English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
access U در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول
accessed U در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول
accesses U در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول
accessing U در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
accessible U در دسترس قابل وصول
availability U در دسترس بودن
to be available U در دسترس بودن
someone has at present U در دسترس کسی بودن
to be available [to someone] U در دسترس [کسی] بودن
solvency U قابل وصول بودن
availability U میزان در دسترس بودن میزان امادگی زمان تعمیرناو
del credere agent U نمایندهای که متعهد به وصول طلبها میباشد نمایندهای که وصول مطالبات راتقبل مینماید
the end sanctifies the means U خوبی وبدی وسائل رسیدن بمقصودی پس از رسیدن به ان مقصودمعلوم میشود
beat U گریختن ازچنگ مدافع رسیدن به پایگاه پیش از رسیدن توپ بیس بال صدای منظم پای اسب
beats U گریختن ازچنگ مدافع رسیدن به پایگاه پیش از رسیدن توپ بیس بال صدای منظم پای اسب
to come in first U پیش ازهمه رسیدن زودترازهمه رسیدن
to come to a he U باوج رسیدن بمنتهادرجه رسیدن
be the spitting image of someone <idiom> U درست مثل کسی بودن [درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
accessible U در دسترس
access U دسترس
reach U دسترس
near at hand U در دسترس
accesses U دسترس
at arm's length U در دسترس
reached U دسترس
accessed U دسترس
within teach U دسترس
within teach U در دسترس
reaching U دسترس
accessing U دسترس
reaches U دسترس
disposal U دسترس
disposal U در دسترس
available U در دسترس
accessible U قابل دسترس
available with U در دسترس نزد .....
inaccessible <adj.> U غیرقابل دسترس
accessible duct U مجرای دسترس
inaccessible U خارج از دسترس
access point U نقطه دسترس
on hand <idiom> U قابل دسترس
out of the way U غیرقابل دسترس
out-of-the-way U غیرقابل دسترس
inaccessible <adj.> U خارج از دسترس
inaccessible U غیرقابل دسترس
on tap <adj.> U همیشه در دسترس
accessing U راه دسترس
access U راه دسترس
accessed U راه دسترس
placing at disposal U در دسترس گذاردن
available U دسترس پذیر
available by U در دسترس از طریق .....
accesses U راه دسترس
availability U دسترس پذیری
availablity U دسترس پذیری
off the shelf U مواد در دسترس
utilising U در دسترس قرار دادن
an accessible place U جای قابل دسترس
available amount U مقدار [چیزهای] در دسترس
place at disposal U در دسترس قرار دادن
unavailable energy U نیروی خارج از دسترس
abaton U [محل خارج از دسترس]
utilize U در دسترس قرار دادن
system availability U دسترس پذیری سیستم
utilizing U در دسترس قرار دادن
passing shot U ضربه دور از دسترس
utilizes U در دسترس قرار دادن
average available discharge U بده میانگینی دسترس
utilises U در دسترس قرار دادن
utilised U در دسترس قرار دادن
getatable U قابل دسترس توفیق یافتنی
unattainbility of absolute zero U دسترس ناپذیری صفر مطلق
ball U توپ دور از دسترس توپزن
reception U وصول
recovery U وصول
recoveries U وصول
collection U وصول
collections U وصول
receptions U وصول
staffing U قابل دسترس ساختن افرادبرای سازمانها
utilization U به کار بردن استعمال در دسترس قراردادن
to put something at somebody's disposal U چیزی را در دسترس [اختیار] کسی گذاشتن
receipt U وصول کردن
practicable <adj.> U قابل وصول
possible [doable, feasible] <adj.> U قابل وصول
manageable <adj.> U قابل وصول
outstandingly U وصول نشده
makeable <adj.> U قابل وصول
makable [spv. makeable] <adj.> U قابل وصول
feasible <adj.> U قابل وصول
doable <adj.> U قابل وصول
achievable <adj.> U قابل وصول
contrivable <adj.> U قابل وصول
recvery U استرداد وصول
outstanding U وصول نشده
receipts U وصول کردن
receipt U اعلام وصول
receipts U اعلام وصول
executable <adj.> U قابل وصول
recipients U وصول کننده
levied U وصول مالیات
levier U مالیات وصول کن
levies U وصول مالیات
levy U وصول مالیات
levying U وصول مالیات
line of approach U راه وصول
recoverable U قابل وصول
accessibility U قابلیت وصول
accessible U قابل وصول
workable <adj.> U قابل وصول
recoveries U وصول جبران
makable <adj.> U قابل وصول
recipient U وصول کننده
collectable U قابل وصول
cleared cheque U چک وصول شده
receive U وصول کردن
to get in U وصول کردن
certificate of receipt U گواهی وصول
collection fee U هزینه وصول
acknowledgement of receipt U اعلام وصول
collection order U دستور وصول
recovers U وصول کردن
come at able U قابل وصول
recovering U وصول کردن
collects U وصول کردن
collecting U وصول کردن
collection charges U هزینه وصول
collecting books U وصول مطالبات
collection charge U هزینه وصول
receives U وصول کردن
accession U تابع وصول
get in U وصول کردن
recovery U وصول جبران
recover U وصول کردن
collect U وصول کردن
collectible U قابل وصول
acknowledgment U اعلام وصول
collecting debts U وصول مطالبات
acknowledge U اعلام وصول کردن
publicans U مامور وصول مالیات
irrecoverable U غیر قابل وصول
irrecoverably U بطور وصول نشدنی
publican U مامور وصول مالیات
debt collecting agency U نماینده وصول مطالبات
debt collector U وصول کننده طلب
acknowledgment U شماره اعلام وصول
collection charge U هزینه وصول مطالبات
debt enforcement U درخواست طلب وصول
collecting bank U بانک وصول کننده
receivable U قابل وصول پذیرفتنی
acknowledges U اعلام وصول کردن
receipt U اعلام وصول نمودن
cashes U وصول کردن نقدکردن
acknowledgement U اعلام وصول رسید
cashed U وصول کردن نقدکردن
acknowledgements U اعلام وصول رسید
cash U وصول کردن نقدکردن
acknowledgments U اعلام وصول رسید
cashing U وصول کردن نقدکردن
receipts U اعلام وصول نمودن
acknowledging U اعلام وصول کردن
good dept U طلب وصول شدنی
good debt U طلب وصول شدنی
hog U برنامهای که نیاز به مقدارزیادی از یک منبع قابل دسترس دارد
equity U اص هم در دسترس نباشددادگاه حق دارد بر مبنای equity رسیدگی کند
palette U مجموعهای از رنگهای قابل دسترس در یک سیستم گرافیکی کامپیوتر
long hop U توپی که دور از دسترس توپزن از زمین بلند میشود
current U ثبات CPU که آدرسی که در دسترس است ذخیره میکند
hogs U برنامهای که نیاز به مقدارزیادی از یک منبع قابل دسترس دارد
the source U خدمات سودمند اطلاعاتی وقابل دسترس برای مشترکین
currents U ثبات CPU که آدرسی که در دسترس است ذخیره میکند
hogged U برنامهای که نیاز به مقدارزیادی از یک منبع قابل دسترس دارد
unhandy U ناراحت نامناسب برای حمل ونقل دور از دسترس
palettes U مجموعهای از رنگهای قابل دسترس در یک سیستم گرافیکی کامپیوتر
equities U اص هم در دسترس نباشددادگاه حق دارد بر مبنای equity رسیدگی کند
accessibility U دستیابی پذیری قابلیت وصول
accessibility U امکان نزدیکی وسیله وصول
acknowledge وصول نامه ای را اظهار داشتن
bad debt U طلب غیر قابل وصول
bad dept U طلبی که امکان وصول ان کم باشد
acknowledging U وصول نامهای را اشعار داشتن
execution for debt U اقدام برای طلب وصول
bad debts U طلب غیر قابل وصول
lien U حق وصول طلب حق تصرف وثیقه
acknowledgements U خبر وصول نامه سپاسگزاری
reviving U وصول مطالبات سوخت شده
collection of premiums U وصول اضافه ارزش سهام
acknowledgement U خبر وصول نامه سپاسگزاری
acknowledgments U خبر وصول نامه سپاسگزاری
remembrancer U مامور وصول مطالبات سلطنتی
acknowledges U وصول نامهای را اشعار داشتن
accessibly U چنانکه بتوان بدان راه یافت بطور قابل دسترس
micro prolog U PROLO بطوریکه قابل دسترس چندین سیستم ریزکامپیوتر باشد
buffer pool U تعدادی میانگیر که در دسترس سیستم کنترل ورودی-خروجی هستند
cod U وصول وجه در موقع تحویل کالا
acknowledge U شماره اعلام وصول تصدیق کردن
taxing master U مامور وصول مالیات هزینه دادرسی
acknowledging U شماره اعلام وصول تصدیق کردن
acknowledges U شماره اعلام وصول تصدیق کردن
desk accessories U وسائل کاری که به هنگام استفاده از سایر اسناد قابل دسترس است
pillotage U وجوهی که بابت راهنمایی کشتی وصول میشود
statement of affairs U وصول مطالبات و دیون واموال تاجر ورشکسته
debt collection for realisation U property pledged of وصول طلب با نقد کردن وثیقه
tonnage rent U حق امتیازی که از مواداستخراجی معدن به نسبت هرتن وصول میشود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com