Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
exposure
U
در معرض دید قرار گرفتن فاهر شدن فهور
exposures
U
در معرض دید قرار گرفتن فاهر شدن فهور
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
thermal exposure
U
در معرض حرارت قرار گرفتن
unwarned exposed
U
به طور غیر منتظره در معرض تک قرار گرفتن
disposure
U
درمعرض دید قرار گرفتن فاهر شدن
expose to rays
U
در معرض اشعه قرار دادن در معرض نور گذاشتن
expose
U
در معرض دید قرارگرفتن یا دادن فاهر شدن یاکردن
exposes
U
در معرض دید قرارگرفتن یا دادن فاهر شدن یاکردن
exposing
U
در معرض دید قرارگرفتن یا دادن فاهر شدن یاکردن
subjecting
U
در معرض قرار دادن
subject
U
در معرض قرار دادن
subjected
U
در معرض قرار دادن
subjects
U
در معرض قرار دادن
criminate
U
در معرض اتهام قرار دادن
ret
U
در معرض رطوبت قرار دادن خیس کردن
unwarned exposed
U
یکانهایی که در معرض غافلگیری تک اتمی قرار می گیرند
overexpose
U
بیش از اندازه لازم در معرض نورو غیره قرار دادن
restricted propellant
U
سوخت جامد که تنها قسمتی از سطح ان در معرض احتراق قرار دارد
posture
U
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postured
U
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postures
U
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posturing
U
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
burned
U
کلمه رمز برای تعیین اینکه عامل مخفی اطلاعاتی در معرض کشف قرار گرفته یا قابلیت اعتمادبه او کم شده است
dry rot
U
پوسیدگی
[خشک و فاسد شدن الیاف پنبه که در اثر رشد قارچ بر روی لیف بوجود می آید. فرش هایی که در جای رطوبتی یا گرم و شرجی قرار دارند بیشتر در معرض این آسیب دیدگی هستند.]
piezoelectric
U
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
lies
U
قرار گرفتن
stand
U
قرار گرفتن
lied
U
قرار گرفتن
stymie
U
قرار گرفتن
stymied
U
قرار گرفتن
stymieing
U
قرار گرفتن
stymies
U
قرار گرفتن
lie
U
قرار گرفتن
surmounting
U
بالا قرار گرفتن
surmounted
U
بالا قرار گرفتن
colocate
U
کنار هم قرار گرفتن
grade
U
در پایهای قرار گرفتن
surmount
U
بالا قرار گرفتن
heel
در پاشنه قرار گرفتن
surmounts
U
بالا قرار گرفتن
pews
U
درنیمکت قرار گرفتن
grades
U
در پایهای قرار گرفتن
pew
U
درنیمکت قرار گرفتن
alignment
U
قرار گرفتن مناسب در صفحه
attitude
U
حالت قرار گرفتن رفتار
in one's good books (graces)
<idiom>
U
موردعلاقه شخص قرار گرفتن
alignments
U
قرار گرفتن نامناسب در صفحه
feel the pinch
<idiom>
U
در تنگنای مالی قرار گرفتن
attitudes
U
حالت قرار گرفتن رفتار
bearing direction
U
جهت قرار گرفتن یاطاقان
alignment
U
قرار گرفتن نامناسب در صفحه
target pattern
U
شکل قرار گرفتن هدف
alignments
U
قرار گرفتن مناسب در صفحه
emotionalize
U
تحت تاثیراحساسات قرار گرفتن
overlie
U
قرار گرفتن خفه کردن
poise of head
U
وضع قرار گرفتن سر روی تن
align
U
دریک ردیف قرار گرفتن
to receive attantion
U
مورد توجه قرار گرفتن
aligning
U
دریک ردیف قرار گرفتن
equitant
U
رویهم قرار گرفتن برگها
snug
U
بطور دنج قرار گرفتن
aligns
U
دریک ردیف قرار گرفتن
bear
U
درسمت قرار گرفتن در سمت
bears
U
درسمت قرار گرفتن در سمت
aligned
U
دریک ردیف قرار گرفتن
trifles
U
بازیچه قرار دادن سرسری گرفتن
luggage compartment
U
محل قرار گرفتن جامه دان
trifle
U
بازیچه قرار دادن سرسری گرفتن
in situ
U
[قرار گرفتن در جای طبیعی خود]
overlaps
U
بر روی هم قرار گرفتن فصل مشترک
take cover
U
پشت جان پناه قرار گرفتن
averaging
U
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
averages
U
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
averaged
U
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
average
U
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
formats
U
قوانینی که نحوه قرار گرفتن عملوندها
overlapped
U
بر روی هم قرار گرفتن فصل مشترک
overlap
U
بر روی هم قرار گرفتن فصل مشترک
venation
U
ترتیب قرار گرفتن دستگاه عروقی
haul defilade
U
تابرجک پشت حفاظ قرار گرفتن
format
U
قوانینی که نحوه قرار گرفتن عملوندها
trailing
U
پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
chopped
U
زیر امر قرار گرفتن یا قراردادن ناو
superimpose
U
روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
superimposing
U
روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
trailed
U
پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
trail
U
پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
grain orientation
U
طرز قرار گرفتن ذرات نسبت به یکدیگر
succeeded
U
بدنبال امدن بطور توالی قرار گرفتن
succeeds
U
بدنبال امدن بطور توالی قرار گرفتن
superimposes
U
روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
battery groung pattern
U
وضع قرار گرفتن توپها درموضع تیر
trails
U
پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
chop
U
زیر امر قرار گرفتن یا قراردادن ناو
appose
U
موردانتقاد و ایراد قرار گرفتن رسیدگی کردن
succeed
U
بدنبال امدن بطور توالی قرار گرفتن
pillows
U
بالش وار قرار گرفتن بربالش گذاردن
pillow
U
بالش وار قرار گرفتن بربالش گذاردن
finish crossover
U
طرز قرار گرفتن پا نزدیک نقطه پرتاب نیزه
quivering
U
بهدف خوردن درتیر دان قرار گرفتن لرزیدن
texture
U
طرز قرار گرفتن ذرات خاک نسبت بهم
interfere
U
توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
quivers
U
بهدف خوردن درتیر دان قرار گرفتن لرزیدن
quivered
U
بهدف خوردن درتیر دان قرار گرفتن لرزیدن
textures
U
طرز قرار گرفتن ذرات خاک نسبت بهم
finish style
U
طرز قرار گرفتن پا نزدیک نقطه پرتاب نیزه
quiver
U
بهدف خوردن درتیر دان قرار گرفتن لرزیدن
interferes
U
توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
interfered
U
توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
lionize
U
مورد توجه زیاد قرار گرفتن شیر کردن
cardinal points effect
U
اثرعمود قرار گرفتن خط امواج رادار به صفحه تصویر زمین
preorbital
U
واقع درجلو کاسه چشم وابسته به قبل از قرار گرفتن در مدار
superinduce
U
تخحت فشار قرار گرفتن کشیدن یا گذاشتن یا جا دادن تجدید فراش کردن
hangs
U
قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
hang
U
قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
extensions
U
کابلی که به وسیله اجازه قرار گرفتن در همان محل رامیدهد که وصل شده است
align
U
اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
aligned
U
اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
extension
U
کابلی که به وسیله اجازه قرار گرفتن در همان محل رامیدهد که وصل شده است
aligns
U
اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
aligning
U
اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
format
U
روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
skim
U
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skims
U
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
formats
U
روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
skimmed
U
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
caban
U
طرز قرار گرفتن پایه هابصورت هرمی برای نگه داشتن بال بالای بدنه
sprocket holes
U
مجموعه سوراخ کوچک در هر لبه مجموعهای کاغذ که امکان چرخیدن و قرار گرفتن کاغذ در چاپگر میدهد
cover off
U
پشت سر هم قرار گرفتن پشت به گردن
lool
U
لول
[تارهای نامتقارن]
[این حالت بخاطر قرار گرفتن پود بین تارها بوجود آمده و در حقیقت نشان دهنده اختلاف سطح تارها با یکدیگر است.]
read time
U
زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
defective
U
خطایی در دیسک سخت که داده روی برخی شیارها به درستی قابل خواندن نیست که میتواند ناشی از سطح دیسک آسیب دیده یا قرار گرفتن نامناسب نوک باشد
developments
U
فهور
emergence
U
فهور
apparitions
U
فهور
apparition
U
فهور
manifestation
U
فهور
manifestations
U
فهور
emersion
U
فهور
development
U
فهور
outburst
U
فهور
penetrance
U
فهور
peeping
U
فهور
peeps
U
فهور
peep
U
فهور
appearances
U
فهور
turn-ups
U
فهور
turn up
U
فهور
peeped
U
فهور
appearance
U
فهور
Epiphany
U
فهور
outbursts
U
فهور
recrvdescence
U
فهور مجد د
reapparition
U
فهور مجدد
developers
U
دوای فهور
track production
U
فهور هدف
reoccur
U
فهور مجدد
disposure
U
فهور عکس
income
U
ریزش فهور
developer liquid
U
مایع فهور
developer agent
U
ماده فهور
developer agent
U
عامل فهور
developer
U
دوای فهور
outbreaks
U
فهور شیوع
outbreak
U
فهور شیوع
developer
U
دستگاه فهور عکس
recrudescence
U
فهور مجدد برگشتگی
glint
U
فهور انی زودگذر
metol
U
دوای فهور فیلم
developers
U
دستگاه فهور عکس
glinted
U
فهور انی زودگذر
reapparition
U
فهور دوم باره
glinting
U
فهور انی زودگذر
glints
U
فهور انی زودگذر
theophany
U
فهور خدابه انسان
Epiphany
U
فهور و تجلی عیسی
susceptible
U
در معرض
exposed to
U
در معرض
high contrast developer
U
دستگاه فهور با تغایر بالا
outcrops
U
فهور چینه درسطح زمین
diapositive
U
فهور عکس روی اسلایدشفاف
outcrop
U
فهور چینه درسطح زمین
arrested
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrest
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrests
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
accent mark
U
علامتی که پس ازیک نت قرار میگیرد و نشان میدهد که نت در چه گامی قرار دارد
alignment
U
میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
alignments
U
میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
on risk
U
در معرض خطر
liable to danger
U
در معرض خطر
subjected to danger
U
در معرض خطر
on sight
U
در معرض دید
on view
U
در معرض نمایش
touch and go
U
در معرض خطر
exposures
U
در معرض نهادن
open to attack
U
در معرض حمله
exposure
U
در معرض نهادن
weathers
U
در معرض هواگذاشتن
display
U
در معرض نمایش
displays
U
در معرض نمایش
displayed
U
در معرض نمایش
stigmatist
U
در معرض تهمت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com