English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 185 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
misconstrue U در فهمیدن مقصود
misconstrued U در فهمیدن مقصود
misconstrues U در فهمیدن مقصود
misconstruing U در فهمیدن مقصود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
object code U خروجی یک کامپایلر یا اسمبلرکه خود کد ماشینی قابل اجرابوده یا برای پردازش بیشتربه منظور تولید چنین کدی مناسب است کد مقصود برنامه مقصود
object module U واحد مقصود ماژول مقصود
object code U برنامه مقصود دستورالعملهای مقصود
misapprehended U بد فهمیدن نادرست فهمیدن
misapprehend U بد فهمیدن نادرست فهمیدن
misapprehending U بد فهمیدن نادرست فهمیدن
misapprehends U بد فهمیدن نادرست فهمیدن
design U مقصود
objectless U بی مقصود
purposelessly U مقصود
objectives U مقصود
significance U مقصود
designs U مقصود
meaning U مقصود
meanings U مقصود
innuendo U مقصود
innuendoes U مقصود
no offences was meant U مقصود
point U مقصود
innuendos U مقصود
objective U مقصود
direct objects U مقصود
objects U مقصود
objecting U مقصود
object U مقصود
objected U مقصود
indirect objects U مقصود
purpose U غرض مقصود
ideas U مقصود معنی
nonce U مقصود فعلی
object code U دستورالعمل مقصود
object computer U کامپیوتر مقصود
object language U زبان مقصود
object machine U ماشین مقصود
object module U واحد مقصود
idea U مقصود معنی
purpose U هدف مقصود
he has an a. to grind U مقصود دارد
sentiment U نیت مقصود
target program U برنامه مقصود
target language U زبان مقصود
target disk U دیسک مقصود
purposive U متضمن مقصود
purposefully U با داشتن مقصود
inexpressive U نرساننده مقصود
to what end? U برای چه مقصود
purposes U هدف مقصود
object program U برنامه مقصود
objective language U زبان مقصود
object routin U روال مقصود
purposes U غرض مقصود
understand U فهمیدن
twig U : فهمیدن
understands U فهمیدن
comprehending U فهمیدن
comprehended U فهمیدن
comprehend U فهمیدن
gripe U فهمیدن
tells U فهمیدن
telling-off U فهمیدن
tell U فهمیدن
twigs U : فهمیدن
comprehends U فهمیدن
inducts U فهمیدن
to make out U فهمیدن
see U فهمیدن
have in mind <idiom> U فهمیدن
catch on <idiom> U فهمیدن
to catch on U فهمیدن
to get on to U فهمیدن
to have a gust of U فهمیدن
catch U فهمیدن
twing U فهمیدن
sees U فهمیدن
grasped U فهمیدن
grasps U فهمیدن
inducting U فهمیدن
inducted U فهمیدن
induct U فهمیدن
misconceive U بد فهمیدن
grasp U فهمیدن
skill U فهمیدن
make out <idiom> U فهمیدن
proposition U مقصود قیاس منطقی
for the nonce U برای مقصود فعلی
propositioned U مقصود قیاس منطقی
To achieve ones object ( aim ) . U به مقصود خود رسیدن
propositions U مقصود قیاس منطقی
And exactly what do you mean by that ? U مقصود ؟( درمقام اعتراض )
object deck U دسته کارت مقصود
i misapprehended him U مقصود او را درست نفهمیدم
propositioning U مقصود قیاس منطقی
now what did you mean by it U مقصود شماچه بود
drifts U مقصود جریان اهسته
drifting U مقصود جریان اهسته
drifted U مقصود جریان اهسته
drift U مقصود جریان اهسته
malentendu U اشتباه فهمیدن
put across <idiom> کاملا فهمیدن
savvier U فهم فهمیدن
savviest U فهم فهمیدن
savvey U فهم فهمیدن
savvy U فهم فهمیدن
find out <idiom> U فهمیدن ،یادگرفتن
get it through one's head <idiom> U فهمیدن ،باورداشتن
do you see what i mean? U ایا میفهمید مقصود من چیست
object oriented programming U برنامه نویسی مقصود گرا
what is the purpose of thislaw U مقصود از این قانون چیست
lad der U وسیله پیشرفت یارسیدن به مقصود
get the message <idiom> U به واضحی فهمیدن مفهوم
savor U فهمیدن دوست داشتن
follow U تعقیب کردن فهمیدن
followed U تعقیب کردن فهمیدن
follows U تعقیب کردن فهمیدن
realised U درک کردن فهمیدن
realized U درک کردن فهمیدن
realizes U درک کردن فهمیدن
realize U درک کردن فهمیدن
realizing U درک کردن فهمیدن
realising U درک کردن فهمیدن
wise up to <idiom> U بالاخره فهمیدن واقعیت
to fish out U بیرون اوردن فهمیدن
to find out U ملتفت شدن فهمیدن
gets U تهیه کردن فهمیدن
get to the bottom of <idiom> U دلیل اصلی را فهمیدن
getting U تهیه کردن فهمیدن
comprehended U فهمیدن فرا گرفتن
savouring U فهمیدن دوست داشتن
savours U فهمیدن دوست داشتن
comprehend U فهمیدن فرا گرفتن
realises U درک کردن فهمیدن
intend U خیال داشتن فهمیدن
intending U خیال داشتن فهمیدن
intends U خیال داشتن فهمیدن
comprehending U فهمیدن فرا گرفتن
savoured U فهمیدن دوست داشتن
savour U فهمیدن دوست داشتن
comprehends U فهمیدن فرا گرفتن
compass U محدود کردن فهمیدن
get U تهیه کردن فهمیدن
learn U خبر گرفتن فهمیدن
learns U خبر گرفتن فهمیدن
what do you meant U مقصود شما چیست چه مراددارید چه می خواهید
much little U هنگامی که درجه کمتری مقصود باشد
To sound someone out . To feel someones pulse . U مزه دهان کسی را فهمیدن
to be on the same page <idiom> U همدیگر را فهمیدن [اصطلاح مجازی]
get the goods on someone <idiom> U فهمیدن اطلاعات بد درمورد کسی
get wise to something/somebody <idiom> U درمورد موضوع محرمانه فهمیدن
get through to <idiom> U باعث فهمیدن کسی شود
to talk the same language <idiom> U همدیگر را فهمیدن [اصطلاح مجازی]
misconsture U بد تفسیر کردن دیر فهمیدن
master U آموزش و فهمیدن یک زبان یا فرآیند
mastered U آموزش و فهمیدن یک زبان یا فرآیند
masters U آموزش و فهمیدن یک زبان یا فرآیند
(can't) make head nor tail of something <idiom> U فهمیدن ،یافتن منظور چیزی
literacy U فهمیدن اصول مقدماتی کامپیوتر
to get the run of a metre U وزن شعری را فهمیدن یا پیداکردن
lip-reads U کلمات را بوسیله حرکات لب فهمیدن
lip-read U کلمات را بوسیله حرکات لب فهمیدن
lip read U کلمات را بوسیله حرکات لب فهمیدن
The moral point of this story is that… U مقصود از این کتاب داستان درواقع اینست که ...
dedicated U کامپیوتری که فقط برای مقصود خاصی است
that is i. to this purpose U برای این مقصود مناسب یاکافی نیست
complex U بسیار پیچیده یا مشکل برای فهمیدن
to get a general idea of something U فهمیدن موقعیتی [موضوعی] به طور کلی
complicated U با چندین بخش یا مشکل برای فهمیدن
complexes U بسیار پیچیده یا مشکل برای فهمیدن
take a stand on something <idiom> U فهمیدن اینکه کسی بر علیه چیزی است
read U 1-نگاه کردن به حروف چاپ شده و فهمیدن آنها. 2-
reads U 1-نگاه کردن به حروف چاپ شده و فهمیدن آنها. 2-
area U بخشی از حافظه یا کد که برای مقصود خاصی در نظر گرفته شده است
areas U بخشی از حافظه یا کد که برای مقصود خاصی در نظر گرفته شده است
feather bedding U مقصود حقوقی است که به اشخاص بی علاقه به کار یا کسانی که از کارمی دزدند پرداخت میشود
feather-bedding U مقصود حقوقی است که به اشخاص بی علاقه به کار یا کسانی که از کارمی دزدند پرداخت میشود
fullwrite professional U یک برنامه جدید واژه پردازی برای کامپیوتر مکینتاش که متن را با نمودارهای متمایل به مقصود کاملا" عجین میکند
source computer U کامپیوتری که برای ترجمه یک برنامه منبع به برنامه مقصود بکار می رود
literate U قادر به فهمیدن اصط لاحات مربوط به کامپیوتر و نحوه استفاده از کامپیوتر
readable U آنچه توسط کسی یا توسط یک وسیله الکترونیکی قابل خواندن و فهمیدن باشد
mean U مقصود داشتن هدف داشتن
meaner U مقصود داشتن هدف داشتن
meanest U مقصود داشتن هدف داشتن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com