English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
on deck U در انتظار نوبت شنا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
queuing theory U نظریه خط انتظار نوبت درتحقیق عملیات
Other Matches
One mustn't sk apple trees for oranges, France for sun, women for love, life for happiness. U نباید از درخت پرتقال انتظار سیب، از فرانسه انتظار آفتاب، از زنان انتظار عشق و از زندگی انتظار شادی داشت.
intermit U نوبت داشتن نوبت شدن
attending U انتظار کشیدن انتظار داشتن
attends U انتظار کشیدن انتظار داشتن
attend U انتظار کشیدن انتظار داشتن
holding position U وضعیت انتظار و در جا زدن وضعیت انتظار هواپیما درمحوطه تاکسی کردن
waiting position U ایستگاه انتظار قایقهای گشتی سریع السیر حالت انتظار یااماده باش قایقهای گشتی
touring U نوبت
tertian fever U نوبت غب
tertian fever U نوبت سه به یک
served U نوبت
intermittence U نوبت
alternation U نوبت
turns U نوبت
serve U نوبت
out of turn U بی نوبت
periodicity U نوبت
heat U نوبت
heats U نوبت
inning U نوبت
tours U نوبت
trick U نوبت
tricked U نوبت
reprise U نوبت
tricking U نوبت
toured U نوبت
tour U نوبت
turn U نوبت
serves U نوبت
intermittent U نوبت دار
prime shift U نوبت اول
trick U نوبت نگهبانی
tricked U نوبت نگهبانی
tricking U نوبت نگهبانی
handouts U نوبت بازی
handout U نوبت بازی
it is my lead U نوبت من است
movement credit U نوبت حرکت
out of turn U خارج از نوبت
whose turn is it? U نوبت کیست
shifts U نوبت کاری
penalty U از کف دادن نوبت
round robin U با گردش نوبت
round robin U نوبت گردشی
periodic U نوبت دار
penalties U از کف دادن نوبت
round U نوبت گردکردن
every dog has his day <idiom> U آسیاب به نوبت
roundest U نوبت گردکردن
periods U نوبت مرحله
periods U روزگار نوبت
periods U نوبت ایست
period U نوبت مرحله
period U روزگار نوبت
period U نوبت ایست
shift U نوبت تعویض
shift U نوبت کار
shifts U نوبت کار
shifts U نوبت تعویض
shifted U نوبت کاری
shifted U نوبت کار
shifted U نوبت تعویض
shift U نوبت کاری
The ball is in your court. <idiom> U حالا نوبت تو است.
shift schedule U برنامه نوبت کاری
first dogwatch U نوبت نگهبانی عصر
collocation U نظم نوبت وترتیب
My turn! U حالا نوبت منه!
to be one's turn [go] U نوبت [کسی] شدن
every other <idiom> U به نوبت عرض شدن
air register U تنظیم نوبت پرواز
on deck U دونده منتظر نوبت
it is your move U نوبت شما است
batter U توپزنی که نوبت اوست
says U نوبت حرف زدن
batters U توپزنی که نوبت اوست
out U نوبت سرویس اسکواش
rota U جدول نوبت خدمت
rotas U جدول نوبت خدمت
out- U نوبت سرویس اسکواش
say U نوبت حرف زدن
roundest U نوبت گرد کردن
round U نوبت گرد کردن
outed U نوبت سرویس اسکواش
strikers U بیلیارد بازی که نوبت اوست
strikers U کروکه بازی که نوبت اوست
striker U کروکه بازی که نوبت اوست
every dog has his d. U هرکسی چندروزه نوبت اوست
striker U بیلیارد بازی که نوبت اوست
He jumped the queue. U پرید توی صف ( خارج از نوبت )
bat around U توپ زدن به نوبت در یک ردیف
expectancy U انتظار
expectation U انتظار
anticipation U انتظار
expectations U انتظار
ready line U خط انتظار
expectantly U با انتظار
prospect U انتظار
prospected U انتظار
prospecting U انتظار
prospects U انتظار
expectance U انتظار
antiperiodic U جلوگیری کننده از نوبت و دورهء امراض
To jump the queue. U خود را داخل صف جا زدن ( خارج از نوبت )
platoon U بازیگرانی را به نوبت در نقطه معین گذاشتن
platoons U بازیگرانی را به نوبت در نقطه معین گذاشتن
moves U نوبت حرکت یابازی بحرکت انداختن
all things come to him who waits <proverb> U بر اثر صبر نوبت ظفر آید
every dog has his day <idiom> <none> U هرکسی پنج روزه نوبت اوست
move U نوبت حرکت یابازی بحرکت انداختن
moved U نوبت حرکت یابازی بحرکت انداختن
to look forward to U انتظار داشتن
waiting-room U اتاق انتظار
reception rooms U اتاق انتظار
rendezvous area U موضع انتظار
expectative U مورد انتظار
expectancy table U جدول انتظار
redezvous U محل انتظار
expectancy chart U نمودار انتظار
in the cards <idiom> U انتظار داشتن
half pay U حق انتظار خدمت
standby U حالت انتظار
inopinate U انتظار نداشته
waiting time U زمان انتظار
waiting room U اطاق انتظار
wait time U زمان انتظار
wait state U وضعیت انتظار
wait state U حالت انتظار
in prospective U انتظار داشته
in prospect U انتظار داشته
to my great surprise U برخلاف انتظار من
standbys U حالت انتظار
beyond the pale <idiom> U دوراز انتظار
presumable <adj.> U انتظار می رود
anterooms U اطاق انتظار
reception room U اتاق انتظار
ante-rooms U اطاق انتظار
bide U در انتظار ماندن
lobby U سالن انتظار
lobbies U سالن انتظار
lobbied U سالن انتظار
probable <adj.> U انتظار می رود
anteroom U اطاق انتظار
anticipated <adj.> U انتظار می رود
estimated <adj.> U انتظار می رود
expected <adj.> U انتظار می رود
waiting-rooms U اطاق انتظار
waiting-room U اطاق انتظار
anticipatory U در حال انتظار
aspiration level U سطح انتظار
waiting lists U لیست انتظار
anticipative U درحالت انتظار
cooling period U زمان انتظار
error of expectation U خطای انتظار
ante-chamber U اتاق انتظار
waiting list U لیست انتظار
first come, first served <idiom> U هرکی زودتر بیاد اول نوبت اوست
call book U دفتر بیدار کردن و تنظیم نوبت نگهبانی
to look forward to something U انتظار چیزی را داشتن
suit up U ذخیره در انتظار بازی
one anxious week of waiting U یک هفته انتظار با نگرانی
in prospect U مورد انتظار [در برنامه ]
tempo stroll variation U واریاسیون صبر و انتظار
sales expectations U فروش مورد انتظار
nonpay status U حالت انتظار خدمتی
expected price U قیمت مورد انتظار
intended saving U پس انداز مورد انتظار
likly U انتظار داشتنی مناسب
look forward U انتظار چیزی را داشتن
expected value U ارزش مورد انتظار
means end expectation U انتظار وسیله- هدف
beyond one's expectation U مافوق انتظار کسی
expected frequency U فراوانی مورد انتظار
anticipated profit U سود مورد انتظار
point spread U امتیاز قابل انتظار
anticipated inflation U تورم مورد انتظار
anticipated price U قیمت مورد انتظار
ball is in your court <idiom> U [نوبت تو هست که قدم بعدی را برداری یا تصمیم بگیری]
innings U نوبت هر توپزن تا اخراج او مدتی که یک تیم توپ می زند
hold forth U پیشنهاد کردن انتظار داشتن
awaiting U منتظر شدن انتظار داشتن
to have arrived [expected moment] U رسیدن [به زمان انتظار رفته]
speculates U انتظار سودو زیاد داشتن
par for the course <idiom> U تنها چیزیکه انتظار داشته
fractional antedating goal response U خرده پاسخ انتظار هدف
to look forward expectantly to the future U با انتظار به آینده نگاه کردن
awaiting aircraft availability U زمان انتظار درخط تعمیر
speculated U انتظار سودو زیاد داشتن
speculate U انتظار سودو زیاد داشتن
promise U نوید انتظار وعده دادن
profiteers U فردیکه انتظار سودزیاد دارد
expect U انتظار داشتن منتظر بودن
wait U انتظار کشیدن معطل شدن
awaits U منتظر شدن انتظار داشتن
profiteer U فردیکه انتظار سودزیاد دارد
speculating U انتظار سودو زیاد داشتن
product life expectancy U عمر مورد انتظار محصول
waited U انتظار کشیدن معطل شدن
await U منتظر شدن انتظار داشتن
intended investment U سرمایه گذاری مورد انتظار
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com