English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (20 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
conspire U درنقشه خیانت شرکت کردن
conspired U درنقشه خیانت شرکت کردن
conspires U درنقشه خیانت شرکت کردن
conspiring U درنقشه خیانت شرکت کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
treasonoius U خیانت امیز قابل ارتکاب خیانت
treasonable U خیانت امیز قابل ارتکاب خیانت
house U 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
housed U 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
houses U 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
betrayed U خیانت کردن به
to play false U خیانت کردن
betrays U خیانت کردن به
betraying U خیانت کردن به
betray U خیانت کردن به
stab someone in the back <idiom> U خیانت کردن به کسی
local color U رنگ شاخص کوه ورودخانه وجنگل وغیره درنقشه خصوصیات محلی
sell-out U یکجا فروختن خیانت کردن
belies U دروغ دراوردن خیانت کردن
sell-outs U یکجا فروختن خیانت کردن
sell out U یکجا فروختن خیانت کردن
belie U دروغ دراوردن خیانت کردن
belying U دروغ دراوردن خیانت کردن
belied U دروغ دراوردن خیانت کردن
belie U خیانت کردن به عوضی نشان دادن
belied U خیانت کردن به عوضی نشان دادن
belies U خیانت کردن به عوضی نشان دادن
belying U خیانت کردن به عوضی نشان دادن
double-crossing U دورویی کردن خیانت کردن
double-crosses U دورویی کردن خیانت کردن
double-cross U دورویی کردن خیانت کردن
double cross U دورویی کردن خیانت کردن
double-crossed U دورویی کردن خیانت کردن
letterhead U مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
letterheads U مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
compaq computer corporation U شرکت کامپیوتری کامپک شرکت سازنده انواع گوناگون ریزکامپیوتر سازگار باریزکامپیوتر
constituent company U شرکت وابسته به شرکت یاشرکتهای دیگر
limited company U شرکت با مسئولیت محدود شرکت سهامی
international finance corporation U شرکت مالی بین المللی شرکت تاسیس شده به وسیله بانک جهانی که هدفش تشویق و ترویج موسسات تولیدی بخش خصوصی درکشورهای توسعه نیافته است
parent company U شرکت مادر شرکت مرکزی
private U رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
privates U رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
contributed U شرکت کردن
contributes U شرکت کردن
contribute U شرکت کردن
partake U شرکت کردن
contributing U شرکت کردن
partaking U شرکت کردن
stand-ins U شرکت کردن
partaken U شرکت کردن
stand-in U شرکت کردن
partakes U شرکت کردن
stand in U شرکت کردن
participation U شرکت کردن
participate U شرکت کردن
partook U شرکت کردن
participated U شرکت کردن
go into U شرکت کردن در
take a hand at U شرکت کردن در
to play at U شرکت کردن در
participates U شرکت کردن
outsource U به کار گرفتن شرکت دیگر برای مدیریت و تامین شبکه برای شرکت شی
dragger U شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
join U شرکت کردن در پیوستن
sit for an examination U در امتحانی شرکت کردن
intercommon U باهم شرکت کردن
take part U دخالت یا شرکت کردن
to enter into p with another U باکسی شرکت کردن
joins U شرکت کردن در پیوستن
To sit for an examination. U درامتحان شرکت کردن
joined U شرکت کردن در پیوستن
contributes U شرکت کردن در همکاری وکمک کردن
contribute U شرکت کردن در همکاری وکمک کردن
contributed U شرکت کردن در همکاری وکمک کردن
contributing U شرکت کردن در همکاری وکمک کردن
to ride a race U در اسب دوانی شرکت کردن
partake U شرکت کردن شریک شدن در
participated U شرکت کردن سهیم شدن
to subscribe to a charity U در دادن اعانهای شرکت کردن
participates U شرکت کردن سهیم شدن
totake parts in something U در چیزی شرکت یادخالت کردن
participate U شرکت کردن سهیم شدن
partaking U شرکت کردن شریک شدن در
partakes U شرکت کردن شریک شدن در
partaken U شرکت کردن شریک شدن در
to undergo training U در یک دوره آموزشی شرکت کردن
to a oneself in U شرکت کردن یاشریک شدن
untruths U خیانت
betrayment U خیانت
faithlessness U خیانت
punic faith U خیانت
untruth U خیانت
rat U خیانت
betrayals U خیانت
betrayal U خیانت
falsity U خیانت
infidelities U خیانت
infidelity U خیانت
untruthful U خیانت
treachery U خیانت
insidiousness U خیانت
falseness U خیانت
disloyaty U خیانت
dishonesty U خیانت
punic f. U خیانت
perfidy U خیانت
treason U خیانت
felony U خیانت
felonies U خیانت
false heartedness U خیانت
traitorousness U خیانت
to row a race U در مسبابقه کرجی رانی شرکت کردن
to empower somebody to participate U به کسی اجازه شرکت کردن دادن
see to (something) <idiom> U شرکت کردن یا کاری را انجام دادن
felonious U خیانت امیز
barratry U خیانت در امانت
false hearted U خیانت امیز
treacherous U خیانت امیز
guile U خیانت دورویی
treacherousness U خیانت کاری
treason U خیانت به کشور
traitorous U خیانت امیز
high treason U خیانت بزرگ
malversation U خیانت در امانت
abuse of confidence U خیانت در امانت
breach of trust U خیانت در امانت
perfidiously U ازروی خیانت
perfidiousness U خیانت کاری
malice a U خیانت عمدی
foully U ازراه خیانت
two-faced <idiom> U ناسپاس ،خیانت
component U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
paperless U شرکت الکترونیکی یا شرکتی که از کامپیوتر و سایر قط عات الکترونیکی برای کارهای شرکت استفاده میکند و از کاغذ استفاده نمیکند
to move one's operation offshore U شرکت خود را به خارج [از کشور] منتقل کردن
to bar somebody from a competition U شرکت در مسابقه ای را برای کسی ممنوع کردن
prevarication U خیانت وکیل به موکل
guile U تلبیس تدلیس خیانت
lese majesty U خیانت علیه حکومت
lese majeste U خیانت علیه حکومت
conspiracy U نقشه خیانت امیز
disloyalty U خیانت نمک بحرامی
conspiracies U نقشه خیانت امیز
take part U مداخله کردن شرکت کردن
enter into partnership with someone U شرکت کردن شراکت کردن
to go a mumming U در دسته نقاب پوشان و لال بازان شرکت کردن
go in for <idiom> U شرکت کردن در،تصمیم گیری برای انجام کاری
to go on a picnic U بگردش دسته جمعی رفتن درسوردانگی شرکت کردن
to call a meeting of the board of directors U برای شرکت در جلسه هیئت مدیره احضار کردن
sedition U خیانت در حفظ اسرار نظامی
judns be trayed jesus U یهودابه مسیح خیانت کرد
sell the pass U خیانت به مرام دسته خودکردن
sell to pass U خیانت به مرام دسته خودکردن
to swear tre sonagainstany one U سوگند برای خیانت بکسی خوردن
This is treason, pure and simple. U خیانت که دیگه شاخ ودم ندارد
business group U شرکت سهامی [شرکت]
body corporate U شرکت شرکت سهامی
lese majesty U خیانت یاتوط ئه علیه مقام سلطنت یاحکومت
lese majeste U خیانت یاتوط ئه علیه مقام سلطنت یاحکومت
army component U نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
bill of attainder U لایحه قانونی مصادره اموال کسانی که به علت خیانت یاجنایت محکوم شده باشند
subscribing U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribe U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribed U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribes U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
play off U درمسابقه حذفی شرکت کردن وابسته به مسابقات حذفی مسابقه حدفی
introduces U بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduce U بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduced U بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introducing U بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
component command U قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
attainder U سلب و نفی کلیه حقوق مدنی شخص در موقعی که به علت ارتکاب خیانت یا جنایت به مرگ محکوم میشود محرومیت کامل از حقوق اجتماعی و مدنی
firmest U شرکت
corporations U شرکت
corporation U شرکت
firms U شرکت
firmer U شرکت
houses U شرکت
housed U شرکت
consociation U شرکت
house U شرکت
incorporation U شرکت
contribution U شرکت
contributions U شرکت
firm U شرکت
fellowsh U شرکت
partnerships U شرکت
partnership U شرکت
concerns U شرکت
concern U شرکت
business U شرکت
cahoot U شرکت
hand U شرکت
EIS U ول شرکت
handing U شرکت
associations U شرکت
association U شرکت
businesses U شرکت
participation U شرکت
enterprise U شرکت
enterprises U شرکت
companies U شرکت
company U شرکت
share [in] U شرکت [سهم] [در]
articles of assosiation U اساسنامه شرکت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com