Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (38 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to snuff out
U
در نتیجه گل گیری خاموش کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
blinking
U
روشن و خاموش شدن در نتیجه تغییر شدت حرف نمایش داده شده
conclusions
U
نتیجه گیری
subsumption
U
نتیجه گیری
synthesis
U
نتیجه گیری
conclusion
U
نتیجه گیری
syntheses
U
نتیجه گیری
inferentially
U
ازراه نتیجه گیری
information processing
U
نتیجه گیری ازاخبار
analogical reasoning
U
نتیجه گیری قیاسی
deduction
U
استنتاج نتیجه گیری
conclusion
[closure]
of the debate
U
پایان
[و نتیجه گیری]
بحث
flashes
U
روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flash
U
روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashed
U
روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
filter center
U
مرکز کنترل و نتیجه گیری ازاخبار پدافند هوایی
open loop system
U
مکانیزم کمک کننده متشکل ازیک مسیر کنترل بدون اندازه گیری نتیجه
fuzzy theory
U
نوعی منط ق در برنامه نویسی کامپیوتری که روشهای نتیجه گیری در مغز بشر را جانشین میکند
fuzzy logic
U
نوعی منط ق در برنامه نویسی کامپیوتری که روشهای نتیجه گیری در مغز بشر را جانشین میکند
decision
U
علامت گرافیکی در یک فلوچارت برای بیان تصمیم گیری و یک شاخه یا مسیر یا عملی با استفاده از نتیجه انتخاب میشود
decisions
U
علامت گرافیکی در یک فلوچارت برای بیان تصمیم گیری و یک شاخه یا مسیر یا عملی با استفاده از نتیجه انتخاب میشود
shutdown
U
دستوری که ویندوز را خاموش میکند و در صورتی که PC سازگار داشته باشد , کامپیوتر را هم خاموش میکند
shutdowns
U
دستوری که ویندوز را خاموش میکند و در صورتی که PC سازگار داشته باشد , کامپیوتر را هم خاموش میکند
harder
U
که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
hardest
U
که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
hard
U
که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
out-
U
خاموش کردن
suffocate
U
خاموش کردن
outed
U
خاموش کردن
to switch off
U
خاموش کردن
turn out
<idiom>
U
خاموش کردن
to snuff out
U
خاموش کردن
suffocating
U
خاموش کردن
suffocates
U
خاموش کردن
suffocated
U
خاموش کردن
put out
U
خاموش کردن
out
U
خاموش کردن
extinguish
U
خاموش کردن
extinguishing
U
خاموش کردن
extinguishes
U
خاموش کردن
turn-off
U
خاموش کردن
turn off
U
خاموش کردن
to put out
U
خاموش کردن
quenching
U
خاموش کردن
smother
U
خاموش کردن
smothered
U
خاموش کردن
dout
U
خاموش کردن
smothering
U
خاموش کردن
smothers
U
خاموش کردن
turn-offs
U
خاموش کردن
hush
U
خاموش کردن
shut down
U
خاموش کردن و متوقف کردن کارایی ماشین یا سیستم
It wI'll eventually pay off.
U
با لاخره نتیجه خواهد رسید (نتیجه می دهد )
quench
U
خاموش کردن ترساندن
to smother a flame
U
شعله ای را خاموش کردن
stifles
U
خاموش کردن فرونشاندن
quenched
U
خاموش کردن ترساندن
power
U
خاموش کردن یک وسیله
to shut down a reactor
U
راکتوری را خاموش کردن
turn off
<idiom>
U
بستن ،خاموش کردن
To dye ones hair.
U
موها را خاموش کردن
snuff
U
بافوت خاموش کردن
stifle
U
خاموش کردن فرونشاندن
stifled
U
خاموش کردن فرونشاندن
to laugh down
U
با خنده خاموش کردن
powered
U
خاموش کردن یک وسیله
to blow out alamp
U
خاموش کردن چراغ
snubbing
U
سربالا خاموش کردن
turn out
U
باکلید خاموش کردن
fight the fire
U
اتش خاموش کردن
turn-off
U
خاموش کردن یاشدن
turn-offs
U
خاموش کردن یاشدن
turn off
U
خاموش کردن یاشدن
powers
U
خاموش کردن یک وسیله
to talk down
U
خاموش یاساکت کردن
snub
U
سربالا خاموش کردن
snubbed
U
سربالا خاموش کردن
snubs
U
سربالا خاموش کردن
powering
U
خاموش کردن یک وسیله
To extinguish a fire.
U
آتش را خاموش کردن
quenches
U
خاموش کردن ترساندن
stillest
U
ساکت کردن خاموش شدن
power down
U
قطع برق خاموش کردن
smoulder
U
بی اتش سوختن خاموش کردن
radar silence
U
خاموش کردن موقتی رادارها
smoulders
U
بی اتش سوختن خاموش کردن
stanch
U
خاموش کردن ساکت شدن
smolder
U
بی اتش سوختن خاموش کردن
light line
U
خط خاموش کردن چراغ خودروها
still
U
ساکت کردن خاموش شدن
smoldering
U
بی اتش سوختن خاموش کردن
stiller
U
ساکت کردن خاموش شدن
smouldered
U
بی اتش سوختن خاموش کردن
smoldered
U
بی اتش سوختن خاموش کردن
smouldering
U
بی اتش سوختن خاموش کردن
stills
U
ساکت کردن خاموش شدن
smolders
U
بی اتش سوختن خاموش کردن
to be a foregone conclusion
<idiom>
U
نتیجه حتمی
[نتیجه مسلم]
بودن
power
U
خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
powers
U
خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
shut off
<idiom>
U
بستن شیرآب یا خاموش کردن کلید برق
powering
U
خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
to turn off
U
خاموش کردن انجام دادن بیرون اوردن
powered
U
خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
To squash someone .
U
تو دهن کسی زدن ( اورا خاموش وخفه کردن )
powering
U
خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
wet blanket
U
پتوی خیسی که برای خاموش کردن اتش بکار رود
powered
U
خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
powers
U
خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
wet blankets
U
پتوی خیسی که برای خاموش کردن اتش بکار رود
power
U
خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
foregone conclusion
U
نتیجه حتمی نتیجه مسلم
dumbest
U
لال کردن خاموش کردن
quenched
U
دفع کردن خاموش کردن
quench
U
دفع کردن خاموش کردن
still brith
U
خاموش کردن ساکت کردن
muffle
U
خاموش کردن ساکت کردن
dumb
U
لال کردن خاموش کردن
quenches
U
دفع کردن خاموش کردن
muffles
U
خاموش کردن ساکت کردن
muffling
U
خاموش کردن ساکت کردن
dumber
U
لال کردن خاموش کردن
go to rack and ruin
<idiom>
U
نتیجه بد حاصل کردن
to be kept at bay
U
بی نتیجه حمله کردن
waste one's breath
<idiom>
U
بی نتیجه صحبت کردن
gathered
U
نتیجه گرفتن استباط کردن
do wonders
<idiom>
U
نتیجه عالی حاصل کردن
follow out
U
اخذ نتیجه دنبال کردن
gather
U
نتیجه گرفتن استباط کردن
concludes
U
نتیجه گرفتن استنتاج کردن
conclude
U
نتیجه گرفتن استنتاج کردن
to affect something
[cultivate for effect]
U
کوشش کردن برای به نتیجه ای رسیدن
He's a wet blanket.
U
او
[مرد]
آدم روح گیری
[نا امید کننده ای یا ذوق گیری]
است.
rounding
U
خطا در نتیجه به علت گرد کردن عدد
break the wind
U
در نتیجه کنارزدن هوا کارنفر پشت سر را اسان کردن
baffled
U
دستپاچه کردن بی نتیجه کردن
baffles
U
دستپاچه کردن بی نتیجه کردن
baffling
U
دستپاچه کردن بی نتیجه کردن
baffle
U
دستپاچه کردن بی نتیجه کردن
correcting
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
correct
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
corrects
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
shoots
U
زدن با تیر پرتاب کردن اندازه گیری کردن ارتفاع خورشید
shoot
U
زدن با تیر پرتاب کردن اندازه گیری کردن ارتفاع خورشید
ensues
U
پی گیری کردن
ensued
U
پی گیری کردن
ensue
U
پی گیری کردن
decoppering
U
مس گیری کردن
follow up
U
پی گیری کردن
magnetic blowout
U
خاموش کردن مغناطیسی وزش مغناطیسی
cavils
U
خرده گیری کردن
emends
U
غلط گیری کردن
hold aloof
U
کناره گیری کردن
dry cleanse
U
لکه گیری کردن
fuelling
U
سوخت گیری کردن
fuelled
U
سوخت گیری کردن
emendate
U
غلط گیری کردن
retire
U
کناره گیری کردن
to keep one's distance
U
کناره گیری کردن
refuelled
U
سوخت گیری کردن
emending
U
غلط گیری کردن
shells
U
سبوس گیری کردن
refuelling
U
سوخت گیری کردن
refuels
U
سوخت گیری کردن
emend
U
غلط گیری کردن
emended
U
غلط گیری کردن
cavil
U
خرده گیری کردن
caviled
U
خرده گیری کردن
caviling
U
خرده گیری کردن
cavilled
U
خرده گیری کردن
fueled
U
سوخت گیری کردن
retires
U
کناره گیری کردن
deburr
U
پلیسه گیری کردن
precluded
U
پیش گیری کردن
to seclude oneself
U
کناره گیری کردن
decarbonate
U
کاربن گیری کردن
to give wide berth to
U
کناره گیری کردن از
precludes
U
پیش گیری کردن
decarbonize
U
کاربن گیری کردن
precluding
U
پیش گیری کردن
shelling
U
سبوس گیری کردن
preclude
U
پیش گیری کردن
dry-cleans
U
لکه گیری کردن
point
U
هدف گیری کردن
seceding
U
کناره گیری کردن
secedes
U
کناره گیری کردن
seceded
U
کناره گیری کردن
secede
U
کناره گیری کردن
dry-clean
U
لکه گیری کردن
dry-cleaned
U
لکه گیری کردن
to split hairs
U
نکته گیری کردن
dry-cleaning
U
لکه گیری کردن
fuel
U
سوخت گیری کردن
over refine
U
زیادنکته گیری کردن
targetted
U
هدف گیری کردن
tup
U
جفت گیری کردن
proofread
U
غلط گیری کردن
proofreading
U
غلط گیری کردن
ranging
U
قلق گیری کردن
To remove the stains .
U
لکه گیری کردن
crack down on
<idiom>
U
سخت گیری کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com