English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
postpone U در درجه دوم گذاشتن
postponed U در درجه دوم گذاشتن
postpones U در درجه دوم گذاشتن
postponing U در درجه دوم گذاشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
beam attack U تک هواپیمای رهگیری که بازاویه افقی بیش از 54 درجه و کمتر از 531 درجه انجام میشود
lay off <idiom> U به حال خود گذاشتن ،تنها گذاشتن
elevation indicator U صفحه مدرج درجه طبلک درجه
shoulder patch U درجه روی بازوی درجه داران
run into <idiom> U اثر گذاشتن ،تاثیر گذاشتن بر
lid U کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
lids U کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
sighting bar U ستون درجه ونک مگسک میله ستون درجه دستگاه نشانه روی اموزشی
third class U درجه سوم بلیط درجه 3
third-class U درجه سوم بلیط درجه 3
superelevation U درجه ارتفاع درجه بلندی
sighting leaf U ستون درجه تفنگ یا دستگاه نشانه روی شاخص درجه تفنگ
To leave behinde. U جا گذاشتن ( بجا گذاشتن )
to leave someone in the lurch U کسیرا در گرفتاری گذاشتن کسیرا کاشتن یا جا گذاشتن
brevet U درجه افتخاری دادن فرمان درجه افتخاری
master at arms U درجه دار انتظامات ناو درجه دار ارشد ناو
division police petty officer U درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
ti turn in U تو گذاشتن
teasing U سر به سر گذاشتن
leaving U گذاشتن
to pickle a rod for U گذاشتن
question answer U در صف گذاشتن
placing U گذاشتن
putting U گذاشتن
place U گذاشتن
places U گذاشتن
puts U گذاشتن
getting on in years U پا به سن گذاشتن
leave U گذاشتن
lays U گذاشتن
to lay it on with a trowel U گذاشتن
put U گذاشتن
take in U تو گذاشتن
lay U گذاشتن
inculcate U پا گذاشتن
inculcated U پا گذاشتن
inculcates U پا گذاشتن
inculcating U پا گذاشتن
go on <idiom> U گذاشتن
apostrophize U گذاشتن
placements U گذاشتن
to trample on U گذاشتن
mislays U جا گذاشتن
mislaying U جا گذاشتن
run home U جا گذاشتن
mislay U جا گذاشتن
to take in U تو گذاشتن
mislaid U جا گذاشتن
let U گذاشتن
lets U گذاشتن
letting U گذاشتن
placement U گذاشتن
To be gettingh on in years. U پا به سن گذاشتن
infiltrated U گذاشتن
infiltrates U گذاشتن
infiltrating U گذاشتن
loads U گذاشتن
infiltrate U گذاشتن
to run in U تو گذاشتن
load U گذاشتن
misplace U جا گذاشتن
lengths U درجه
rates U درجه
low grade U کم درجه
length U درجه
nobby U درجه یک
second rate U درجه دو
second-rate U درجه دو
scalage U درجه
rank U درجه
grades U درجه
aquastat U درجه
gauged U درجه
top-notch U درجه یک
slap-up U درجه یک
gauge U درجه
echelons U درجه
echelon U درجه
high-class U درجه یک
top hole U درجه یک
tophole U درجه یک
topnotch U درجه یک
elevation U درجه
elevations U درجه
gauges U درجه
mark U درجه
grade U درجه
top U درجه یک
run of the mine U بی درجه
second class U درجه 2
number one U درجه یک
second class U درجه دو
marks U درجه
classy U درجه یک
titles U درجه
third-rate U درجه سه
gauge=gage U درجه
gauge glass U درجه اب
clinical thermometer U درجه
third rate U درجه سه
chinical t. U درجه
equally <adv.> U به یک درجه
just as well <adv.> U به یک درجه
title U درجه
first class U درجه یک
first string U درجه یک
degree U درجه
pitches U درجه
gage=gauge U درجه
pitch U درجه
scale U درجه
ranks U درجه
kyu U درجه
ranked U درجه
rate U درجه
gage U درجه
copesetic U درجه یک
proportions U درجه
proportion U درجه
degrees U درجه
copacetic U درجه یک
strands U تنها گذاشتن
four horsemen U جا گذاشتن میلههای 1 و 2 و4 و 7 یا 1 و 3 و 6 و 01
to put in pledge U گرو گذاشتن
hang-up U معوق گذاشتن
strand U تنها گذاشتن
to put by U کنار گذاشتن
flyblow U تخم گذاشتن
juxtapose U پهلوی هم گذاشتن
juxtaposed U پیش هم گذاشتن
juxtaposed U پهلوی هم گذاشتن
juxtaposes U پیش هم گذاشتن
to lay it on with a trowel U کار گذاشتن
juxtaposing U پیش هم گذاشتن
juxtaposing U پهلوی هم گذاشتن
plight U گرو گذاشتن
to lay aside U کنار گذاشتن
to lay anegg U تخم گذاشتن
to keep in d. U امانت گذاشتن
cloister U درصومعه گذاشتن
juxtapose U پیش هم گذاشتن
to leave a margin U حاشیه گذاشتن
to put a way U کنار گذاشتن
depositing U به امانت گذاشتن
mouths U در دهان گذاشتن
mouthing U در دهان گذاشتن
earmark U کنار گذاشتن
earmarks U کنار گذاشتن
mouthed U در دهان گذاشتن
to make a for U دردسترس گذاشتن
mouth U در دهان گذاشتن
to leave off U کنار گذاشتن
cloisters U درصومعه گذاشتن
to put up forsale U بمزایده گذاشتن
underact U از کار کم گذاشتن
to take ship U درکشتی گذاشتن
bench U نیمکت گذاشتن
to take in a reef U بادبان را تو گذاشتن
fixes U کار گذاشتن
fix U کار گذاشتن
cleck U تخم گذاشتن
salutes U احترام گذاشتن
coop U درقید گذاشتن
benches U نیمکت گذاشتن
salute U احترام گذاشتن
saluted U احترام گذاشتن
trig U علامت گذاشتن
begueath U به ارث گذاشتن
trepass U پافرا گذاشتن
stipulation U شرط گذاشتن
bilk U گذاشتن از پرداخت
welt U مغزی گذاشتن
saluting U احترام گذاشتن
welts U مغزی گذاشتن
cupel U در بوته گذاشتن
cuple U در بوته گذاشتن
dew ret U زیرشبنم گذاشتن
marks U علامت گذاشتن
to set one's seal to U صحه گذاشتن
to set down U بزمین گذاشتن
to set a trap U تله گذاشتن
mark U علامت گذاشتن
to sell by a U بمزایده گذاشتن
hang-ups U معوق گذاشتن
enshrine U درزیارتگاه گذاشتن
enframe U درقاب گذاشتن
hang up U معوق گذاشتن
emplace U کار گذاشتن
enchase U در نگین گذاشتن
encradle U درگهواره گذاشتن
to stand sentinel U نگهبان گذاشتن در
to sow mines U مین گذاشتن
dot U نقطه گذاشتن
dotting U نقطه گذاشتن
to put up to a U بمزایده گذاشتن
to have the heels of any one U کسیرادردوعقب گذاشتن
hold in respect U احترام گذاشتن به
trace U اثر گذاشتن
traced U اثر گذاشتن
traces U اثر گذاشتن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com