Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 154 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
thereabout
U
درهمان نزدیکی تقریبا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
right before
U
درهمان دم
just before
U
درهمان دم
just
U
درهمان دم
hold a candle to
<idiom>
U
درهمان درجه
He entered at that very moment .
U
درهمان لحظه وارد شد
conscious error
U
خطای اپراتور که به سرعت تشخیص داده میشود ولی درهمان زمان قابل جلوگیری از آن نیست
cross modulation
U
مدولاسیون ناخواسته که ازیک کاریر به کاریر دیگر درهمان گیرنده تاثیر میگذارد
squash tennis
U
بازی شبیه به اسکواش درهمان محوطه بین 2 نفر که امتیاز فقط بوسیله سرویس کننده به دست می اید و توپ وراکت فرق دارند
closeness
U
نزدیکی
togetherness
U
نزدیکی
affinity
U
نزدیکی
affinities
U
نزدیکی
imminence
U
نزدیکی
sexual intercourse
U
نزدیکی
around
U
در نزدیکی
proximity
U
نزدیکی
adduction
U
نزدیکی
adjacence or cency
U
نزدیکی
appulse
U
نزدیکی
copulates
U
نزدیکی
copulated
U
نزدیکی
copulate
U
نزدیکی
contiguity
U
نزدیکی
vicinity
U
نزدیکی
nighness
U
نزدیکی
accession
نزدیکی
approximation
U
نزدیکی
approximations
U
نزدیکی
nearness
U
نزدیکی
propinquity
U
نزدیکی
copulating
U
نزدیکی
inwarness
U
نزدیکی
intimity
U
نزدیکی
vichywater
U
نزدیکی
nearby
U
در نزدیکی
vicinage
U
نزدیکی
neiggourhood
U
نزدیکی
pretty much
U
تقریبا
not much of
<idiom>
U
تقریبا بد
wellnigh
U
تقریبا
proximately
U
تقریبا"
about two years
U
تقریبا`
feckly
U
تقریبا
sort of
U
تقریبا
nighly
U
تقریبا
next door to
U
تقریبا
approx
U
تقریبا
by a
U
تقریبا
just about
<idiom>
تقریبا
inexactly
U
تقریبا
all but
U
تقریبا
well-nigh
U
تقریبا
nears
U
تقریبا
about
<adv.>
U
تقریبا
practically
U
تقریبا"
almost
U
تقریبا
near
U
تقریبا
nearing
U
تقریبا
near-
U
تقریبا
neared
U
تقریبا
well nigh
U
تقریبا
nearer
U
تقریبا
some
U
تقریبا
roughly
U
تقریبا"
nearly
U
تقریبا
circa
U
تقریبا
much
U
تقریبا
nearest
U
تقریبا
roughly
<adv.>
U
تقریبا
approximately
U
تقریبا
sexual intercourse of doubful nature
U
نزدیکی به شبهه
therabout
U
در همان نزدیکی
offing
U
دران نزدیکی ها
hereabout
U
درهمین نزدیکی ها
proximity of blood
U
خویشی نزدیکی
verge
U
نزدیکی حدود
adjacence
U
نزدیکی مجاورت
adjacency
U
نزدیکی مجاورت
kinder
U
نزدیکی تشابه
In the vicinity ( neighbourhood ).
U
همین نزدیکی ها
verges
U
نزدیکی حدود
nodality
U
نزدیکی به گره
going on
U
نزدیکی تماس
sort of
<idiom>
U
تقریبا تا یک حدی
approximately
U
تقریبا به درستی
gravel blind
U
تقریبا کور
scarcely ever
U
تقریبا هیچوقت
about two years
U
تقریبا` دو سال
squarish
U
تقریبا مربع
nip and tuck
U
تقریبا برابر
near vertical
U
تقریبا عمودی
next to impossible
U
تقریبا نشدنی
semis
U
تقریبا نصف
semi
U
تقریبا نصف
subovate
U
تقریبا بیضی
in with
<idiom>
U
دررفاقت ،التفات یا نزدیکی با
To have sexual intercourse with a woman .
U
با زنی نزدیکی کردن
sexual intercourse
U
مواقعه نزدیکی جنسی
incestuously
U
با گناه نزدیکی بمحارم
hang about
U
در نزدیکی منتظر بودن
imminency
U
نزدیکی مشرف بودن
rapprochement
U
نزدیکی تمایل بدوستی
abutment
U
بست دیوار نزدیکی
imminence
U
نزدیکی مشرف بودن
nigh
U
تقریبا نزدیک شدن
it is much the same
U
تقریبا همان است
go near to do something
U
تقریبا کاری را کردن
disobedience
U
تقریبا" معادل desertion
around 3 in the morning
U
تقریبا ساعت ۳ صبح
nlq
U
کیفیت تقریبا" عالی
Is there a ... nearby?
آیا ... در این نزدیکی ها هست؟
umbilical
U
واقع در نزدیکی ناف مرکزی
accessibility
U
امکان نزدیکی وسیله وصول
Heris
U
شهر هریس در نزدیکی تبریز
approximated
U
نه دقیق ولی تقریبا درست
roughly speaking
U
تقریبا بدون رعایت دقت
about as high
U
تقریبا` همان اندازه بلند
two cents
<idiom>
U
تقریبا هیچ ،چیزی بی ارزش
approximate
U
نه دقیق ولی تقریبا درست
anasarca
U
ورم تقریبا شدید پشام
approximating
U
آنچه تقریبا درست است
approximates
U
نه دقیق ولی تقریبا درست
It's about 2 miles from ...
آن تقریبا 2 مایل دور از ... است.
pay as you go principle
U
اصلی که بر اساس ان مالیات دریافتی توسط دولت برای سیستم تامین اجتماعی در هرسال به بازنشستگان درهمان سال پرداخت میشود وبنابراین دولت وجوهی را ازاین بابت جمع اوری نمیکند
The gas station is nearby .
U
پمپ بنزین درهمین نزدیکی هاست
land sick
U
کند رونده بواسطه نزدیکی بخشکی
whyŠthere is the answer
U
شرط در امده تقریبا معنی میدهد
side cast
U
پرتاب نخ ماهیگیری بحالت قوس تقریبا" افقی
Is there an inexpensive restaurant around here?
U
آیا رستوران ارزان این نزدیکی ها پیدا میشود؟
jetstream
U
باد تقریبا افقی با سرعت بیش از 08 کیلومتر بر ساعت
The book runs to nearly 600 pages.
U
این کتاب تقریبا بالغ بر ۶۰۰ صفحه می شود.
machines
U
نرم افزاری که با سخت افزار سیستم به نزدیکی کار میکند
corona discharge
U
تخلیه الکتریکی ناقص در نزدیکی الکترودهای یک میدان غیر یکنواخت
machine
U
نرم افزاری که با سخت افزار سیستم به نزدیکی کار میکند
machined
U
نرم افزاری که با سخت افزار سیستم به نزدیکی کار میکند
to score with a girl
<idiom>
U
موفق شدن در تلاش نزدیکی کردن با دختری
[اصطلاح روزمره]
run-up
[start-up]
U
نزدیکی به مکان شروع با دویدن
[برای جهش یا پرتاب کردن]
[ورزش]
aclinic line
U
خط استوایی مغناطیسی منحنی موهوم و نامنظمی که در نزدیکی خط استواگرداگردزمین مفروض است
fjeld
U
فلات مرتفع وصخره داری که تقریبا هیچ درختی نداشته باشد
differentiating cicuit
U
مداری که ولتاژ برون گذاشت ان تقریبا با میزان تغییرولتاژ متناسب است
estrus
U
مرحله تحریکات جنسی زنان که دران زن میل به نزدیکی بامرد وقابلیت ابستن شدن رادارد
esturm
U
مرحله تحریکات جنسی زنان که دران زن میل به نزدیکی بامرد وقابلیت ابستن شدن رادارد
checkpoint
U
علامتی در نزدیکی خط اغاز هرکدام از نقاط معین توقف در نوعی مسابقه دوصحرانوردی به کمک نقشه وقطبنما
check-points
U
علامتی در نزدیکی خط اغاز هرکدام از نقاط معین توقف در نوعی مسابقه دوصحرانوردی به کمک نقشه وقطبنما
checkpoints
U
علامتی در نزدیکی خط اغاز هرکدام از نقاط معین توقف در نوعی مسابقه دوصحرانوردی به کمک نقشه وقطبنما
nihilism
U
شورش و شدت عمل را توصیه کند مفهومی تقریبا" معادل نهیلیسم و انارشیسم از خودگذشتگی و تن به فنا دادن
check mark
U
علامتی در نزدیکی خط اغاز علامتی نزدیک نقطه اغازپرش یا پرتاب
ecdysiast
U
زن رامشگری که در حین رقص تکه تکه لباس خود رادرمی اورد و تقریبا عریان می رقصد
preventive detention
U
تمدید مدت حبس مجرم به عادت که تقریبا" به سیستم اجرای نظرتشدید مجازات و یا مواردپیش بینی شده در قانون اقدامات تامینی شباهت دارد
cumuli
U
ابرهای سفید متراکمی که باقائده تقریبا افقی وارتفاع قائم زیاد با راس گنبدی شکل که در مسیر جریانهای بالارونده قوی شکل میگیرند
cumulus
U
ابرهای سفید متراکمی که باقائده تقریبا افقی وارتفاع قائم زیاد با راس گنبدی شکل که در مسیر جریانهای بالارونده قوی شکل میگیرند
okuns law
U
براساس این قانون رابطه نزدیکی بین تغییرات نرخ بیکاری وافزایش تولید واقعی وجوددارد . اوکان نشان میدهد که در امریکا برای کاهش 1درصد نرخ بیکاری تولیدواقعی باید معادل 3درصدافزایش یابد
adobe type manager
U
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com