Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 106 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
impetration
U
در خواست التماس
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
appealed
U
التماس
imploration
U
التماس
rogation
U
التماس
appeals
U
التماس
appeal
U
التماس
supplication
U
التماس
suppliance
U
التماس
entreaty
U
التماس
entreaties
U
التماس
precarious
U
التماس کن پرمخاطره
adjuration
U
لابه التماس
imploring
U
التماس کردن به
conjuration
U
التماس مناجات
entreated
U
التماس کردن
entreating
U
التماس کردن
entreats
U
التماس کردن
entreat
U
التماس کردن
conjure
U
التماس کردن به
conjured
U
التماس کردن به
conjures
U
التماس کردن به
conjuring
U
التماس کردن به
implores
U
التماس کردن به
implored
U
التماس کردن به
supplicatory
U
التماس امیز
supplicate
U
التماس کردن
solicitation
U
التماس خواستاری
rrayer
U
درخواست التماس
plead with
U
التماس کردن
obtest
U
التماس کردن
my imploration wrought on him
U
التماس من دراوکارگریاموثرواقع شد
solicit
U
التماس کردن
implore
U
التماس کردن به
solicits
U
التماس کردن
soliciting
U
التماس کردن
solicited
U
التماس کردن
wills
U
خواست
will
U
خواست
willed
U
خواست
desideratum
U
خواست
volition
U
خواست
wishes
U
خواست
demanded
U
خواست
demands
U
خواست
wished
U
خواست
wanted
U
خواست
demand
U
خواست
disposition
U
خواست
wish
U
خواست
want
U
خواست
prig
U
دزدیدن التماس کردن
prigs
U
دزدیدن التماس کردن
exorable
U
قابل تحریک در مقابل التماس
voluntary
U
داوطلبانه به خواست
to makes suit
U
در خواست کردن
interpellation
U
باز خواست
bill of indictment
U
کیفر خواست
subpoena
U
خواست برگ
subpoenaed
U
خواست برگ
subpoenaing
U
خواست برگ
subpoenas
U
خواست برگ
bill of indicment
U
کیفر خواست
tantalizingly
U
خواست انگیز
traverse of an indictment
U
رد کفیر خواست
tantalizing
U
خواست انگیز
beseeches
U
درجستجوی چیزی بودن التماس کردن
beseech
U
درجستجوی چیزی بودن التماس کردن
beseeched
U
درجستجوی چیزی بودن التماس کردن
of one's own volition
U
از روی خواست خود
in an a to escape he
U
چون خواست بگریزد
to pray permission
U
در خواست اجازه کردن
the precatory form
U
صیغه تمنی یا در خواست
He asked permission to come in.
U
اجازه خواست بیاید تو
to serve with a summons
U
با خواست برگ خواندن
summons
U
خواست برگ احضارنامه
summonsing
U
خواست برگ احضارنامه
summonsed
U
خواست برگ احضارنامه
summonses
U
خواست برگ احضارنامه
he wished to be private
U
می خواست در خلوت باشد
on demand
U
به در خواست به مجرد تقاضا
Sara always wanted a puppy.
U
سارا همیشه یک سگ پاپی می خواست.
suits
U
خواست دادن تعقیب کردن
suit
U
خواست دادن تعقیب کردن
suited
U
خواست دادن تعقیب کردن
demand
[of]
U
درخواست
[خواست]
[طلب]
[تقاضا]
[از]
his appeal met no response
U
پاسخی پدر خواست که اوترسید
background
U
اختلال موجود در سیگنال در خواست شده
to serve a subpoena on
U
با خواست برگ فراخواندن احضاریه برای
backgrounds
U
اختلال موجود در سیگنال در خواست شده
to sit up and beg
U
التماس کردن
[سگی با بالا بردن پنجه های جلویی]
to beg
[of a dog holding up front paws]
U
التماس کردن
[سگی با بالا بردن پنجه های جلویی]
arraign
U
با تنظیم کیفر خواست متهمی را بمحاکمه خواندن
This is the very thing I wanted.
U
این همان چیزی است که دلم می خواست
peine for et dure
U
مجازات عدم پاسخ در مقابل کیفر خواست جنایی
She had the never to ask for cash .
U
اینها همه هیچ تازه پول نقد هم می خواست
address for service of a summons
[address where a summons may be served]
U
آدرس کسی که با خواست برگ قابل خواندن باشد
[حقوق]
signaled
U
پاس ولتاژ رسانه جانبی ارسالی به pcu برای در خواست توجه
signalled
U
پاس ولتاژ رسانه جانبی ارسالی به pcu برای در خواست توجه
signal
U
پاس ولتاژ رسانه جانبی ارسالی به pcu برای در خواست توجه
constructive trust
U
منظور مسئولیتی است که از حکم قانون ناشی میشود و ارتباطی به خواست شخص ندارد
besought
U
التماس کردن به استدعاکردن یادرخواست کردن از
best fit
U
1-آنچه که تط ابق بیشتری با یک نیاز دارد 2-تابعی که کوچکترین تصادفی موجود در حافظه اصلی را انتخاب میکند برای یک صفحه مجازی در خواست شده
plebiscites
U
مردم خواست رای قاطبه مردم
plebiscite
U
مردم خواست رای قاطبه مردم
to appeal
[to]
U
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
imprecate
U
نفرین کردن التماس کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com