Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 169 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
beside
U
دریک طرف بعلاوه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
withal
U
بعلاوه
moreover
<adv.>
U
بعلاوه
again
U
بعلاوه
forbye
U
بعلاوه
on top of
<idiom>
U
بعلاوه
forby
<adv.>
U
بعلاوه
as well as
U
بعلاوه
in a. to
U
بعلاوه
therewithal
U
بعلاوه
therewith
U
بعلاوه
likewise
U
هم بعلاوه
into the bargain
U
بعلاوه
further
U
بعلاوه
furthered
U
بعلاوه
supra
U
بعلاوه
furthering
U
بعلاوه
furthers
U
بعلاوه
thereto
U
بعلاوه
furthermore
<adv.>
U
بعلاوه
far
U
بعلاوه
adside from
U
بعلاوه
on top of this
<adv.>
U
بعلاوه
over and above
<adv.>
U
بعلاوه
what is more
<adv.>
U
بعلاوه
beyond that
<adv.>
U
بعلاوه
on top of that
<adv.>
U
بعلاوه
on to
<adv.>
U
بعلاوه
in addition
<adv.>
U
بعلاوه
further
[moreover]
<adv.>
U
بعلاوه
additionally
<adv.>
U
بعلاوه
plus
U
بعلاوه
also
[moreover]
<adv.>
U
بعلاوه
aside from that
<adv.>
U
بعلاوه
as well
U
بعلاوه
besides
<adv.>
U
بعلاوه
also
U
همینطور بعلاوه
plus sign
U
علامت بعلاوه
too
U
بعلاوه نیز
farther
U
بعلاوه قدری
plus signs
U
علامت بعلاوه
besides
U
بعلاوه نزدیک
cost plus
U
بعلاوه سود معینی
with costs
U
بعلاوه هزینه دادرسی
One plus one is
[equal]
two.
U
یک بعلاوه یک برابر
[است با]
دو.
cost plus a fixed fee
U
هزینه بعلاوه حق الزحمه ثابت
kelvin
U
درجه حرارت کلوین که برابردرجه سانتیگراد بعلاوه عدد372 است
derricks
U
دریک
in an instant
U
دریک ان
derrick
U
دریک
swinging derrick
U
دریک گردان
sedentary
U
مقیم دریک جا
standing derrick
U
دریک ثابت
in an instant
U
دریک لحظه
en bloc
U
دریک بلوک
on one occasion
U
دریک موقع
on a par
U
دریک تراز
somewhere
U
یک جایی دریک محلی
run in the family/blood
<idiom>
U
دریک سطح بودن
partly
U
نسبتا دریک جزء
pitcherful
U
انچه دریک سبوجابگیرد
rub elbows/shoulders
<idiom>
U
دریک سطح بودن
aline
U
دریک رشته قراردادن
out of step
<idiom>
U
دریک گام نبودن
somewheres
U
یک جایی دریک محلی
ejectment
U
باز پس گرفتن زمین غصبی ازغاصب بعلاوه کلیه خسارات وارده به مالک اصلی
collinear
U
دریک خط مستقیم واقع شونده
colocate
U
دریک مکان قرار دادن
in a crack
U
دریک چشم بهم زدن
pent up
U
دریک جا نگاه داشته شده
polynya
U
منطقه اب ازاد دریک دریای یخ
ledger bait
U
که دریک جا روی نگاه دارند
text book
U
کتاب اصلی دریک موضوع
easy does it
<idiom>
U
دریک چشم بهم زدن
polynia
U
منطقه اب ازاد دریک دریای یخ
have one's ass in a sling
<idiom>
U
دریک وضع نا مساعد بودن
fascia plate
U
تابلوی مقابل دریک وسیله
coincident
U
واقع شونده دریک وقت
coinciding
U
دریک زمان اتفاق افتادن
chorus girls
U
زن جوانی که دریک دسته کرمیخواند
batch
U
مقدار نان دریک پخت
batches
U
مقدار نان دریک پخت
textbooks
U
کتاب اصلی دریک موضوع
textbook
U
کتاب اصلی دریک موضوع
coincide
U
دریک زمان اتفاق افتادن
coincided
U
دریک زمان اتفاق افتادن
coincides
U
دریک زمان اتفاق افتادن
chorus girl
U
زن جوانی که دریک دسته کرمیخواند
aligns
U
دریک ردیف قرار گرفتن
cartful
U
انچه دریک گاری جا بگیرد
capful
U
انچه دریک کلاه جابگیرد
align
U
دریک ردیف قرار گرفتن
aligned
U
دریک ردیف قرار گرفتن
aligning
U
دریک ردیف قرار گرفتن
hinge joint
U
مفصلی که دریک سطح حرکت کند
pointsman
U
عبور و مرور که دریک نقطه ایستاده
gyle
U
مقدارابجوی که دریک وهله ساخته میشود
palmful
U
انقدرکه دریک کف دست جای گیرد
gigahertz
U
فرکانس یک بیلیون دفعه دریک ثانیه
concurrent
U
دریک وقت واقع شونده موافق
docking
U
ارتباط مکانیکی دو فضاپیما دریک مدار
broadside
U
توپهایی که دریک سوی کشتی اراسته شده
play footsie
<idiom>
U
باهمکارخود لاس زدن مخصوصا دریک جو سیاسی
bicipital
U
تقسیم شونده بدو قسمت دریک انتها
broadsides
U
توپهایی که دریک سوی کشتی اراسته شده
hauls
U
همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
haul
U
همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
retrospective search
U
جستجوی متن ها دریک موضوع مشخص ازیک داده
catalysis
U
اثر مجاورت جسمی دریک فعل وانفعال شیمیایی
hauling
U
همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
hauled
U
همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
block stowage loading
U
بارگیری وسایل هم مقصد دریک قسمت از وسیله ترابری
coextensive
U
باهم دریک زمان ویک مکان بسط یافته
ice time
U
مجموع مدت بازی بازیگر دریک مسابقه یا در یک فصل
farrowing
U
همه بچه خوک هایی که دریک وهله زاییده می شوند
farrows
U
همه بچه خوک هایی که دریک وهله زاییده می شوند
role indicator
U
نشانهای برای بیان ورودی شاخص دریک موضوع مشخص
rotate
U
جابجایی داده دریک محل ذخیره سازی به صورت حلقوی
run around
U
تنظیم متن در اطراف یک شکل دریک صفحه چاپ شده
side tone
U
انعکاس صوت دریک مداربعلت مجاورت با مدار صوتی دیگر
happy family
U
دستهای ازجانوران جوربجورکه دریک قفس باهم زندگی میکنند
farrowed
U
همه بچه خوک هایی که دریک وهله زاییده می شوند
farrow
U
همه بچه خوک هایی که دریک وهله زاییده می شوند
rotated
U
جابجایی داده دریک محل ذخیره سازی به صورت حلقوی
coriolis acceleration
U
شتاب یک ذره که دریک دستگاه مختصات شتابدار درحرکت است
rotates
U
جابجایی داده دریک محل ذخیره سازی به صورت حلقوی
ledger blade
U
تیغه پارچه بری که دریک جاایستاده و پره گردنده دارد
equitable estate
U
در CL مرتهن بالقوه مالک عین مرهونه میشود و بعلاوه تاسیسی وجوددارد که به موجب ان می توان حق از گرو دراوردن ملک را از راهن سلب کرد
holding pattern
U
کنترل هواپیما برای پرواز دریک مسیر پیش بینی شده
turning points
U
نقطهای دریک دور تجاری که در ان جهت فعالیتهای اقتصادی عوض میشود
diachrony
U
تغییراتی که در ادوار مختلف تاریخ دریک زبان یک ملت پدید می اید
turning point
U
نقطهای دریک دور تجاری که در ان جهت فعالیتهای اقتصادی عوض میشود
cross line
U
بعلاوه داخل دوربین خط تار موی دوربین
routing
U
لیست انتخابهای مط لوب دریک مسیر برای پیام ذخیره شده در router
best angle of climb airspeed
U
سرعتی در هواپیما که بیشترین افزایش ارتفاع دریک نقطه معین را سبب میشود
bankers automated clearance system
U
سیستم انتقال پول بین بانکها با استفاده از اتصالات کامپیوتری دریک شبکه امن
musicom
U
یک زبان برنامه نویسی تصنیفی که روش هایی برای تولید تصنیفهای موسیقی اصیل بعلاوه موسیقی ترکیبی ارائه میدهد
helo
U
پیام عمومی شروع کار که دریک سیستم اشتراک زمان توسط ترمینالها بکار می رود
else rule
U
قانون منط ق برنامه دریک دستور -IF Then برای اعمال IF دیگر اگر شرط -IF Then برقرار نبود
D SUB connector
U
ویدیو اتصالی که در صفحه تصویرهای PC برای ارسال سیگنالهای ویدویی دریک کابل به کار می رود
electronic journal
U
فایل خلاصه شرح وقایع دریک ترتیب زمانی فعالیتهای پردازشی انجام شده توسط کامپیوتر
adjudicating
U
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicated
U
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicate
U
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicates
U
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
virtual
U
بخشی از RAM دریک برنامه کنترل کوتاه به صورتی که گویی یک سیستم ذخیره سازی دیسک سریع است
relevance
U
1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
cross tell
U
پخش اخبار به طور عرضی توزیع اخبار دریک سطح فرماندهی
cataloguing
U
لیستی از فایل ها که دریک فایل مغناطیسی ذخیره شده اند
catalogues
U
لیستی از فایل ها که دریک فایل مغناطیسی ذخیره شده اند
cataloged
U
لیستی از فایل ها که دریک فایل مغناطیسی ذخیره شده اند
catalogued
U
لیستی از فایل ها که دریک فایل مغناطیسی ذخیره شده اند
catalogue
U
لیستی از فایل ها که دریک فایل مغناطیسی ذخیره شده اند
cataloging
U
لیستی از فایل ها که دریک فایل مغناطیسی ذخیره شده اند
catalogs
U
لیستی از فایل ها که دریک فایل مغناطیسی ذخیره شده اند
encapsulation
U
دریک شبکه سیستم ارسال فریم داده به یک فرمت همراه به فریمی با فرمت دیگر
thrashing
U
وضعیتی دریک سیستم عملکرد چند برنامهای که کامپیوتر باید بجای اجرای برنامه ها وقت بیشتری را صرف صفحه بندی کند
polynia
U
منطقه یا جزیرهای از اب دریک منطقه وسیع یخ زده
holdees
U
پرسنل یا خودروها یا هواپیمایا کشتی که به طور موقت دریک پادگان توقف کرده ومنتظر دستور یا وسایل حرکت به سمت محل ماموریت باشد
cell
U
دریک صفحه گسترده کدی که موقعیت یک خانه را با سط ر و ستون مشخص میکند. معمولاگ سط رها شماره گذاری شده اند و ستون ها بر حسب حروف الفبا هستند
cells
U
دریک صفحه گسترده کدی که موقعیت یک خانه را با سط ر و ستون مشخص میکند. معمولاگ سط رها شماره گذاری شده اند و ستون ها بر حسب حروف الفبا هستند
ond shot
U
بیک حمله دریک حمله
enhancing
U
دریک IBM PC صفحه کلید یا ردیفی از کلیدها در بالای صفحه کلید به همراه مجموعه کلیدهای عدد جداگانه در سمت راست
enhances
U
دریک IBM PC صفحه کلید یا ردیفی از کلیدها در بالای صفحه کلید به همراه مجموعه کلیدهای عدد جداگانه در سمت راست
enhanced
U
دریک IBM PC صفحه کلید یا ردیفی از کلیدها در بالای صفحه کلید به همراه مجموعه کلیدهای عدد جداگانه در سمت راست
enhance
U
دریک IBM PC صفحه کلید یا ردیفی از کلیدها در بالای صفحه کلید به همراه مجموعه کلیدهای عدد جداگانه در سمت راست
range section
U
قسمت مسئول مسافت یاب یاکار با دستگاه مسافت یاب دریک اتشبار
expanded memory system
U
دریک IBM PC استانداردی که حافظه اضافی که بیشتر از حد کیلو بایت است از حافظه معمولی را معرفی میکند. این حافظه فقط توسط برنامههای مخصوص نوشته شده قابل اجراست و نیز مراجعه شود به LIM
geometrical percentage
U
درصد هندسی که عبارتست ازخارج قسمت سطح مقطع فولاد به سطح مقطع بتن دریک قطعه بتن مسلح ضرب درصد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com