Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
thermal exposure
U
در معرض حرارت قرار گرفتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
unwarned exposed
U
به طور غیر منتظره در معرض تک قرار گرفتن
exposures
U
در معرض دید قرار گرفتن فاهر شدن فهور
exposure
U
در معرض دید قرار گرفتن فاهر شدن فهور
expose to rays
U
در معرض اشعه قرار دادن در معرض نور گذاشتن
subjects
U
در معرض قرار دادن
subjected
U
در معرض قرار دادن
subject
U
در معرض قرار دادن
subjecting
U
در معرض قرار دادن
criminate
U
در معرض اتهام قرار دادن
ret
U
در معرض رطوبت قرار دادن خیس کردن
unwarned exposed
U
یکانهایی که در معرض غافلگیری تک اتمی قرار می گیرند
overexpose
U
بیش از اندازه لازم در معرض نورو غیره قرار دادن
restricted propellant
U
سوخت جامد که تنها قسمتی از سطح ان در معرض احتراق قرار دارد
postured
U
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posture
U
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posturing
U
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postures
U
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
volcanize
U
تحت تاثیر حرارت اتشفشانی قرار دادن
burned
U
کلمه رمز برای تعیین اینکه عامل مخفی اطلاعاتی در معرض کشف قرار گرفته یا قابلیت اعتمادبه او کم شده است
dry rot
U
پوسیدگی
[خشک و فاسد شدن الیاف پنبه که در اثر رشد قارچ بر روی لیف بوجود می آید. فرش هایی که در جای رطوبتی یا گرم و شرجی قرار دارند بیشتر در معرض این آسیب دیدگی هستند.]
piezoelectric
U
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
lies
U
قرار گرفتن
stymieing
U
قرار گرفتن
stymied
U
قرار گرفتن
stymies
U
قرار گرفتن
stand
U
قرار گرفتن
stymie
U
قرار گرفتن
lied
U
قرار گرفتن
lie
U
قرار گرفتن
colocate
U
کنار هم قرار گرفتن
grades
U
در پایهای قرار گرفتن
surmounting
U
بالا قرار گرفتن
surmount
U
بالا قرار گرفتن
surmounted
U
بالا قرار گرفتن
pews
U
درنیمکت قرار گرفتن
surmounts
U
بالا قرار گرفتن
grade
U
در پایهای قرار گرفتن
pew
U
درنیمکت قرار گرفتن
heel
در پاشنه قرار گرفتن
alignment
U
قرار گرفتن مناسب در صفحه
alignments
U
قرار گرفتن نامناسب در صفحه
in one's good books (graces)
<idiom>
U
موردعلاقه شخص قرار گرفتن
alignment
U
قرار گرفتن نامناسب در صفحه
align
U
دریک ردیف قرار گرفتن
target pattern
U
شکل قرار گرفتن هدف
aligning
U
دریک ردیف قرار گرفتن
emotionalize
U
تحت تاثیراحساسات قرار گرفتن
bears
U
درسمت قرار گرفتن در سمت
equitant
U
رویهم قرار گرفتن برگها
attitudes
U
حالت قرار گرفتن رفتار
alignments
U
قرار گرفتن مناسب در صفحه
feel the pinch
<idiom>
U
در تنگنای مالی قرار گرفتن
snug
U
بطور دنج قرار گرفتن
aligns
U
دریک ردیف قرار گرفتن
poise of head
U
وضع قرار گرفتن سر روی تن
to receive attantion
U
مورد توجه قرار گرفتن
bear
U
درسمت قرار گرفتن در سمت
overlie
U
قرار گرفتن خفه کردن
attitude
U
حالت قرار گرفتن رفتار
aligned
U
دریک ردیف قرار گرفتن
bearing direction
U
جهت قرار گرفتن یاطاقان
overlap
U
بر روی هم قرار گرفتن فصل مشترک
take cover
U
پشت جان پناه قرار گرفتن
average
U
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
averaged
U
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
format
U
قوانینی که نحوه قرار گرفتن عملوندها
averaging
U
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
venation
U
ترتیب قرار گرفتن دستگاه عروقی
averages
U
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
luggage compartment
U
محل قرار گرفتن جامه دان
formats
U
قوانینی که نحوه قرار گرفتن عملوندها
overlapped
U
بر روی هم قرار گرفتن فصل مشترک
overlaps
U
بر روی هم قرار گرفتن فصل مشترک
trifles
U
بازیچه قرار دادن سرسری گرفتن
trifle
U
بازیچه قرار دادن سرسری گرفتن
in situ
U
[قرار گرفتن در جای طبیعی خود]
haul defilade
U
تابرجک پشت حفاظ قرار گرفتن
succeed
U
بدنبال امدن بطور توالی قرار گرفتن
superimposing
U
روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
superimposes
U
روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
battery groung pattern
U
وضع قرار گرفتن توپها درموضع تیر
disposure
U
درمعرض دید قرار گرفتن فاهر شدن
succeeded
U
بدنبال امدن بطور توالی قرار گرفتن
succeeds
U
بدنبال امدن بطور توالی قرار گرفتن
pillows
U
بالش وار قرار گرفتن بربالش گذاردن
pillow
U
بالش وار قرار گرفتن بربالش گذاردن
grain orientation
U
طرز قرار گرفتن ذرات نسبت به یکدیگر
appose
U
موردانتقاد و ایراد قرار گرفتن رسیدگی کردن
trail
U
پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
trailed
U
پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
chopped
U
زیر امر قرار گرفتن یا قراردادن ناو
trailing
U
پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
trails
U
پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
chop
U
زیر امر قرار گرفتن یا قراردادن ناو
superimpose
U
روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
exothermic
U
حرارت زا تشکیل شده در اثر حرارت
exothermal
U
حرارت زا تشکیل شده در اثر حرارت
textures
U
طرز قرار گرفتن ذرات خاک نسبت بهم
texture
U
طرز قرار گرفتن ذرات خاک نسبت بهم
finish crossover
U
طرز قرار گرفتن پا نزدیک نقطه پرتاب نیزه
interfere
U
توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
quiver
U
بهدف خوردن درتیر دان قرار گرفتن لرزیدن
quivered
U
بهدف خوردن درتیر دان قرار گرفتن لرزیدن
interfered
U
توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
lionize
U
مورد توجه زیاد قرار گرفتن شیر کردن
interferes
U
توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
quivers
U
بهدف خوردن درتیر دان قرار گرفتن لرزیدن
finish style
U
طرز قرار گرفتن پا نزدیک نقطه پرتاب نیزه
quivering
U
بهدف خوردن درتیر دان قرار گرفتن لرزیدن
cardinal points effect
U
اثرعمود قرار گرفتن خط امواج رادار به صفحه تصویر زمین
preorbital
U
واقع درجلو کاسه چشم وابسته به قبل از قرار گرفتن در مدار
hang
U
قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
hangs
U
قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
superinduce
U
تخحت فشار قرار گرفتن کشیدن یا گذاشتن یا جا دادن تجدید فراش کردن
thermal stress
U
ازمایش اثر حرارت تشعشعی رادیواکتیویته مقاومت درمقابل اثر فرساینده حرارت
extension
U
کابلی که به وسیله اجازه قرار گرفتن در همان محل رامیدهد که وصل شده است
extensions
U
کابلی که به وسیله اجازه قرار گرفتن در همان محل رامیدهد که وصل شده است
align
U
اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
aligned
U
اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
aligning
U
اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
aligns
U
اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
skims
U
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
caban
U
طرز قرار گرفتن پایه هابصورت هرمی برای نگه داشتن بال بالای بدنه
skimmed
U
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
format
U
روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
skim
U
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
formats
U
روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
pyrolysis
U
تغییر شیمیایی در اثر حرارت تجزیه در اثر حرارت اتشکافت
sprocket holes
U
مجموعه سوراخ کوچک در هر لبه مجموعهای کاغذ که امکان چرخیدن و قرار گرفتن کاغذ در چاپگر میدهد
cover off
U
پشت سر هم قرار گرفتن پشت به گردن
lool
U
لول
[تارهای نامتقارن]
[این حالت بخاطر قرار گرفتن پود بین تارها بوجود آمده و در حقیقت نشان دهنده اختلاف سطح تارها با یکدیگر است.]
read time
U
زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
defective
U
خطایی در دیسک سخت که داده روی برخی شیارها به درستی قابل خواندن نیست که میتواند ناشی از سطح دیسک آسیب دیده یا قرار گرفتن نامناسب نوک باشد
susceptible
U
در معرض
exposed to
U
در معرض
arrested
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrests
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrest
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
accent mark
U
علامتی که پس ازیک نت قرار میگیرد و نشان میدهد که نت در چه گامی قرار دارد
alignment
U
میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
alignments
U
میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
on risk
U
در معرض خطر
on view
U
در معرض نمایش
on sight
U
در معرض دید
open to attack
U
در معرض حمله
display
U
در معرض نمایش
exposure
U
در معرض نهادن
stigmatic
U
در معرض تهمت
subjected to danger
U
در معرض خطر
stigmatist
U
در معرض تهمت
displaying
U
در معرض نمایش
touch and go
U
در معرض خطر
liable to danger
U
در معرض خطر
displayed
U
در معرض نمایش
exposed
U
در معرض نهادن
displays
U
در معرض نمایش
weather
U
در معرض هواگذاشتن
weathers
U
در معرض هواگذاشتن
weathered
U
در معرض هواگذاشتن
exposures
U
در معرض نهادن
lee shore
U
ساحل در معرض باد
vulnerable
U
درمعرض اسیب در معرض
critically endangered species
U
گونه در معرض خطر
put up for sale
U
به معرض فروش گذاشتن
insectile
U
در معرض هجوم حشرات
susceptibility
U
در معرض خطر بودن
disposal
U
در معرض دید قرارگرفتن
vulnerability
U
در معرض تلفات بودن
underexpose
U
کمتر از حد لزوم در معرض
endanger
U
در معرض خطر گذاشتن
endangered
U
در معرض خطر گذاشتن
endangering
U
در معرض خطر گذاشتن
endangers
U
در معرض خطر گذاشتن
to put to the issue
U
در معرض داوری گذاشتن
insolate
U
در معرض افتاب گذاشتن
to be vulnerable
[exposed]
to criticism
U
خود را در معرض انتقاد گذاشتن
hazarding
U
اتفاق در معرض مخاطره قراردادن
to weather something
U
چیزی را در معرض
[ آب و]
هوا گذاشتن
exposed
U
در معرض دید جناح باز
radio detection
U
در معرض اکتشاف به وسیله بی سیم
on sale
U
در معرض فروش گذاشته شده
actuble
U
قابل به معرض نمایش گذاردن
hazarded
U
اتفاق در معرض مخاطره قراردادن
hazards
U
اتفاق در معرض مخاطره قراردادن
hazard
U
اتفاق در معرض مخاطره قراردادن
he is liable to become sick
U
در معرض ناخوش شدن است
to weather something in winter
U
چیزی را در معرض
[ آب و]
هوای زمستانی گذاشتن
subjecting
U
تحت کنترل دراوردن در معرض بودن
subject
U
تحت کنترل دراوردن در معرض بودن
subjected
U
تحت کنترل دراوردن در معرض بودن
subjects
U
تحت کنترل دراوردن در معرض بودن
surface mount technology
U
روش ساخت تختههای مدار که قط عات الکترونیکی مستقیماگ روی سطح تخته قرار دارند به جای اینکه در سوراخها قرار بگیرد و در آن محل جا شوند
to leave yourself open to the charge of lacking seriousness
U
خود را در معرض اتهام فاقد جدیت بودن گذاشتن
exposing
U
در معرض دید قرارگرفتن یا دادن فاهر شدن یاکردن
expose
U
در معرض دید قرارگرفتن یا دادن فاهر شدن یاکردن
exposes
U
در معرض دید قرارگرفتن یا دادن فاهر شدن یاکردن
writ of error
U
قرار یا حکم دادگاه که متضمن تصحیح اشتباه موجود در حکم یا قرار قبلی است
to be exposed to a constant stream of something
U
در معرض چیزی به طور مداوم بودن
[بدون اینکه مستقیمآ به آن چیز توجه شود]
flags
U
ترتیب کدها در شبکه ارسال بسته برای معرض شروع و خاتمه یک فریم داده
flag
U
ترتیب کدها در شبکه ارسال بسته برای معرض شروع و خاتمه یک فریم داده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com