبرگ پیوسته
gamophyllous U دارای برگ پیوسته
zigzags U خطوط جناغی پیوسته
continuous grading U دانه بندی پیوسته
statement with debate U بیانیه با بحث پیوسته
zigzagging U خطوط جناغی پیوسته
to keep the track of something U پیوسته ازچیزی اگاهی داشتن
to move a bout U پیوسته جای خود را تغییردادن
without interruption U پیوسته پی در پی بطورمسلسل بدون بادخور
true or sternal ribs U دندههای حقیقی اضلاع پیوسته به قص
companionate U بهم پیوسته دراثر اتحادواشتراک
correlative U بهم پیوسته جفت نظیر
terrace U ردیف خانههای بهم پیوسته
to be connected U بهم پیوسته [متصل] بودن
linked pie/column graph U نمودار گرد و ستونی پیوسته
full time U پیوسته کاری تمام وقت
terraces U ردیف خانههای بهم پیوسته
crofts U زمین قابل کشت پیوسته بخانه
to harp on one string U پیوسته روی یک موضوع بحث کردن
panoramically U بشکل دورنمای مسلسل بطوروسیع و پیوسته
feeding storm U طوفانی که پیوسته برسختی ان افزوده میشد
croft U زمین قابل کشت پیوسته بخانه
close grained U دارای الیاف یا بلورهاویاساختمان فریف وبهم پیوسته
close grain U دارای الیاف یا بلورهاویاساختمان فریف وبهم پیوسته
infield U کشتزار پیوسته بخانه زمین زیر کشت
dialed U راهی برای نمایش و یا کنترل یک تنظیم که پیوسته میباشد
dial U راهی برای نمایش و یا کنترل یک تنظیم که پیوسته میباشد
continuous flow oxygen system U سیستم اکسیژنی که در ان جریان اکسیژن به صورت پیوسته میباشد
dialled U راهی برای نمایش و یا کنترل یک تنظیم که پیوسته میباشد
dials U راهی برای نمایش و یا کنترل یک تنظیم که پیوسته میباشد
enroute personnel U افراد پیوسته به یکان حین حرکت برای عملیات
cyclic item U اقلام پیوسته اقلامی که خیلی مورد احتیاج هستند
passionist U عضو دستهای از نصارا که پیوسته مصیبت حضرت مسیح رابایدیاداورشوند
grasshopper beam U تیری که یک سران درماشین لولایی پیوسته است وازاین جهت مانندملخ
semi-detached U درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد
semi detached U درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد
montage U قطعه ادبی یا موسیقی مرکب از قسمتهای گوناگون تهیه عکسهای بهم پیوسته
montages U قطعه ادبی یا موسیقی مرکب از قسمتهای گوناگون تهیه عکسهای بهم پیوسته
cw system U سیستمی که از سیگنالهی امواج پیوسته برای کسب اطلاعات درمورد مسیر پروازبهره میگیرد
creep U تغییر شکل تدریجی و کند ولی پیوسته یک ماده تحت تاثیرنیروی ثابت با تنش مداوم
creeps U تغییر شکل تدریجی و کند ولی پیوسته یک ماده تحت تاثیرنیروی ثابت با تنش مداوم
satelloid U ماهوارهای که مدار گردش ان داخل اتمسفر سیارهای بوده و بنابراین احتیاج به تراست پیوسته یا متناوب دارد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com