English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 217 (27 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
cold form U در حالت سرد شکل دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
individualised U حالت ویژه دادن
individualises U حالت ویژه دادن
individualising U حالت ویژه دادن
individualize U حالت ویژه دادن
individualized U حالت ویژه دادن
individualizes U حالت ویژه دادن
individualizing U حالت ویژه دادن
nauseate U حالت تهوع دست دادن
nauseated U حالت تهوع دست دادن
nauseates U حالت تهوع دست دادن
cold work U عملیات شکل دادن و چکش کاری فلزات در حالت سرد ودر دماهای پایین
de scramble U سازمان دادن مجدد پیام یا سیگنالی که حالت نامناسب دارد
devitrify U از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
foreignize U حالت بیگانه دادن یایافتن
numeric U حرفی که در برخی حالت برای نشان دادن یک عدد است .
to set U جای دادن [در حالت ایستاده]
Other Matches
the i U [حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
mode U قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
modes U قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
foreground U سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
analogues U ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analogue U ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
squares U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squaring U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analog U سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
squared U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
square U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
vitrifying U تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
oblique case U حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
convertor U وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
printed U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
print U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
prints U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
plebeianism U حالت عوام یا مردم پست حالت توده
alternate U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
state of rest U حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
alternated U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternates U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
genitive U حالت مالکیت حالت مضاف الیه
plasticity U حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
uart U قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
spectrality U حالت طیفی حالت شبحی
marginal case U حالت نهائی حالت حدی
spectralness U حالت طیفی حالت شبحی
cold forming U حالت دهی در حالت سرد
transitoriness U حالت ناپایداری حالت بی بقایی
crude U حالت طبیعی رنگ [حالت ملایم و اصیل رنگ]
real mode U حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
cold strength U استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
reduce U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
universal U قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
consented U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consents U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consent U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
forward seat U حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
manner U حالت
state- U حالت
state U حالت
disposition U حالت
idiocrasy U حالت
ill conditioned U بد حالت
glass eyed U بی حالت
unexpressive U بی حالت
line condition U حالت خط
stating U حالت
self U حالت
feverishness U حالت تب
states U حالت
grain U حالت
attitudes U حالت
attitude U حالت
temperament U حالت
febricity U حالت تب
case U حالت
situation U حالت
stated U حالت
cases U حالت
temperaments U حالت
situations U حالت
stance U حالت
mood U حالت
status U حالت
queasiness U حالت قی
pyreticosis U حالت تب
moods U حالت
estates U حالت
estate U حالت
phases U حالت
phased U حالت
phase U حالت
fettle U حالت
if U حالت
make U حالت
stances U حالت
posturing U حالت
postures U حالت
postured U حالت
posture U حالت
makes U حالت
tempers U حالت
expressions U حالت
expression U حالت
temper U حالت
predicament U حالت
predicaments U حالت
condition U حالت
tempered U حالت
sol state U حالت سولی
refractivity U حالت انکسار
sponginess U حالت ابری
spin state U حالت اسپین
soild state U حالت جامد
steady state U حالت پایا
solid state U حالت جامد
steady state U حالت دائمی
reclining position U حالت غنوده
spatiality U حالت فضایی
spasticity U حالت انقباضی
spasticity U حالت تشنج
space condition U حالت فاصله
steady state U حالت ثابت
stable state U حالت پایا
tempered U حالت بهبود
state of rest U حالت ساکن
seismicity U حالت ارتعاش
state of siege U حالت محاصره
stasis U حالت سکون
state function U تابع حالت
tempers U حالت بهبود
sentimentalism U حالت احساساتی
skin the cat U حالت گربهای
saccharinity U حالت قندی
resiliency U حالت ارتجاعی
temper U حالت بهبود
repellency U حالت دفع
optimum U حالت مطلوب
small ball U پرتاب بی حالت
stationary state U حالت ایستاده
state vector U بردار حالت
sea state U حالت دریا
state of war U حالت مخاصمه
state of stress U حالت تنش
sphericity U حالت کروی
state of equilibrium U حالت تعادل
storminess U حالت توفانی
remainder U حالت تعلیق
expressionist U حالت دوست
peculiarities U حالت ویژگی
peculiarity U حالت ویژگی
gen U حالت مالکیت
gen U حالت اضافه
y position U حالت- ایگرگ
expression U القای حالت
expressions U القای حالت
well disposed U خوش حالت
waxiness U حالت مومی
waviness U حالت موجی
wait state U حالت انتظار
vulcanicity U حالت اتشفشانی
vorticity U حالت گردابی
volcanism U حالت اتشفشانی
viduity U حالت زن بیوه
verticality U حالت عمودی
expressionism U حالت دوست
absences U حالت غیاب
resonance U حالت همگام
resonances U حالت همگام
on average [on av.] U در حالت کلی
averaged U در حالت کلی
attention U حالت خبردار
attentions U حالت خبردار
sentimentality U حالت احساساتی
verdancy U حالت سبزی
vegetality U حالت گیاهی
torpidity U حالت بیحالی
topicality U حالت مناسب
trims U وضع حالت
trimmest U وضع حالت
trim U وضع حالت
objective U حالت مفعولی
objectives U حالت مفعولی
thraw U حالت نزع
the vocative case U حالت ندا
the needle U حالت عصبانی
the fidgets U حالت عصبانی
ternary U با سه حالت ممکن
tangency U حالت جیبی
tangency U حالت مماس
supervisor state U حالت نظارت
subjectivism U حالت نظری
substantiality U حالت اساسی
transition state U حالت گذار
transitivity U حالت متعدی
vascularity U حالت عروقی
vascularity U حالت اوندی
unpolarized state U حالت ناقطبیده
unstable state U حالت ناپایا
unipolarity U حالت یک قطبی
ultimacy U حالت غایی
tubularity U حالت لولهای
triploidy U حالت سه تایی
triliteralism U حالت سه حرفی
trilaterality U حالت سه جانبی
tridimensionality U حالت سه بعدی
masculinity U حالت مردی
situation U موقعیت حالت
situations U موقعیت حالت
translucency U حالت زجاجی
translucence U حالت زجاجی
unisexuality U حالت یک جنسی
subalternation U حالت تبعی
balanced state U حالت متوازن
circumstantiality U حالت وکیفیت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com