English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
interlacement U درهم بافتگی تقاطع
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
intertexture U در هم بافتگی
grade crossings U تقاطع پیاده روها تقاطع راه اهن و جاده
grade crossing U تقاطع پیاده روها تقاطع راه اهن و جاده
mashing U خمیر نرم خوراک همه چیز درهم درهم وبرهمی
mash U خمیر نرم خوراک همه چیز درهم درهم وبرهمی
mashed U خمیر نرم خوراک همه چیز درهم درهم وبرهمی
mashes U خمیر نرم خوراک همه چیز درهم درهم وبرهمی
pleach U درهم پیچیدن درهم گیر افتادن
intertwining U درهم بافتن درهم بافته شدن
intertwines U درهم بافتن درهم بافته شدن
intertwined U درهم بافتن درهم بافته شدن
intertwine U درهم بافتن درهم بافته شدن
clutters U درهم ریختگی درهم وبرهمی
cluttered U درهم ریختگی درهم وبرهمی
clutter U درهم ریختگی درهم وبرهمی
intersected U تقاطع
intersects U تقاطع
intersections U تقاطع
intersection U تقاطع
intersect U تقاطع
weaving U تقاطع
line cross U تقاطع خط
decussation U تقاطع
crosser U تقاطع
crossing line U خط تقاطع
street crossing U تقاطع
crossest U تقاطع
chiasma U تقاطع
crosses U تقاطع
junctions U تقاطع
cross U تقاطع
junction U تقاطع
point of intersection U نقطه تقاطع
intersect U تقاطع کردن
scissor junction U تقاطع مورب
intersection point U نقطه تقاطع
road junction U تقاطع جاده
intercepting U محل تقاطع
interlace U تقاطع کردن
grade crossing U تقاطع شاهراه
road junction U تقاطع راه
angle of cutting U زاویه تقاطع
beam grillage U تقاطع تیرها
crisscross U تقاطع کردن
angle of erossing U زاویه تقاطع
cross road U تقاطع جاده
crossing plane U سطح تقاطع
grade crossings U تقاطع شاهراه
intertwine U تقاطع کردن
intersected U تقاطع کردن
meets U مقتضی تقاطع
crossing U نقطه تقاطع
crossing U محل تقاطع
focussing U نقطه تقاطع
focusses U نقطه تقاطع
focussed U نقطه تقاطع
focuses U نقطه تقاطع
focus U نقطه تقاطع
intercepts U محل تقاطع
intertwining U تقاطع کردن
intersection U تقاطع همبر
intersections U تقاطع همبر
intersects U تقاطع کردن
intercepted U محل تقاطع
tree traversal U تقاطع درختی
focused U نقطه تقاطع
intercept U محل تقاطع
weaving distance U طول تقاطع
meet U مقتضی تقاطع
weaving section U منطقه تقاطع
intertwined U تقاطع کردن
intertwines U تقاطع کردن
grade crossings U تقاطع راه اهن
intersectional U وابسته بمحل تقاطع
intercept point U محل تقاطع [ریاضی]
Go to the first crossroad. به اولین تقاطع بروید.
grade crossing U تقاطع راه اهن
Go to the second crossroad. به دومین تقاطع بروید.
multiway junction U تقاطع چند راه
crossing tower U برج تقاطع در کلیسا
crossroad U محل تقاطع دو جاده
meets U مواجه شدن تقاطع کردن
cross road U محل تقاطع دو جاده چهارراه
cross over point U نقطه تقاطع مسیر رژه
ford crossing U تقاطع جاده با مجاری ابگذر
traffic cut U تقاطع دو جریان عبور و مرور
level crossings U محل تقاطع دو خط راه اهن
level crossing U محل تقاطع دو خط راه اهن
intercross U تقاطع کردن جفت گیری
meet U مواجه شدن تقاطع کردن
flyover junction U تقاطع دو راه ناهمکف چهارراه دو تراز
cross roads U تقاطع با زاویه قایم چهارراه راست
bypassing U از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
bypass U از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
bypasses U از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
bypassed U از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
decussate U تقاطع یکی در میان یا بشکل > ضرب در< بودن
skylines U خط افق که محل تقاطع زمین واسمان است
skyline U خط افق که محل تقاطع زمین واسمان است
long base method U روش تقاطع نقشه برداری بااستفاده از یک باز طولانی
parameter U نسبت میان تقاطع دو سطح مقدار معلوم و مشخص پارامتر
parameters U نسبت میان تقاطع دو سطح مقدار معلوم و مشخص پارامتر
absolute address مختصاتی که فاصله یک نقطه از محل تقاطع بردارها را نشان میدهد
nicks U ضربه به محل تقاطع دیوار وزمین اسکواش که قابل گرفتن نیست
nicking U ضربه به محل تقاطع دیوار وزمین اسکواش که قابل گرفتن نیست
nicked U ضربه به محل تقاطع دیوار وزمین اسکواش که قابل گرفتن نیست
nick U ضربه به محل تقاطع دیوار وزمین اسکواش که قابل گرفتن نیست
collision course interception U تقاطع مسیر رهگیری باهواپیمای دشمن مسیربرخورد هواپیمای رهگیر بادشمن
grade separation U تقاطع شاهراه یا راه اهن که در ان دو جاده دارای اختلاف سطح از یکدیگر هستند
graticule ticks U نقاط تقاطع خطوط شبکه بندی نصف النهارات و مدارات روی نقشه
unsettled U درهم
shaggy U درهم
uptight U درهم
hash U درهم
the name of the unit of silver U درهم
drachma U درهم
drachmas U درهم
graded sand U شن درهم
garbled U درهم
entangled U درهم
mixed U درهم
currency of early islam U درهم
drachm U درهم
drachmae U درهم
hash total U جمع کل درهم
foul-ups U درهم و برهمی
foul-ups U درهم گوریدگی
foul-up U درهم گوریدگی
foul-up U درهم و برهمی
cramped U درهم و برهم
mix up U درهم وبرهمی
conflating U درهم آمیختن
conflates U درهم آمیختن
mix-up U درهم وبرهمی
conflated U درهم آمیختن
conflate U درهم آمیختن
disarray U درهم وبرهمی
higgledy-piggledy U درهم برهمی
higgledy-piggledy U درهم برهم
confusion U درهم وبرهمی
in a tangle U درهم وبرهم
immingle U درهم امیختن
hurry skurry U درهم وبرهم
hurry scurry U درهم وبرهم
hugger mugger U درهم وبرهمی
topsy-turvy <idiom> U درهم برهم
mix U درهم کردن
higgledy piggledy U درهم وبرهم
mixes U درهم کردن
smash U درهم کوبیدن
smashes U درهم کوبیدن
pell-mell U درهم برهم
interfluous U درهم امیزنده
mix-ups U درهم وبرهمی
emboly U درهم فرورفتگی
anastomois U درهم بازشدگی
pleach U درهم بافتن
pial U درهم وبرهم
at sixes and sevens U درهم و برهم
out of order U درهم برهم
break down U درهم شکستن
olla U اش درهم برهم
elusory U درهم برهم
dumped rockfill U درهم سنگریز
cramp hand writing U خط درهم و برهم
intwine U درهم بافتن
mixed environment U محیط درهم
in a bad order U درهم برهم
olio U درهم و برهم
off the rails U مختل درهم
puchery U درهم کشیدن
raddle U درهم بافتن
writhen U درهم پیچیده
wild and woolly U درهم ریخته
unorganized U درهم و برهم
turbidness U درهم برهمی
condenser U درهم فشارنده
tousy U درهم وبرهم
topsyturvy U درهم برهم
topsy turvydom U درهم وبرهمی
tear up U درهم دریدن
smiter U درهم شکننده
sloppiness U درهم برهمی
meshed U درهم جا افتاده
galley west U درهم وبرهم
messiness U درهم برهمی
fondu U درهم امیزنده
rimple U درهم کشیدن
muss U درهم وبرهمی
overwhelm U درهم شکستن
disrupts U درهم گسیختن
disrupting U درهم گسیختن
disrupt U درهم گسیختن
imbroglio U درهم و برهم
interlocking U درهم بافتن
imbroglios U درهم و برهم
interlocked U درهم بافتن
interlocks U درهم بافتن
jumbling U درهم امیختگی
crashes U درهم شکستن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com