English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
inter nos U در میان خودمان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
Between you , me and the gatepost. Between ourselves . U میان خودمان باشد( محرمانه باقی بماند )
Other Matches
to our muttons U برگردیم به موضوع خودمان سر گوسفندهای خودمان
us U خودمان
ourselves U خودمان
ourself U خودمان
selves U خودشان خودمان
ours U مال خودمان
our U مال خودمان
we cannot deceive ourselves U خودمان را نمیتوانیم فریب دهیم
between our selves U حرف بین خودمان باشد
We divided the money among ourselves . U پول را بین خودمان قسمت
medoterranean U واقع در میان چند زمین میان زمینی
We cloced in on the enemy . U حلقه محاصره خودمان را روی دشمن تنگ تر کردیم
The hotel was home from home . U هتل مثل منزل خودمان بود ( راحت وکم تشریفات )
futtock U میان چوب میان تیر
intervenient U در میان اینده واقع در میان
We have problems of our own. U ما مشکلات خودمان را داریم. [وقت نداریم به مشکلات شما برسیم]
psychophysics U علم روابط میان روان وتن علم روابط میان روان شناسی وفیزیک
overthwart U از میان
diameters U میان بر
diameter U میان بر
middles U میان
staggers U یک در میان
amongst U در میان
waists U میان
centered U میان
centers U میان
staggering U یک در میان
center U میان
stagger U یک در میان
middling U میان
omphalos U میان
midrib U رگ میان
cross country U میان بر
thru U از میان
middle part U میان
mongst U میان
centred U میان
amid U در میان
centre U میان
middle U میان
per U از میان
in our midst U در میان ما
in the midden of U در میان
mean water U میان اب
between U میان
mean line U خط میان
through U از میان
among U میان
crosscut U میان بر
into U در میان
waist U میان
mesocarp U میان بر
waistlines U میان
waistline U میان
half back U میان
shortcut U میان بر
intershoot U در میان
midweek U میان هفته
ambivert U میان گرا
enclosure U میان بار
interpolations U میان یابی
the means and the extremes U دو میان و دو کرانه
centration U میان گرایی
diaphrgam U میان پرده
interindividual U میان فردی
interpolation U میان یابی
enclosures U میان بار
interdisciplinary U میان رشتهای
shortcut U راه میان بر
ambiequal U میان حال
ambiversion U میان گرایی
insuperable U از میان برنداشتنی
an a days U یک روز در میان
shortcut U میان برکردن
cross-cultural U میان فرهنگی
cross cultural U میان فرهنگی
slim jim U لاغر میان
osculant U در میان چندچیز
staggered riveting U پرچکاری یک در میان
blow in U حمله از میان خط
interpersonal U میان فردی
short circuiting U میان بر زدن
intertrial U میان کوششی
intercurrent U در میان اینده
intercurreace U در میان امدن
intercellular U میان یاختهای
inter vivos U در میان زنده ها
inter se U میان خودشان
mediastinum U میان پرده
medius U انگشت میان
heartwood U میان چوب
heart wood U میان چوب
halt back U میان بازی کن
halfback U میان بازیکن
interfluves U میان دو رود
interjacency U میان بودن
interjacency U وقوع در میان
intervascular U واقع در میان رگ ها
intersegmental U میان قطعهای
interposition U پا میان گذاری
internode U میان گره
intermural U میان دیواری
intermontane U میان کوه
interlucent U میان تاب
interlocate U در میان گذاردن
interlay U در میان گذاردن
interjectory U در میان انداخته
interjectory U در میان اورده
half back U میان بازی کن
merlon U میان دو تیرکش
mesencephalon U میان مغز
middlemost U میان ترین
midmost U میان ترین
intergroup U میان گروهی
middleware U میان افزار
middleweight U میان وزن
decussate U یکی در میان
midrange U میان دامنه
midrib U رگ میان برگ
cut of a corner U میان بر کردن
cut across U میان بر کردن
cutoff U راه میان بر
middle weight U میان وزن
double space U یک سطر در میان
middle sized U میان اندازه
mesoderm U میان پوست
mesosphere U میان کره
mesosphere U میان- سپهر
mesothorax U میان سیه
floret of the disk U گلچه میان
midships U در میان کشتی
midbrain U میان مغز
entracte U میان پرده
midcourse U میان راه
middle finger U انگشت میان
duramen U میان درخت
midsection U میان بخش
to cut off a corner U میان برکردن
waists U میان تنه
waist U میان تنه
diaphragms U میان پرده
diaphragm U میان پرده
navels U میان وسط
navel U میان وسط
middle aged U میان سال
bummer U چرخ میان
interjecting U در میان اوردن
interjected U در میان اوردن
interject U در میان اوردن
abrogates U از میان برده
abrogate U از میان برده
spotty U چنددر میان
medium term U میان مدت
middle age U میان سال
of middle a U میان سال
middle-aged U میان سال
via U میان راه
mezzo-sopranos U میان صدا
mezzo-soprano U میان صدا
meant U میان مشترک
hollow U میان تهی
short cuts U راه میان بر
hollows U میان تهی
short cut U راه میان بر
hollow <adj.> U میان تهی
mezzo soprano U میان صدا
interjects U در میان اوردن
intervenes U در میان امدن
interposes U پا به میان گذاردن
parenthetical U میان دو کمانک
high-pitched U میان فراز
meddled U میان وسط
among each other <adv.> U میان خودشان
meddle U میان وسط
extra-mural U میان دانشگاهی
to make mincemeat of U از میان بردن
interposed U پا به میان گذاردن
interposing U پا به میان گذاردن
interpose U پا به میان گذاردن
triple space U دو سطر در میان
meddles U میان وسط
to gird up one's loins U میان بستن
With a slender waist. U میان با ریک
intervened U در میان امدن
intervene U در میان امدن
interseptal U واقع در میان جدارها
interblock gap U فاصله میان بلوکی
interblock gap U شکاف میان بلاکی
interrecord gap U شکاف میان رکوردی
interscapular U واقع در میان دو کتف
interaxial U واقع در میان دو کوه
interaxal U واقع در میان دو کوه
interamnian U واقع در میان دو رودخانه
An exception is ... U میان استثناء ... است.
medium term loan U وام میان مدت
medium energy particle U ذره میان انرژی
interurban U واقع در میان شهرها
intertribal U واقع در میان قبیله ها
intertie U بست در میان دو تیر
interstellar space U فاصله میان ستارگان
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com