Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
prowl
U
درپی شکار گشتن
prowled
U
درپی شکار گشتن
prowling
U
درپی شکار گشتن
prowls
U
درپی شکار گشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
scrounge around
<idiom>
U
درپی چیزی گشتن
kentish fire
U
محلهای پی درپی وجمعی نمایشهای پی درپی وگروهی
continual
U
پی درپی
consecutive
U
پی درپی
after
U
درپی
continuate
U
پی درپی
successive
U
پی درپی
continuum
U
پی درپی
vomiturition
U
قی پی درپی
hand running
U
پی درپی
batter
U
پی درپی زدن
batters
U
پی درپی زدن
steadied
U
پی درپی مداوم
steadies
U
پی درپی مداوم
trilcgy
U
سه تراژدی پی درپی
steadiest
U
پی درپی مداوم
steady
U
پی درپی مداوم
steadying
U
پی درپی مداوم
fusillade
U
اتش پی درپی
what is he seeking?
U
درپی چیست
insufflate
U
پی درپی روح دمیدن در
bobble
U
پی درپی اشتباه کردن
bobbles
U
پی درپی اشتباه کردن
crepitate
U
انفجار پی درپی کردن
attends
U
درپی چیزی بودن
attending
U
درپی چیزی بودن
attend
U
درپی چیزی بودن
no end
<idiom>
U
پی درپی بدون توقف
one after a
U
یکی درپی دیگری
hand on
U
پی درپی وبتواترچیزی را رساندن
harass
U
حملات پی درپی کردن
flux
U
گداز تغییرات پی درپی
harasses
U
حملات پی درپی کردن
pelt
U
پی درپی زدن پی در پی ضربت خوردن
pelted
U
پی درپی زدن پی در پی ضربت خوردن
pelts
U
پی درپی زدن پی در پی ضربت خوردن
drive volley
U
ضربههای پی درپی کوتاه ومستقیم
turkey
U
3 امتیاز کامل استرایک پی درپی
turkeys
U
3 امتیاز کامل استرایک پی درپی
to goon a wild goose chase
U
درپی کارغیرعملی یامحال رفتن
bottom bouncing
U
ماهیگیری با قایق و تکان دادن پی درپی قلاب
keep on at a person
U
کسی را با سرزنش وتقاضاهای پی درپی بستوه اوردن
to thrash out the truth
U
حقیقت امری را بزحمت وباازمایشهای پی درپی دریافتن
power 0
U
تلاش برای سرعت بیشتر ضمن مسابقه با 02 پاروزن پی درپی
nurse
U
حفظ یک گوی یا بیشتر در یک نقطه برای کسب امتیاز پی درپی
nursed
U
حفظ یک گوی یا بیشتر در یک نقطه برای کسب امتیاز پی درپی
nurses
U
حفظ یک گوی یا بیشتر در یک نقطه برای کسب امتیاز پی درپی
weave
U
حرکت قوسی بشکل 8 لاتین ازطرف سه مهاجم یا بیشترجلودروازه باپاس پی درپی
weaves
U
حرکت قوسی بشکل 8 لاتین ازطرف سه مهاجم یا بیشترجلودروازه باپاس پی درپی
plutonic theory
U
فرضیهای که بموجب ان خارههای پی درپی پوسته زمین دراثرگرمای درست شده اند
strangle
U
ول گشتن
seach
U
گشتن
to fool about
U
ول گشتن
roamed
U
گشتن
swivels
U
گشتن
to go about
U
گشتن
to knock about
U
ول گشتن
roam
U
گشتن
swivel
U
گشتن
swivelled
U
گشتن
to poke a bout
U
ول گشتن
roams
U
گشتن
seeks
U
گشتن
seeking
U
گشتن
seek
U
گشتن
roaming
U
گشتن
sloshing
U
ول گشتن
sloshes
U
ول گشتن
go about
U
گشتن
searchingly
U
گشتن
hang around
U
ول گشتن
searches
U
گشتن
searched
U
گشتن
search
U
گشتن
to muck a bout
U
ول گشتن
To loaf about . To loiter .
U
ول گشتن
slosh
U
ول گشتن
puttered
U
ول گشتن
putter
U
ول گشتن
putters
U
ول گشتن
puttering
U
ول گشتن
To adore (dote on) someone.
U
دورکسی گشتن
orbits
U
بدورمداری گشتن
orbited
U
بدورمداری گشتن
orbit
U
بدورمداری گشتن
idle
U
ازاد گشتن
to draw blank
U
گشتن وچیزی
to fish in troubled waters
U
پی بازاراشفته گشتن
To look for a pretext ( an excuse ).
U
پی بهانه گشتن
ranksack
U
خوب گشتن
puttering
U
مهمل گشتن
puttered
U
مهمل گشتن
trolls
U
گشتن سراییدن
troll
U
گشتن سراییدن
putter
U
مهمل گشتن
putters
U
مهمل گشتن
grows
U
شدن گشتن
grow
U
شدن گشتن
idled
U
ازاد گشتن
to prospect
[for]
U
گشتن
[بدنبال]
to look for anything
U
چیزی گشتن
to look for work
U
پی کار گشتن
to search for anything
U
پی چیزی گشتن
to rev up
U
تند گشتن
turn
U
گشتن چرخیدن
trundle
U
گشتن چرخیدن
trundled
U
گشتن چرخیدن
trundling
U
گشتن چرخیدن
idlest
U
ازاد گشتن
circumvolve
U
دور گشتن
to turn round
U
دور گشتن
trundl
U
غلتیدن گشتن
circumambulate
U
بدورچیزی گشتن
to wait one's leisure
U
پی فرصت گشتن
fossick
U
خوب گشتن
turns
U
گشتن چرخیدن
trundles
U
گشتن چرخیدن
idles
U
ازاد گشتن
encircled
U
دورچیزی گشتن دربرداشتن
encircles
U
دورچیزی گشتن دربرداشتن
encircling
U
دورچیزی گشتن دربرداشتن
to search
U
گشتن
[جستجو کردن]
hang about
U
گشتن پرسه زدن
traipsing
U
سرگردان بودن ول گشتن
groping
U
در تاریکی پی چیزی گشتن
traipse
U
سرگردان بودن ول گشتن
traipsed
U
سرگردان بودن ول گشتن
pound the pavement
<idiom>
U
دنبال کار گشتن
look (someone) up
<idiom>
U
به دنبال کسی گشتن
traipses
U
سرگردان بودن ول گشتن
grabble
U
با دست پی چیزی گشتن
grope
U
در تاریکی پی چیزی گشتن
encircle
U
دورچیزی گشتن دربرداشتن
groped
U
در تاریکی پی چیزی گشتن
ask for trouble
<idiom>
U
دنبال دردسر گشتن
gropes
U
در تاریکی پی چیزی گشتن
orb
U
بدور چیزی گشتن
goggling
U
چپ نگاه کردن گشتن
slue
U
بدور محورثابتی گشتن
to grope for anything
U
درتاریکی پی چیزی گشتن
to hang about
U
گشتن معطل شدن
roll
U
غلت خوردن گشتن
rolled
U
غلت خوردن گشتن
go
U
گشتن رواج داشتن
rolls
U
غلت خوردن گشتن
goggled
U
چپ نگاه کردن گشتن
goggle
U
چپ نگاه کردن گشتن
orbs
U
بدور چیزی گشتن
goes
U
گشتن رواج داشتن
revved
U
تند گشتن دور برداشتن
revs
U
تند گشتن دور برداشتن
rev
U
تند گشتن دور برداشتن
forage
U
پی علف گشتن کاوش کردن
revving
U
تند گشتن دور برداشتن
to always look for things to find fault with
U
همیشه دنبال یک ایرادی گشتن
rotate
U
دور محور خود گشتن
look (something) up
<idiom>
U
به دنبال کلمهای (دردیکشنری)گشتن
rotated
U
دور محور خود گشتن
to patrol a town
U
برای پاسبانی دورشهر گشتن
rotates
U
دور محور خود گشتن
sinecures
U
وفیفه گرفتن وول گشتن
sinecure
U
وفیفه گرفتن وول گشتن
foraged
U
پی علف گشتن کاوش کردن
swirl
U
گشتن باعث چرخش شدن
swirling
U
گشتن باعث چرخش شدن
swirls
U
گشتن باعث چرخش شدن
orbs
U
بدور مدار معینی گشتن
foraging
U
پی علف گشتن کاوش کردن
pivots
U
روی پاشنه گشتن چرخیدن
pivoted
U
روی پاشنه گشتن چرخیدن
swirled
U
گشتن باعث چرخش شدن
orb
U
بدور مدار معینی گشتن
forages
U
پی علف گشتن کاوش کردن
rummaging
U
بهم زدن خوب گشتن
rummages
U
بهم زدن خوب گشتن
rummaged
U
بهم زدن خوب گشتن
rummage
U
بهم زدن خوب گشتن
pivot
U
روی پاشنه گشتن چرخیدن
gather shot
U
ضربه برای نزدیک اوردن 2گوی برای کسب امتیازهای پی درپی باکارامبول
circuit
U
دورچیزی گشتن درمداری سفر کردن
to seek a position
U
جستجوی کاریامقامی کردن پی کاری گشتن
backing up the wrong tree
<idiom>
U
[دنبال چیزی در جای اشتباهی گشتن]
circuits
U
دورچیزی گشتن درمداری سفر کردن
to grabble for anything
U
چهاردست وپاشدن وپی چیزی گشتن
chace
U
شکار
chases
U
شکار
chased
U
شکار
chase
U
شکار
gamey
U
پر از شکار
chevy
U
شکار
chasing
U
شکار
venery
U
شکار
ravin
U
شکار
predatin
U
شکار
quarry
U
شکار
quarrying
U
شکار
hank
U
شکار
hunting
U
شکار
game
U
شکار
prey
U
شکار
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com