English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 119 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
he is liable to become sick U در معرض ناخوش شدن است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
expose to rays U در معرض اشعه قرار دادن در معرض نور گذاشتن
morbid U ناخوش
unwell U ناخوش
sick U ناخوش
sickest U ناخوش
ill U ناخوش
ill- U ناخوش
ills U ناخوش
ailing U ناخوش
crapulous U ناخوش
peccant U ناخوش
he was taken ill U ناخوش شد
he fell ill U ناخوش شد
sickliest U ناخوش
sicklier U ناخوش
sickly U ناخوش
to be out of health U ناخوش بودن
distasteful U ناخوش ایند
he is sick U او ناخوش است
sickish U کمی ناخوش
sicken U ناخوش کردن
sickened U ناخوش کردن
sickens U ناخوش کردن
he thought U ناخوش است
unsound U ناخوش نادرست
unwelcome U ناخوش ایند
dangeously sick U خطرناکانه ناخوش
he is rather i. than sick U ناخوش نیست
under the weather <idiom> U ناخوش بودن
unpleasant U ناخوش ایند
distempered U اشفته ناخوش
ungrateful U ناخوش ایند
unpleasantly U ناخوش ایند
sickener U چیز ناخوش کننده
no picnic <idiom> U ناخوش آیند ،مشکل
unhealthy U ناخوش ناخوشی اور
unsavory U ناگوار ناخوش ایند
sick unto U ناخوش سخت یا مردنی
undesirable U ناخوش ایند ناخواسته
to take to ones bed U دربستربیماری افتادن ناخوش شدن
it is true that he was sick U راست است که او ناخوش بود
to smoke oneself sick U از بسیاری استعمال دخانیات ناخوش شدن
incredibly <adv.> U خیلی ناخوش آیند [اصطلاح روزمره]
horribly <adv.> U خیلی ناخوش آیند [اصطلاح روزمره]
susceptible U در معرض
exposed to U در معرض
stigmatic U در معرض تهمت
on risk U در معرض خطر
on sight U در معرض دید
subjected to danger U در معرض خطر
stigmatist U در معرض تهمت
liable to danger U در معرض خطر
touch and go U در معرض خطر
open to attack U در معرض حمله
on view U در معرض نمایش
weathered U در معرض هواگذاشتن
weathers U در معرض هواگذاشتن
exposure U در معرض نهادن
weather U در معرض هواگذاشتن
displays U در معرض نمایش
displaying U در معرض نمایش
displayed U در معرض نمایش
display U در معرض نمایش
exposures U در معرض نهادن
exposed U در معرض نهادن
subjecting U در معرض قرار دادن
vulnerable U درمعرض اسیب در معرض
endanger U در معرض خطر گذاشتن
underexpose U کمتر از حد لزوم در معرض
endangered U در معرض خطر گذاشتن
put up for sale U به معرض فروش گذاشتن
endangering U در معرض خطر گذاشتن
to put to the issue U در معرض داوری گذاشتن
endangers U در معرض خطر گذاشتن
disposal U در معرض دید قرارگرفتن
critically endangered species U گونه در معرض خطر
susceptibility U در معرض خطر بودن
subjected U در معرض قرار دادن
subject U در معرض قرار دادن
lee shore U ساحل در معرض باد
subjects U در معرض قرار دادن
insectile U در معرض هجوم حشرات
insolate U در معرض افتاب گذاشتن
vulnerability U در معرض تلفات بودن
to weather something U چیزی را در معرض [ آب و] هوا گذاشتن
exposed U در معرض دید جناح باز
thermal exposure U در معرض حرارت قرار گرفتن
to be vulnerable [exposed] to criticism U خود را در معرض انتقاد گذاشتن
criminate U در معرض اتهام قرار دادن
on sale U در معرض فروش گذاشته شده
hazard U اتفاق در معرض مخاطره قراردادن
radio detection U در معرض اکتشاف به وسیله بی سیم
actuble U قابل به معرض نمایش گذاردن
hazarded U اتفاق در معرض مخاطره قراردادن
hazards U اتفاق در معرض مخاطره قراردادن
hazarding U اتفاق در معرض مخاطره قراردادن
subjecting U تحت کنترل دراوردن در معرض بودن
subject U تحت کنترل دراوردن در معرض بودن
subjects U تحت کنترل دراوردن در معرض بودن
subjected U تحت کنترل دراوردن در معرض بودن
to weather something in winter U چیزی را در معرض [ آب و] هوای زمستانی گذاشتن
unwarned exposed U به طور غیر منتظره در معرض تک قرار گرفتن
ret U در معرض رطوبت قرار دادن خیس کردن
unwarned exposed U یکانهایی که در معرض غافلگیری تک اتمی قرار می گیرند
to leave yourself open to the charge of lacking seriousness U خود را در معرض اتهام فاقد جدیت بودن گذاشتن
exposures U در معرض دید قرار گرفتن فاهر شدن فهور
exposure U در معرض دید قرار گرفتن فاهر شدن فهور
expose U در معرض دید قرارگرفتن یا دادن فاهر شدن یاکردن
exposes U در معرض دید قرارگرفتن یا دادن فاهر شدن یاکردن
exposing U در معرض دید قرارگرفتن یا دادن فاهر شدن یاکردن
overexpose U بیش از اندازه لازم در معرض نورو غیره قرار دادن
restricted propellant U سوخت جامد که تنها قسمتی از سطح ان در معرض احتراق قرار دارد
to be exposed to a constant stream of something U در معرض چیزی به طور مداوم بودن [بدون اینکه مستقیمآ به آن چیز توجه شود]
flags U ترتیب کدها در شبکه ارسال بسته برای معرض شروع و خاتمه یک فریم داده
flag U ترتیب کدها در شبکه ارسال بسته برای معرض شروع و خاتمه یک فریم داده
burned U کلمه رمز برای تعیین اینکه عامل مخفی اطلاعاتی در معرض کشف قرار گرفته یا قابلیت اعتمادبه او کم شده است
tally ho U در رهگیری هوایی یعنی هدف را دیدم یا هدف در معرض دید من است
dry rot U پوسیدگی [خشک و فاسد شدن الیاف پنبه که در اثر رشد قارچ بر روی لیف بوجود می آید. فرش هایی که در جای رطوبتی یا گرم و شرجی قرار دارند بیشتر در معرض این آسیب دیدگی هستند.]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com