English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 54 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
outbreak U درگیر
outbreaks U درگیر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
engages U درگیر شدن
gear in U درگیر شدن
enmeshed U درگیر-درمخمسهافتادن
scramble U درگیر شدن
scrambled U درگیر شدن
meshing U درگیر کردن
meshes U درگیر کردن
scrambling U درگیر شدن
mesh U درگیر کردن
scrambles U درگیر شدن
engage U درگیر شدن
duckings U درگیر شدن هواپیماها
involve U درگیر کردن یا شدن
attack size U استعداد وسایل درگیر در تک
combat , elements U عناصر درگیر در رزم
involves U درگیر کردن یا شدن
take care of <idiom> U با چیزی درگیر شدن
screw around <idiom> U درگیر کاری بودن
opposing forces U نیروهای درگیر نبرد
commissions U درگیر رزم کردن
commissioning U درگیر رزم کردن
involving U درگیر کردن یا شدن
active aircraft U هواپیمای درگیر در رزم
commitment U درگیر جنگ کردن
commitments U درگیر جنگ کردن
duck U درگیر شدن هواپیماها
ducked U درگیر شدن هواپیماها
ducks U درگیر شدن هواپیماها
commission U درگیر رزم کردن
scramble U درگیر شدن باهواپیمای دشمن
scrambled U درگیر شدن باهواپیمای دشمن
up to here with <idiom> U درگیر رفتاربد کسی بودن
scrambles U درگیر شدن باهواپیمای دشمن
scrambling U درگیر شدن باهواپیمای دشمن
to involve somebody in something [negative] U کسی را با چیزی [منفی] درگیر کردن
to implicate somebody in something U کسی را با چیزی [منفی] درگیر کردن
opposing U مخالف درگیر نبرد نیروهای متخاصم
mix up, caution U موافب باشید هواپیماهای دشمن و خودی درگیر شدند
escape line U مسیر نجات پرسنل درگیر در عملیات پنهانی وچریکی
I didn't intend to involve you in this mess. U من نمی خواستم تو را با این گرفتاری [دردسر] درگیر کنم.
hands on U تعیین یک فعالیت یا اموزش که باعملکرد واقعی قطعهای ازسخت افزار درگیر است
hands-on U تعیین یک فعالیت یا اموزش که باعملکرد واقعی قطعهای ازسخت افزار درگیر است
judy U در رهگیری هوایی علامت اینست که با هواپیمای دشمن درگیر شده ام و در حال انجام ماموریت می باشم
aircraft arresting hook U مجموعه قطعاتی که برای گرفتن سرعت یا کاهش اندازه حرکت یا گشتاور هواپیما درفرود معمولی یا اضطراری باان درگیر میشوند
engage U درگیر کردن وصل کردن داخل جنگ شدن
engages U درگیر کردن وصل کردن داخل جنگ شدن
combat arms U یکان رزمی یکان درگیر در رزم
close with U اخذتماس با دشمن درگیر شدن با دشمن
couple U جفت شدن درگیر شدن
couples U جفت شدن درگیر شدن
coupled U جفت شدن درگیر شدن
goldie U علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com