Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
conjugate
U
درهم امیختن توام
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
scrambles
U
درهم امیختن
scrambling
U
درهم امیختن
scrambled
U
درهم امیختن
immingle
U
درهم امیختن
scramble
U
درهم امیختن
consolidation
U
درهم امیختن تحکیم کردن یکجا کردن یکپارچه
mashed
U
خمیر نرم خوراک همه چیز درهم درهم وبرهمی
mashing
U
خمیر نرم خوراک همه چیز درهم درهم وبرهمی
mashes
U
خمیر نرم خوراک همه چیز درهم درهم وبرهمی
mash
U
خمیر نرم خوراک همه چیز درهم درهم وبرهمی
intertwines
U
درهم بافتن درهم بافته شدن
intertwining
U
درهم بافتن درهم بافته شدن
intertwine
U
درهم بافتن درهم بافته شدن
intertwined
U
درهم بافتن درهم بافته شدن
pleach
U
درهم پیچیدن درهم گیر افتادن
stealing from a protected palce
U
سرقت توام با هتک حرز دزدی توام با هتک حرز
clutters
U
درهم ریختگی درهم وبرهمی
clutter
U
درهم ریختگی درهم وبرهمی
cluttered
U
درهم ریختگی درهم وبرهمی
twinned
U
توام
twin
U
توام
geminate
U
توام
duad
U
توام
gemini
U
توام
gemel
U
توام
joint
U
توام
biparous
U
توام زا
mixed
U
توام
adnate
U
توام
intergrowth
U
رویش توام
reatrain
U
عملکرد توام
aluminum coating by spraying amalgamate
U
توام کردن
accompany
U
توام کردن
easeful
U
توام باراحتی
amalgamating
U
توام کردن
deprived
U
توام با محرومیت
accompanies
U
توام کردن
integrated training
U
اموزش توام
mixed air
U
توام هوا
mixed graze
U
توام زمین
integrate
U
توام کردن
geminate
U
توام کردن
integrates
U
توام کردن
twin check
U
مقابله توام
twin check
U
بررسی توام
amalgamates
U
توام کردن
twain
U
توام دوقلو
integrating
U
توام کردن
amalgamated
U
توام کردن
integrated staff
U
ستاد توام
twin
U
توام کردن
twinned
U
توام کردن
accompanied
U
توام کردن
amalgamate
U
توام کردن
hypocritical
U
توام با تدلیس و تزویر
rainsquall
U
باران توام باتوفان
integrated defense
U
پدافند هوایی توام
participant observation
U
مشاهده توام با مشارکت
blizzards
U
بادشدید توام بابرف
armstand dive
U
شیرجه توام با بالانس
charge coupled device
U
دستگاه توام با بار
work relief
U
استراحت توام با کار
twin bill
U
دو مسابقه توام در یک برنامه
effective faith
U
ایمان توام باعمل
blizzard
U
بادشدید توام بابرف
adnate
U
مربوط باعضاء تناسلی توام
synergism
U
کار توام ودسته جمعی
masque
U
نمایش توام با موسیقی ورقص
integrated reservoir operation
U
بهره برداری توام از چندمخزن
kleptolagnia
U
تحریک جنسی توام با دزدی
integrated defense
U
پدافند ازمناطق توام دفاعی
to wed one quality to onether
U
دوصفت راباهم توام کردن
synergy
U
کار توام اشتراک مساعی
rule of reason
U
تفسیر قانونی توام با سوء نیت
androgyny
U
وجود دو حالت زنانگی ومردانگی توام
auxesis
U
رشد توام باعدم تقسیم یاخته
tinged with cnvy
U
حساسیت امیز توام بارشک یاحسادت
High Mass
U
عشاء ربانی توام با موسیقی وبخور
pleuropneumonia
U
ذات الجنب توام با سینه پهلو
malicious prosecution
U
پیگرد یا دستگیری توام با سوء نیت
poll degree
U
درجهای که از دانشگاه بگیرندولی با امتیازویژهای توام نباشد
intermingle
U
با هم امیختن
meddles
U
امیختن
admix
U
امیختن
meddled
U
امیختن
mell
U
امیختن
incorporate
U
امیختن
incorporates
U
امیختن
blends
U
امیختن
blend
U
امیختن
incorporating
U
امیختن
intermingled
U
با هم امیختن
intermingles
U
با هم امیختن
amalgamated
U
امیختن
amalgamates
U
امیختن
amalgamate
U
امیختن
inosculate
U
امیختن
interblend
U
در هم امیختن
interblend
U
امیختن
mingling
U
امیختن
mingles
U
امیختن
mingled
U
امیختن
mingle
U
امیختن
immix
U
در هم امیختن
mix
U
امیختن
mixes
U
امیختن
interlard
U
امیختن
intermixing
U
در هم امیختن
amalgamating
U
امیختن
intermingling
U
با هم امیختن
meddle
U
امیختن
synthetize
U
امیختن
combine
U
امیختن
combines
U
امیختن
brew
U
امیختن
combining
U
امیختن
brews
U
امیختن
brewed
U
امیختن
to stir up
U
امیختن
to alloy gold with copper
U
امیختن
synthesised
U
امیختن
synthesises
U
امیختن
synthesising
U
امیختن
synthesize
U
امیختن
synthesized
U
امیختن
fused
U
امیختن
synthesizing
U
امیختن
synthesizes
U
امیختن
fuse
U
امیختن
interfusion
U
بهم امیختن
folds
U
بهم امیختن
interlace
U
در هم امیختن در هم بافتن
folded
U
بهم امیختن
intermix
U
بهم امیختن
knead
U
سرشتن امیختن
coalescing
U
بهم امیختن
kneaded
U
سرشتن امیختن
interwove
U
باهم امیختن
oxygenize
U
با اکسیژن امیختن
sentimentalize
U
با احساسات امیختن
shuffling
U
بهم امیختن
sulfuret
U
با گوگرد امیختن
sulfurate
U
با گوگرد امیختن
interweaving
U
باهم امیختن
fuse
U
فیوزدارکردن امیختن
plant mixing
U
امیختن در کارخانه
fused
U
فیوزدارکردن امیختن
shuffle
U
بهم امیختن
shuffled
U
بهم امیختن
shuffles
U
بهم امیختن
kneading
U
سرشتن امیختن
interweaves
U
باهم امیختن
carburet
U
باذغال امیختن
womanize
U
بازنان امیختن
oxygenates
U
اکسیژن امیختن
oxygenated
U
اکسیژن امیختن
commingle
U
بهم امیختن
oxygenate
U
اکسیژن امیختن
coalesces
U
بهم امیختن
carbonation
U
عمل امیختن با
coalesce
U
بهم امیختن
oxygenating
U
اکسیژن امیختن
interweave
U
باهم امیختن
inviscade
U
با چسب امیختن
inviscate
U
باچیزچسبناک امیختن
mixing in place
U
امیختن در جا مخلوط در جا
kneads
U
سرشتن امیختن
coalesced
U
بهم امیختن
fold
U
بهم امیختن
object lessons
U
درسی که با نشان دادن چیزهای موضوع درس توام میشود
object lesson
U
درسی که با نشان دادن چیزهای موضوع درس توام میشود
sulphate
U
با اسید سولفوریک امیختن
grade
U
جورکردن باهم امیختن
compounded
U
: ترکیب کردن امیختن
mix
U
امیختن مخلوط کردن
mixes
U
امیختن مخلوط کردن
compound
U
: ترکیب کردن امیختن
mixing
U
بهم زدن امیختن
attemper
U
نرم کردن امیختن
compounds
U
: ترکیب کردن امیختن
grades
U
جورکردن باهم امیختن
sulfate
U
با اسید سولفوریک امیختن
loading
U
امیختن موادخارجی به شراب
intermix
U
در هم امیختن با هم مخلوط کردن
pepsinate
U
با جوهر گوارنده امیختن
interfuse
U
بهم امیختن افشاندن
vaude
U
نمایش جوربجور واریته درام کوچکی که توام بارقص واواز باشد
immingle
U
بهم امیختن مخلوط کردن
insalivate
U
با خدو اغشتن با بزاق امیختن
sectarianize
U
با احساسات و تعصبات مسلکی امیختن
aluminum coating by spraying amalgamate
U
روکش الومینیوم کردن امیختن
barbarize
U
با تعبیر بیگانه و غیر مصطلح امیختن
to mull a mull of
U
داغ کردن و امیختن باادویه و قند
premix
U
قبل از مصرف مخلوط کردن پیش امیختن
miscibility
U
قابلیت امیختن و اختلاط بدون از دست دادن خواص خود
lard to butter
U
جازدن کره بوسیله امیختن باچربی هاو روغنهای دیگرمانند پیه خوک
gall
U
حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
galls
U
حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
melodrama
U
نمایش توام با موسیقی واوازکه پایانی خوش داشته باشد عشق خوش فرجام
melodramas
U
نمایش توام با موسیقی واوازکه پایانی خوش داشته باشد عشق خوش فرجام
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com