Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to lie low
U
در باب کارخود خاموش بودن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to keep silence
U
خاموش بودن
mump
U
خاموش وعبوس نشستن ترشرو بودن
handier
U
استاد در کارخود
handy
U
استاد در کارخود
handiest
U
استاد در کارخود
to take the consequence
U
به نتیجه کارخود تن دردادن
dark bulb
U
نوعی لامپ اشعه کاتدی که هنگام خاموش بودن سیاه بنظر می رسد و به تصاویرویدئویی وضوح خوبی میدهد
warm boot
U
فرایند فریب دادن کامپیوتر بااین تفکر که برق ان با وجودروشن بودن خاموش شده است راه اندازی گرم
warm to one's work
U
در کارخود گرم شدن و هیجان پیدا کردن
flash
U
روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashes
U
روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashed
U
روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
shutdown
U
دستوری که ویندوز را خاموش میکند و در صورتی که PC سازگار داشته باشد , کامپیوتر را هم خاموش میکند
shutdowns
U
دستوری که ویندوز را خاموش میکند و در صورتی که PC سازگار داشته باشد , کامپیوتر را هم خاموش میکند
bit map
U
ارایهای از بیت ها که وضعیت خاموش یا روشن بودن انها در ارتباط با ارایهای از چیزهای دیگر است نقشه بیت
silent
U
خاموش
whist
U
خاموش
soundless
U
خاموش
off
U
خاموش
hist
U
خاموش
on-off button
U
خاموش
on/off light
U
خاموش
h!
U
خاموش
uncommunicative
U
خاموش
extinguished
U
خاموش
quiescent
U
خاموش
mumchance
U
خاموش
on/off
U
خاموش
stiller
U
خاموش ساکت
stillest
U
خاموش ساکت
stills
U
خاموش ساکت
snuff
U
خاموش شدن
put out
U
خاموش کردن
quiet
U
ساکن خاموش
smother
U
خاموش کردن
smothered
U
خاموش کردن
extinguisher
U
خاموش کننده
spark arrester
U
جرقه خاموش کن
to switch off
U
خاموش کردن
keep still
U
خاموش باش
dry up
U
خاموش شدن
Quiet!silence!
U
خاموش ( ساکت ) !
dout
U
خاموش کردن
quietest
U
ساکن خاموش
smothering
U
خاموش کردن
still
U
خاموش ساکت
smothers
U
خاموش کردن
tacit
U
مقدر خاموش
silencers
U
خاموش کننده
silences
U
خاموش شدن
silenced
U
خاموش شدن
to put out
U
خاموش کردن
silence
U
خاموش شدن
to stand mute
U
خاموش ماندن
silencing
U
خاموش شدن
silencer
U
خاموش کننده
quenchless
U
خاموش نشدنی
hush
U
خاموش کردن
quaker's meeting
U
انجمن خاموش
to snuff out
U
خاموش کردن
inactive status
U
خط مشی خاموش
extinction
U
خاموش سازی
to hold one's tongue
U
خاموش شدن
taciturn
U
کم سخن خاموش
to keep silence
U
خاموش شدن
inextinguishable
U
خاموش نشدنی
turn out
<idiom>
U
خاموش کردن
outed
U
دستگاه خاموش
reserved
U
خاموش کم حرف
go out
U
خاموش شدن
glumpy
U
خاموش وکدر
to burn out
U
خاموش شدن
extinguishable
U
خاموش کردنی
out
U
دستگاه خاموش
turn-off
U
خاموش کردن
to dry up
U
خاموش شدن
turn off
U
خاموش کردن
extinctive
U
خاموش کننده
out
U
خاموش کردن
extinguishing
U
خاموش کردن
tight-lipped
U
کم حرف خاموش
suffocating
U
خاموش کردن
out-
U
خاموش کردن
tight lipped
U
کم حرف خاموش
he did not open his lips
U
خاموش ماند
quenching
U
خاموش کردن
tight mouthed
U
کم حرف خاموش
turn-offs
U
خاموش کردن
outed
U
خاموش کردن
extinguish
U
خاموش کردن
suffocates
U
خاموش کردن
out-
U
دستگاه خاموش
extinguishes
U
خاموش کردن
suffocated
U
خاموش کردن
suffocate
U
خاموش کردن
powers
U
خاموش کردن یک وسیله
To extinguish a fire.
U
آتش را خاموش کردن
mum
U
سکوت شخص خاموش
powering
U
خاموش کردن یک وسیله
snub
U
سربالا خاموش کردن
snubbed
U
سربالا خاموش کردن
snubbing
U
سربالا خاموش کردن
powered
U
خاموش کردن یک وسیله
fight the fire
U
اتش خاموش کردن
turn off
U
خاموش کردن یاشدن
To dye ones hair.
U
موها را خاموش کردن
inextinguishably
U
بطور خاموش نشدنی
to laugh down
U
با خنده خاموش کردن
to blow out alamp
U
خاموش کردن چراغ
power
U
خاموش کردن یک وسیله
turn-offs
U
خاموش کردن یاشدن
turn off
<idiom>
U
بستن ،خاموش کردن
turn out
U
باکلید خاموش کردن
to smother a flame
U
شعله ای را خاموش کردن
turn-off
U
خاموش کردن یاشدن
snubs
U
سربالا خاموش کردن
to die out away off
U
خاموش شدن پژمردن
stifle
U
خاموش کردن فرونشاندن
quenches
U
خاموش کردن ترساندن
quenched
U
خاموش کردن ترساندن
magnetic blow out
U
خاموش کننده مغناطیسی
quench
U
خاموش کردن ترساندن
snuff
U
خاموش سازی یافوت پف
at pause
U
مکث کنان خاموش
fire engines
U
تلمبه اتش خاموش کن
to shut down a reactor
U
راکتوری را خاموش کردن
fire engine
U
تلمبه اتش خاموش کن
his hope was snuffed out
U
چراغ امیدش خاموش شد
as hush as death
U
خاموش چون مردگان
fire extinguisher
U
خاموش کننده اتش
fire extinguishers
U
خاموش کننده اتش
stifled
U
خاموش کردن فرونشاندن
stifles
U
خاموش کردن فرونشاندن
mums
U
سکوت شخص خاموش
silence
U
خاموش اتش قطع
extinct
U
منسوخه خاموش شده
lightning protection
U
با خاموش کننده مغناطیسی
silenced
U
خاموش اتش قطع
to talk down
U
خاموش یاساکت کردن
silences
U
خاموش اتش قطع
magnetic blow out with
U
با خاموش کننده مغناطیسی
silencing
U
خاموش اتش قطع
snuff
U
بافوت خاموش کردن
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person .
U
مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate
U
سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
blink
U
روشن خاموش شدن چراغها
smoldering
U
بی اتش سوختن خاموش کردن
light line
U
خط خاموش کردن چراغ خودروها
smoulder
U
بی اتش سوختن خاموش کردن
smouldered
U
بی اتش سوختن خاموش کردن
smoldered
U
بی اتش سوختن خاموش کردن
smouldering
U
بی اتش سوختن خاموش کردن
beacon off
U
رادارتعقیب هدف خود را خاموش کن
smoulders
U
بی اتش سوختن خاموش کردن
magnetic blow out arrester
U
برقگیر با خاموش کننده مغناطیسی
to snuff out
U
در نتیجه گل گیری خاموش کردن
obmutescence
U
خاموش نشینی سکوت عمدی
strangle
U
یاد شده را خاموش کنید
smolders
U
بی اتش سوختن خاموش کردن
power down
U
قطع برق خاموش کردن
inextinct
U
از بین نرفته خاموش نشده
stanch
U
خاموش کردن ساکت شدن
stiller
U
ساکت کردن خاموش شدن
blinks
U
روشن خاموش شدن چراغها
blinked
U
روشن خاموش شدن چراغها
wordless
U
غیرقابل بیان با لغات خاموش
i pause for a reply
U
خاموش مانده ام که پاسخ بگیرم
radar silence
U
خاموش کردن موقتی رادارها
stillest
U
ساکت کردن خاموش شدن
smolder
U
بی اتش سوختن خاموش کردن
stills
U
ساکت کردن خاموش شدن
Turn off the light before you leave.
U
پیش از رفتن چراغ را خاموش کن
still
U
ساکت کردن خاموش شدن
to have short views
U
د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
contain
U
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contained
U
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contains
U
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
windmill
U
چرخش موتور خاموش توسط ملخ
windmills
U
چرخش موتور خاموش توسط ملخ
flashed
U
شدت حرف که روشن و خاموش شود
bistable
U
که در موقعیت ممکن روشن و خاموش دارد
flashes
U
شدت حرف که روشن و خاموش شود
the fire is dying
U
آتش در حال خاموش شدن است
magnetic blow out circuit breaker
U
کلید قدرت با خاموش کننده مغناطیسی
flash
U
شدت حرف که روشن و خاموش شود
to be in one's right mind
U
دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
corresponded
U
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
outnumbered
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
correspond
U
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
to mind
U
مراقب بودن
[مواظب بودن]
[احتیاط کردن]
outnumber
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
up to it/the job
<idiom>
U
مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
corresponds
U
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
outnumbering
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbers
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
shut off
<idiom>
U
بستن شیرآب یا خاموش کردن کلید برق
snuffer
U
وسیله یا کسیکه چراغی راروشن یا خاموش کند
powering
U
خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
power
U
خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
powered
U
خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com