English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
you do me injustice U در حق من درست داوری نمیکنید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
coincidence function U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
joined U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
joins U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
meet U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
meets U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
intersection U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
intersections U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
join U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
OR function U تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
and U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
disjunction U تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
assertion U 1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
false U 1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
conjunctions U تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
conjunction U تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
union U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
either or operation U تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
unions U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
alternation U تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
tempers U درست ساختن درست خمیر کردن
tempered U درست ساختن درست خمیر کردن
temper U درست ساختن درست خمیر کردن
judiciousness U قضاوت درست تشخیص درست
be the spitting image of someone <idiom> U درست مثل کسی بودن [درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
judgement U داوری
judgments U داوری
adjudication U داوری
umpirage U داوری
judgements U داوری
justiceship U داوری
arbitration U داوری
arbitrable U قابل داوری
arbitrage U داوری کردن
adjudicated U داوری کردن
adjudicates U داوری کردن
appeal to arbitration U توسل به داوری
umpired U داوری کردن
adjudicating U داوری کردن
umpired U حکمیت داوری
umpire U داوری کردن
umpire U حکمیت داوری
arbiters U داوری کردن
arbiter U داوری کردن
arbitral award U رای داوری
arbitral tribunal U دیوان داوری
arbitration award U رای داوری
d. of judgment U روز داوری
umpireship U داوری حکمیت
value judgment U داوری ارزشی
vermifuge U داوری ضد کرم
tribunal of arbitration U دیوان داوری
jurisdiction clause U شرط داوری
judgement day U روز داوری
arbitration committee U کمیته داوری
judgment U داوری دادرسی
infatuated U دارای داوری بد
adjudicate U داوری کردن
arbitration clause U شرط داوری
umpires U حکمیت داوری
arbitrated U داوری کردن
judged U داوری کردن
judges U داوری کردن
judging U داوری کردن
frame of reference U چهارچوب داوری
frames of reference U چهارچوب داوری
judge U داوری کردن
prejudice U پیش داوری
prejudices U پیش داوری
arbitrates U داوری کردن
arbitrate U داوری کردن
adjudge داوری کردن
misjudge U بد داوری کردن
misjudged U بد داوری کردن
misjudges U بد داوری کردن
misjudging U بد داوری کردن
the great inquest U روز داوری
judgments U دادرسی داوری
judgements U دادرسی داوری
refereed U داوری کردن
umpiring U داوری کردن
agreement of arbitration U قرارداد داوری
ad hoc arbitration U داوری موردی
umpiring U حکمیت داوری
referee U داوری کردن
referees U داوری کردن
arbitrating U داوری کردن
judgement U دادرسی داوری
umpires U داوری کردن
refereeing U داوری کردن
The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] . U این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد.
umpires U داوری عملیات بازرس
arbitrating U به داوری ارجاع کردن
arbitrates U به داوری ارجاع کردن
arbitrated U به داوری ارجاع کردن
he judged impartially U بیطرفانه داوری کرد
arbitrate U به داوری ارجاع کردن
umpire U داوری عملیات بازرس
umpiring U داوری عملیات بازرس
prejudges U پیش داوری کردن
arbitration agreement U موافقت نامه داوری
umpired U داوری عملیات بازرس
decision U حکم دادگاه داوری
decisions U حکم دادگاه داوری
judicial U قطعی داوری کننده
prejudging U پیش داوری کردن
prejudged U پیش داوری کردن
prejudge U پیش داوری کردن
award U حکم هیات داوری
references U ارجاع امر به داوری
reference U ارجاع امر به داوری
awarding U حکم هیات داوری
awards U حکم هیات داوری
minaei U از اصطلاحات داوری کاراته
to hold the scales even U عادلانه داوری کردن
awarded U حکم هیات داوری
to put to the issue U در معرض داوری گذاشتن
judge U داوری کردن فتوی دادن
judged U داوری کردن فتوی دادن
judges U داوری کردن فتوی دادن
judging U داوری کردن فتوی دادن
permanent court of international arbitra U دیوان دایمی داوری بین المللی
coram non judice U درپیش کسی که صلاحیت داوری ندارد
submission U موضوعی رابه داوری ارجاع کردن
which diffrence shall be settled only by U ..... و این اختلاف هم ازطریق داوری حل خواهد شد
exjunction U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
EXOR U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
alternatives U تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
difference U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
alternative U تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
differences U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
exclusive U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
referee in case of need U داوری که در صورت لزوم می توان به او مراجعه کرد
denial U تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
NAND function U تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
denials U تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
symmetric difference U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
dispersion U تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
except U تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
equality U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
petty jury U هیئت داوری هیئت قضات
adjudges U داوری کردن محکوم کردن
adjudged U داوری کردن محکوم کردن
doomsday U روز قیامت روز داوری
adjudging U داوری کردن محکوم کردن
right as a trivet U تن درست
just U درست
clear U درست
proper U درست
correcting U درست
veracious U درست
plain dealing U درست
in order U درست
clearer U درست
out and out U درست
right as nails U درست
out-and-out U درست
entire U درست
exact U درست
orthodox U درست
utilitarian [useful] <adj.> U درست
useful <adj.> U درست
whole U درست
clears U درست
clearest U درست
right as a trivet U درست
corrects U درست
correct U درست
practicable <adj.> U درست
perfects U درست
straightforward U درست
straightest U درست
practical <adj.> U درست
convenient <adj.> U درست
Quite [so] ! U درست!
appropriate [for an occasion] <adj.> U درست
straighter U درست
perfecting U درست
purpose-built <adj.> U درست
legitimate U درست
legitimated U درست
legitimates U درست
legitimating U درست
perfect U درست
suitable <adj.> U درست
purposive <adj.> U درست
perfected U درست
purposeful <adj.> U درست
straight U درست
indefectible U درست
correct <adj.> U درست
exact <adj.> U درست
real <adj.> U درست
valid U درست
true <adj.> U درست
incorrect U نا درست
smack dab U درست
inviolate U درست
conscionable U درست
legitimately U درست
by the square U درست
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com