English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 241 (40 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
receive U دریافت کردن
receives U دریافت کردن
acquire U دریافت کردن
acquires U دریافت کردن
acquiring U دریافت کردن
recover U دریافت کردن
recovering U دریافت کردن
recovers U دریافت کردن
draw U دریافت کردن
draws U دریافت کردن
pull down U دریافت کردن
recieve U دریافت کردن
come into <idiom> U دریافت کردن
pick up <idiom> U دریافت کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
receive U اخذ دریافت کردن جا دادن وپنهان کردن مال مسروقه
receives U اخذ دریافت کردن جا دادن وپنهان کردن مال مسروقه
acknowledge U 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledges U 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledging U 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
hitch U کامل کردن پاس به دریافت کننده
hitched U کامل کردن پاس به دریافت کننده
hitches U کامل کردن پاس به دریافت کننده
hitching U کامل کردن پاس به دریافت کننده
cash U دریافت کردن صندوق پول
cashed U دریافت کردن صندوق پول
cashes U دریافت کردن صندوق پول
cashing U دریافت کردن صندوق پول
hold U دریافت کردن گرفتن توقف
holds U دریافت کردن گرفتن توقف
induct U مستقر کردن دریافت کردن
inducted U مستقر کردن دریافت کردن
inducting U مستقر کردن دریافت کردن
inducts U مستقر کردن دریافت کردن
obtain U گرفتن یا دریافت کردن
obtained U گرفتن یا دریافت کردن
obtains U گرفتن یا دریافت کردن
go baseline U حرکت کردن در امتداد خط پایانی برای دریافت پاس
tight end U مهاجم گوش مامور سد کردن و دریافت توپ
to i. any one into abenefice U کسیرابرای دریافت درامد کلیسا معرفی کردن
get a fix on something <idiom> U نامه الکترونی دریافت کردن
pick up <idiom> U سوارکردن مسافر ،دریافت کردن
Other Matches
DSR U سیگنال از وسیلهای که آماده دریافت داده است , این سیگنال پس از دریافت سیگنال DTR رخ میدهد
checks U حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
checked U حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
check U حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
cryptoperiod U زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
out side U دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
collections U دریافت
apprehensions U دریافت
transmission/reception of messages U دریافت
sentience U دریافت
apperception U دریافت
reception U دریافت
receptions U دریافت
discernment U دریافت
apprehension U دریافت
receipt U دریافت
collection U دریافت
inception U دریافت
sensing U دریافت
mental perception U دریافت
receipts U دریافت
receiving U دریافت
comprehensions U دریافت
comprehension U دریافت
synecdoche U هم دریافت
deliveries U دریافت
delivery U دریافت
percipience U دریافت
percept U دریافت ادراکی
collecting main U شبکه دریافت
recipiency U قوه دریافت
collection of goods U دریافت کالا
answer/originate U دریافت / ارسال
collecting of the current U دریافت جریان
recipients U دریافت کننده
perceptions U دریافت احساس
receivable U دریافت کردنی
receivers U دریافت کننده
receiver U متصدی دریافت
receiver U دریافت کننده
receivers U متصدی دریافت
recieve only U دریافت محض
long distance reception U دریافت دور
perception U دریافت احساس
audio reception U دریافت صوتی
catcher's side U سمت دریافت
recipient U دریافت کننده
recipients U دریافت کنندگان
getter U دریافت کننده
payee U دریافت کننده
receptions U دریافت پذیرش
hear from <idiom> U دریافت نامه
reception U دریافت پذیرش
recipient U دریافت کنندگان
payees U دریافت کننده
handshaking U آماده دریافت
consignee U دریافت کننده محموله
asr U ارسال و دریافت اتوماتیک
out- U دریافت کننده سرویس
on the dole <idiom> U دریافت خیر وسعادت
outed U دریافت کننده سرویس
pick up <idiom> U دریافت صدای رادیو و...
boost U کمک دریافت شده
mail call U دریافت نامه از پستخانه
bills receivable U براتهای دریافت کردنی
payee U دریافت کننده وجه
payees U دریافت کننده پول
fee charged U هزینه دریافت شده
payees U دریافت کننده وجه
payee U دریافت کننده پول
goods received note U برگه دریافت کالا
received data U داده دریافت شده
bills receivable U بروات قابل دریافت
mortality U قابلیت دریافت ضایعات
boosted U کمک دریافت شده
intuition U کشف دریافت ناگهانی
sinks U دریافت انتهای خط ارتباتی
sink U دریافت انتهای خط ارتباتی
receipt U دریافت رسید دادن
receipt U رسید پیام دریافت شد
receipts U دریافت رسید دادن
deferred income U پیش دریافت درامد
automatic send/reciever U ارسال و دریافت خودکار
receipts U رسید پیام دریافت شد
out U دریافت کننده سرویس
boosts U کمک دریافت شده
boosting U کمک دریافت شده
intuitions U کشف دریافت ناگهانی
collect U بدست آوردن یا دریافت داده
gripping U نیروی گرفتن ادراک و دریافت
garble U اشتباه درارسال و دریافت پیام
input U کامپیوتری که داده دریافت میکند
grip U نیروی گرفتن ادراک و دریافت
grips U نیروی گرفتن ادراک و دریافت
annuitant U دریافت دارنده مقرری سالانه
surprise dosage U دریافت دوز ناگهانی اتمی
cc U هزینه نقدا" دریافت میشود
gripped U نیروی گرفتن ادراک و دریافت
collecting U بدست آوردن یا دریافت داده
collects U بدست آوردن یا دریافت داده
administrative lead time U زمان اداری دریافت اماد
pass reciever U دریافت کننده مجاز پاس
gather U دریافت داده از منابع مختلف
charges collect U هزینه نقدا" دریافت میشود
drew U دریافت کرد ناتمام گذاشت
gathered U دریافت داده از منابع مختلف
hand out U حریف دریافت کننده سرویس
i/o U مربوط به ارسال یا دریافت داده
intelligibly U واضحا چنانکه بتوان دریافت
inputted U کامپیوتری که داده دریافت میکند
facsimile transceiver U واحدی برای انتقال و دریافت الکترونیکی
suicide pass U پاس به دریافت کننده از پشت سرش
cut block U سدکردن دریافت کننده توپ باپشت پا
I look forward to receiving your reply. U من در انتظار دریافت پاسخ شما هستم.
telecommunications U فناوری ارسال و دریافت پیام در یک مسافتی
coverings U اماده شدن برای دریافت توپ
covers U اماده شدن برای دریافت توپ
cover U اماده شدن برای دریافت توپ
challenge [of a dog] U پارس سگی [پس از دریافت بوی شکار]
freight collect U هزینه حمل در مقصد دریافت میشود
secondary U وضعیت موقت ایستگاه دریافت داده
flat pass U پاس به دریافت کننده درمنطقه بالا
mode U حالت کامپیوتر برای دریافت داده
tollbooth U گیشه دریافت عوارض راه نواقل
collections U عمل دریافت داده از منابع مختلف
collection U عمل دریافت داده از منابع مختلف
inscrutably U چنانکه نتوان جستجو کردیا دریافت
demanded U تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن
tolbooth U گیشه دریافت عوارض راه نواقل
modes U حالت کامپیوتر برای دریافت داده
zction for dammages U اقدام برای دریافت خسارت وارده
carriage forward U هزینه حمل در مقصد دریافت میشود
demand U تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن
answer/originate U که میتواند داده دریافت یا ارسال کند
demands U تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن
communication U ارسال دریافت داده به جای صوت و تصویر
go U نوعی پاس با دویدن دریافت کننده به جلو
goes U نوعی پاس با دویدن دریافت کننده به جلو
broadcast U شبکه ارسال داده به چندین دریافت کننده
terminals U نقطهای در شبکه که پیام ارسال یا دریافت میشود
sizar U دانشجویی که کمک هزینه تحصیلی دریافت میدارد
communication U فرآیندی که در آن ارسال و دریافت داده با استفاده از تلفن
freight release U بارنامه بمنظور اعلام دریافت هزینه حمل
sizer U دانشجویی که کمک هزینه تحصیلی دریافت میدارد
huddle U جمع شدن برای دریافت دستور و علامات
go backdoor U جاگیری در پشت مدافع برای دریافت پاس
huddled U جمع شدن برای دریافت دستور و علامات
terminal U نقطهای در شبکه که پیام ارسال یا دریافت میشود
event focus U که در حال دریافت پیام از یک عمل یا رویداد است
huddles U جمع شدن برای دریافت دستور و علامات
He gets paid wering different hats . U به عنوان های گوناگون حقوق دریافت می کند
huddling U جمع شدن برای دریافت دستور و علامات
broadcasts U شبکه ارسال داده به چندین دریافت کننده
procurement lead time U زمان بین دادن سفارش و دریافت کالا
forwarding merchant U کسی که بابت دریافت ورساندن مال التجاره به صاحب ان
e mail U سیستم ارسال و دریافت پیام از سایر کاربران شبکه
transceiver U گیرنده و فرستنده که می توانند سیگنال را ارسال و دریافت کنند
email U سیستم ارسال پیام و دریافت آن ازسایر کاربران شبکه
interactive U ترمینال سیستم محاورهای که اطلاعات را ارسال و دریافت میکند
locals U وضعیت عملیات ترمینال کامپیوتر که پیامی دریافت نمیکند
operates U ترمینال سیستم محاورهای که اطلاعات را ارسال و دریافت میکند
communication U وسیلهای مانند مودم که داده را ارسال و دریافت میکند
tonnage U حقوق گمرکی که از کشتیها به نسبت بارشان دریافت میشود
asr U وسیله یا ترمینالی که میتواند اطلاعات را ارسال و دریافت کند
operated U ترمینال سیستم محاورهای که اطلاعات را ارسال و دریافت میکند
jobs U صف دستورات کترل کار که به ترتیب دریافت اجرا می شوند
operation exposure guide U حداکثر دوز اتمی قابل قبول یاقابل دریافت
operate U ترمینال سیستم محاورهای که اطلاعات را ارسال و دریافت میکند
job U صف دستورات کترل کار که به ترتیب دریافت اجرا می شوند
local U وضعیت عملیات ترمینال کامپیوتر که پیامی دریافت نمیکند
answer U زمانی که رسانه دریافت کننده به سیگنال پاسخ میدهد
answered U زمانی که رسانه دریافت کننده به سیگنال پاسخ میدهد
answers U زمانی که رسانه دریافت کننده به سیگنال پاسخ میدهد
reperforator U ماشینی که نوارکاغذی را سوراخ میکند برای دریافت سیگنال
tape relay U ارسال و دریافت پیام به وسیله نوار یا به شکل نوارضبط
electronic U سیستم ارسال پیام و دریافت آن از سایر کاربران شبکه
standoff half U بازیگر میانی پشت خط تجمع برای دریافت توپ
spinner play U حمله یک نفره با دریافت توپ و چرخیدن یک دایره کامل
answering U زمانی که رسانه دریافت کننده به سیگنال پاسخ میدهد
primary reciever U دریافت کننده توپ که هدف اصلی پاس است
remittance man U کسیکه بامید دریافت پول ازکسان خود بغربت میرود
answered U مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
answering U مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
plotters U اسامی که مختصات را دریافت میکند تا به صورت دیجیتالی رسم کند
answers U مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
port U مدار و اتصالی که امکان ارسال و دریافت داده موازی میدهد
plotter U اسامی که مختصات را دریافت میکند تا به صورت دیجیتالی رسم کند
consulage U هزینهای که کنسول گری جهت تایید صورتحساب دریافت می نماید
notify handler U مجموعه دستورات که در صورت دریافت پیام مهم اجرا می شوند
freed U پروتکل ارسال که در آن گیرنده هیچ سیگنال وضعیت دریافت نمیکند
readout U دریافت فوری اطلاعات پردازش شده قابل عرضه بازخوانی
cost absoption U هزینهای که در قیمت تولید کالا منظورنمیشود و از مشتری دریافت نمیگردد
posterestante U پستی که در پستخانه میماند تاگیرنده برای دریافت ان مراجعه کند
gates U زمانی که یک دروازه خروجی تولید میکند پس از دریافت داده ورودی
gate U زمانی که یک دروازه خروجی تولید میکند پس از دریافت داده ورودی
synchronizer U وسیلهای که با دریافت سیگنال از وسیله دیگر کاری را انجام دهد
parallelled U مدار و اتصال که امکان دریافت و ارسال داده موازی میدهد
parallelling U مدار و اتصال که امکان دریافت و ارسال داده موازی میدهد
paralleling U مدار و اتصال که امکان دریافت و ارسال داده موازی میدهد
parallels U مدار و اتصال که امکان دریافت و ارسال داده موازی میدهد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com