Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
therabout
U
در همان نزدیکی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
same
U
یکنواخت همان چیز همان کار همان شخص
No sooner was he gone than he was kI'lled .
U
رفتن همان ( همانا ) وکشته شدن همان
It is the same pottage and the same bowl.
<proverb>
U
همان آش است و همان کاسه .
synchronous
U
فناوری حافظه سریع جدید که قط عات حافظه آن با همان سیگنال ساعتی کار می کنند که پردازنده اصلی , بنابراین همان هستند
families
U
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family
U
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
same
U
همان چیز همان
contiguity
U
نزدیکی
imminence
U
نزدیکی
nighness
U
نزدیکی
proximity
U
نزدیکی
affinities
U
نزدیکی
affinity
U
نزدیکی
vicinity
U
نزدیکی
neiggourhood
U
نزدیکی
nearness
U
نزدیکی
inwarness
U
نزدیکی
intimity
U
نزدیکی
adjacence or cency
U
نزدیکی
sexual intercourse
U
نزدیکی
appulse
U
نزدیکی
closeness
U
نزدیکی
accession
نزدیکی
copulating
U
نزدیکی
around
U
در نزدیکی
vichywater
U
نزدیکی
vicinage
U
نزدیکی
approximations
U
نزدیکی
copulates
U
نزدیکی
propinquity
U
نزدیکی
adduction
U
نزدیکی
togetherness
U
نزدیکی
nearby
U
در نزدیکی
copulate
U
نزدیکی
copulated
U
نزدیکی
approximation
U
نزدیکی
hereabout
U
درهمین نزدیکی ها
verges
U
نزدیکی حدود
going on
U
نزدیکی تماس
adjacence
U
نزدیکی مجاورت
adjacency
U
نزدیکی مجاورت
nodality
U
نزدیکی به گره
verge
U
نزدیکی حدود
proximity of blood
U
خویشی نزدیکی
kinder
U
نزدیکی تشابه
offing
U
دران نزدیکی ها
In the vicinity ( neighbourhood ).
U
همین نزدیکی ها
sexual intercourse of doubful nature
U
نزدیکی به شبهه
incestuously
U
با گناه نزدیکی بمحارم
in with
<idiom>
U
دررفاقت ،التفات یا نزدیکی با
imminency
U
نزدیکی مشرف بودن
thereabout
U
درهمان نزدیکی تقریبا
rapprochement
U
نزدیکی تمایل بدوستی
abutment
U
بست دیوار نزدیکی
imminence
U
نزدیکی مشرف بودن
sexual intercourse
U
مواقعه نزدیکی جنسی
To have sexual intercourse with a woman .
U
با زنی نزدیکی کردن
hang about
U
در نزدیکی منتظر بودن
Is there a ... nearby?
آیا ... در این نزدیکی ها هست؟
umbilical
U
واقع در نزدیکی ناف مرکزی
accessibility
U
امکان نزدیکی وسیله وصول
Heris
U
شهر هریس در نزدیکی تبریز
land sick
U
کند رونده بواسطه نزدیکی بخشکی
The gas station is nearby .
U
پمپ بنزین درهمین نزدیکی هاست
Is there an inexpensive restaurant around here?
U
آیا رستوران ارزان این نزدیکی ها پیدا میشود؟
corona discharge
U
تخلیه الکتریکی ناقص در نزدیکی الکترودهای یک میدان غیر یکنواخت
to score with a girl
<idiom>
U
موفق شدن در تلاش نزدیکی کردن با دختری
[اصطلاح روزمره]
machine
U
نرم افزاری که با سخت افزار سیستم به نزدیکی کار میکند
machined
U
نرم افزاری که با سخت افزار سیستم به نزدیکی کار میکند
machines
U
نرم افزاری که با سخت افزار سیستم به نزدیکی کار میکند
run-up
[start-up]
U
نزدیکی به مکان شروع با دویدن
[برای جهش یا پرتاب کردن]
[ورزش]
aclinic line
U
خط استوایی مغناطیسی منحنی موهوم و نامنظمی که در نزدیکی خط استواگرداگردزمین مفروض است
selfsame
U
همان
thingummy
U
همان
this same
U
همان
identical
U
همان
idem
U
همان
same
U
همان
identic
U
همان
very
U
همان
equally
<adv.>
U
به همان طریق
that once
U
همان یک بار
the reinbefore
U
همان سندیاقرارداد
for that matter
<idiom>
U
به همان علت
i went on the instant
U
در همان ان رفتم
i went that instant
U
در همان ان رفتم
selfsame
U
درست همان
s.c
U
همان دعوی
of that ilk
U
اهل همان جا
of that ilk
U
دارای همان جا
nothing short of
U
عینا همان
instatu quo
U
در همان حال
s.c
U
همان پرونده
it is the same thing
U
همان است
ones
U
یکی از همان
at the very beginning
U
از همان اولش
same
U
همان کار
same
U
همان جور
just as well
<adv.>
U
همان مقدار
self same
U
همان خود
of the same kind
U
از همان نوع
self-same
U
همان خود
very
U
همان همین
one
U
یکی از همان
accordingly
U
از همان قرار
just as well
<adv.>
U
به همان طریق
equally
<adv.>
U
همان مقدار
we are in the same way
U
ما هم همان حال را داریم
one
U
عین همان یکی
He would never retract .
U
هر چه بگوید همان است
it is much the same
U
تقریبا همان است
even
U
دارای همان تاریخ
It comes to the same thing .
U
باز هم همان ؟ یشود
of even date
U
دارای همان تاریخ
ones
U
عین همان یکی
idem
U
همان نویسنده در همانجا
Just as well you didnt come .
U
همان بهتر که نیامدی
She promised to bring it but never did .
U
همان آوردنی که بیاورد !
In the ( same ) usual place.
U
در همان جای همیشگه
quasi-
U
مشابه یا تقریباگ همان
estrus
U
مرحله تحریکات جنسی زنان که دران زن میل به نزدیکی بامرد وقابلیت ابستن شدن رادارد
esturm
U
مرحله تحریکات جنسی زنان که دران زن میل به نزدیکی بامرد وقابلیت ابستن شدن رادارد
checkpoint
U
علامتی در نزدیکی خط اغاز هرکدام از نقاط معین توقف در نوعی مسابقه دوصحرانوردی به کمک نقشه وقطبنما
checkpoints
U
علامتی در نزدیکی خط اغاز هرکدام از نقاط معین توقف در نوعی مسابقه دوصحرانوردی به کمک نقشه وقطبنما
check-points
U
علامتی در نزدیکی خط اغاز هرکدام از نقاط معین توقف در نوعی مسابقه دوصحرانوردی به کمک نقشه وقطبنما
lighter shade
U
از همان رنگ ولی روشن تر
What so ever a man soweth ,that shall he also reap.
<proverb>
U
هر چه بکارى ,همان درو مى کنى .
step jump
U
پرش و برگشت روی همان پا
about as high
U
تقریبا` همان اندازه بلند
What wI'll be woll be.
U
هر چقدر قسمت با شد همان می شود
i wrote as neatly as he did
U
من همان اندازه پاکیزه هستم که او نوشت
thereinbefore
U
در سطور قبل همان قرارداد قبلا"
isomeric
U
متشابه الترکیب دارای همان اجزا
equivalent
U
همان مقدار را داشتن یا مشابه بودن
equivalents
U
همان مقدار را داشتن یا مشابه بودن
synchronous
U
آنچه همان با دیگری اجرا شود.
echoed
U
برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
This is just what I want . This is the very thing I want .
U
این دقیقا" همان چیزی است که می خواهم
times
U
سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
This is the very thing I wanted.
U
این همان چیزی است که دلم می خواست
one two
U
تظاهر شمشیربازبه دفاع و حمله در همان مسیر
echo
U
برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
what you see is what you get
U
انچه می بینید همان است که بدست می اورید
timed
U
سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
echoes
U
برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
echoing
U
برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
And that is it period . I have nothing more to say . and that is final .
U
همان است که گفتم ( برو برگرد ندارد )
abs
U
پیشوندیست لاتینی که همان پیشوند ab میباشد و بمعنی
per
U
همان طور که در الگو نشان داده شده
time
U
سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
check mark
U
علامتی در نزدیکی خط اغاز علامتی نزدیک نقطه اغازپرش یا پرتاب
democratic network
U
شبکه همان که همه ایستگاهای آن حق تقدم یکسان دارند
times
U
سیگنال ساعت که تمام قط عات سیستم را همان میکند
time
U
سیگنال ساعت که تمام قط عات سیستم را همان میکند
positive
U
که اشیا را همان گونه که دیده می شوند نشان میدهد
European rose
U
طرح گل رز اروپایی
[که نام دیگر آن همان گل فرنگ است.]
loop jump
U
پرش و چرخش کامل و فرودروی همان لبه اسکیت
ipsilateral
U
قرار گرفته و یا فاهرشده روی همان سمت بدن
constant
U
فیلد داده که همواره همان تعداد حروف را دارد
constants
U
فیلد داده که همواره همان تعداد حروف را دارد
timed
U
سیگنال ساعت که تمام قط عات سیستم را همان میکند
exception
U
چیزی باسایر چیزها در همان دسته بندی متفاوت باشد
busman's holiday
U
تعطیلی و مرخصی که طی آن انسان همان کارهایی را میکند که در سر کار میکرده
exceptions
U
چیزی باسایر چیزها در همان دسته بندی متفاوت باشد
synchronous
U
سیستمی که در آن تمام وسایل با سیگنال ساعت اصلی همان هستند
real time
U
عملیات پردازشی که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود
production missile
U
موشک یکپارچه یا کامل که ازکارخانه به همان صورت تحویل میشود
counter jump
U
پرش با نیم چرخش وبازگشت روی لبه همان اسکیت
landgrave
U
لقب برخی از شاهزادگان المانی کنت زمین همان است
synchronous
U
شبکهای که تمام اتصالات آن با یک سیگنال زمان بندی همان شده است
synchronous
U
حالت سیستمم که عملیات و رویدادها با سیگنال ساعت همان شده است
bears
U
تا شاید در مدت اجل بتواند همان کالا را به قیمت ارزانتر بخرد
bear
U
تا شاید در مدت اجل بتواند همان کالا را به قیمت ارزانتر بخرد
real time
U
زمان عمل یا پردازش که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود.
fix
U
1-فرآیندی که در آن هر عمل در یک زمان مشخص انجام میشود. 2-عملیاتی در یک فرآیند که همان با ساعت هستند
bookmarks
U
کد یک متن در بخش مخصوصی از آن که به کاربر اجازه میدهد بعداگ به همان نقط ه مراجعه کند
bookmark
U
کد یک متن در بخش مخصوصی از آن که به کاربر اجازه میدهد بعداگ به همان نقط ه مراجعه کند
slave
U
صفحه نمایش CRT ثانوی متصل به دیگری که دقیقاگ همان اطلاعات را نشان میدهد
fixes
U
1-فرآیندی که در آن هر عمل در یک زمان مشخص انجام میشود. 2-عملیاتی در یک فرآیند که همان با ساعت هستند
slaved
U
صفحه نمایش CRT ثانوی متصل به دیگری که دقیقاگ همان اطلاعات را نشان میدهد
walley
U
پرش ازلبه داخلی یک پا وچرخش کامل در هوا وبرگشت روی لبه خارجی همان پا
auto
U
توانایی صفحه نمایش برای نشان دادن همان تصویر پس از عوض کردن nesolution آن
slaves
U
صفحه نمایش CRT ثانوی متصل به دیگری که دقیقاگ همان اطلاعات را نشان میدهد
slaving
U
صفحه نمایش CRT ثانوی متصل به دیگری که دقیقاگ همان اطلاعات را نشان میدهد
autos
U
توانایی صفحه نمایش برای نشان دادن همان تصویر پس از عوض کردن nesolution آن
extensions
U
کابلی که به وسیله اجازه قرار گرفتن در همان محل رامیدهد که وصل شده است
extension
U
کابلی که به وسیله اجازه قرار گرفتن در همان محل رامیدهد که وصل شده است
climp milling
U
عمل فرز کاری که طی ان قطعه کار در همان جهت حرکت تیغه برش به جلومرکت میکند
toe walley
U
پرش از لبه عقبی یک پا وچرخش کامل در هوا وبرگشت روی همان پا بکمک فشار نوک اسکیت
center of gyration
U
نقطهای در یک جسم صلب که اگر همه جرم در ان متمرکزشود ممان اینرسی حول همان محور تغییر نماید
texts
U
وسیله الکترونیکی که از همان کننده صوت برای تولید صدایی معادل متن وارد شده استفاده میکند
text
U
وسیله الکترونیکی که از همان کننده صوت برای تولید صدایی معادل متن وارد شده استفاده میکند
serial
U
دستوریا داده پردازش شده ترتیبی , به همان ترتیبی که بازیابی می شوند
serials
U
دستوریا داده پردازش شده ترتیبی , به همان ترتیبی که بازیابی می شوند
previews
U
نمایش متن یا گرافیک روی صفحه نمایش که به همان صورت چاپ خواهد شد
preview
U
نمایش متن یا گرافیک روی صفحه نمایش که به همان صورت چاپ خواهد شد
double
U
استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
doubled up
U
استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
on licence
U
پروانه فروش ابجو یا نوشابههای دیگر که در همان جایگاه فروش گسازده شود
doubled
U
استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com