English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
perverse verdict U درمورد نکات قضایی موضوع صادر شود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
misdirection U در CL منظوراشتباه قاضی است در موردتفهیم نکات قضایی موضوع برای اعضاء هیات منصفه پیش از انکه وارد شور شوندو این میتواند باعث تجدیدمحاکمه شود
coroner U مامور بررسی و تحقیق درمورد علت مرگهای ناگهانی در CL ماموری است که وفیفه اش جنبه قضایی واجرایی
coroners U مامور بررسی و تحقیق درمورد علت مرگهای ناگهانی در CL ماموری است که وفیفه اش جنبه قضایی واجرایی
get wise to something/somebody <idiom> U درمورد موضوع محرمانه فهمیدن
We must inquire into this matter. U درمورد این موضوع باید تحقیق کنیم
comments U نکات
minuitae U نکات جزئی
nugae U نکات جزئی
high lights U نکات مهم
high light U نکات برجسته یا جالب
nuances U اختلاف مختصر نکات دقیق وفریف
nuance U اختلاف مختصر نکات دقیق وفریف
queued U فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queue U فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queueing U فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queues U فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
sequential access U فایل ترتیبی اندیس دار که موضوع به موضوع در بافر خوانده میشود
It is formed by alternatively lifting and lowering one warp thread across one weft thread U این است که توسط روش دیگر بلند کردن و پایین آوردن موضوع یکی پیچ و تاب در سراسر یک موضوع پود تشکیل
red herrings U شاه ماهی سرخ موضوع مطرح شده برای فرار از طرح موضوع موردبحث
red herring U شاه ماهی سرخ موضوع مطرح شده برای فرار از طرح موضوع موردبحث
that is not the proposition U موضوع چیز دیگر است موضوع این نیست
commenting U نکات کمکی در برنامه برای راهنمایی کاربر
commented U نکات کمکی در برنامه برای راهنمایی کاربر
comment U نکات کمکی در برنامه برای راهنمایی کاربر
reversing U روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reverses U روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reversed U روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reverse U روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
talk up <idiom> U صحبت درمورد
in on <idiom> U اطلاعاتی داشتن درمورد
what about <idiom> U چطور(درمورد چیزی)
hold forth <idiom> U صحبت کردن درمورد
smoke out <idiom> U درمورد چیزی به حقیقت رسیدن
use one's head/bean/noodle/noggin <idiom> U عمیقا فکر کردن درمورد
To be biased (prejudiced). U درمورد چیزی تعصب داشتن
get the goods on someone <idiom> U فهمیدن اطلاعات بد درمورد کسی
bark up the wrong tree <idiom> [درمورد چیزی گمان اشتباه کردن]
search one's soul <idiom> U کنکاش کردن درمورد بی گناهی کسی
give someone the benefit of the doubt <idiom> U همیشه بهترین را درمورد کسی فرض کن
food for thought <idiom> U درمورد چیز باارزش فکر کردن
cross a bridge before one comes to it <idiom> U درمورد مشکلی قبل از حادثه فکرکردن
freeboard U حق ادعای مالکیت درمورد زمینهای خالصه
monomaia U جنون درمورد بخصوصی وسواس در چیزی
tie up <idiom> U تمام مدت درمورد کسی حرف زدن
To be patient with someone . U درمورد کسی صبر وشکیبائی نشان دادن
circular U فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
circulars U فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
achloropsia U نوعی نابینایی درمورد رنگها مخصوصا رنگ سبز
context sensitive help key U کلید فهور مطالب کمکی درمورد مسئله معین
I have been deceived in you . U درمورد تو گول خورده بودم ( آن نبودی که فکر می کردم )
presentation graphics U گرافیک تجاری با کیفیت بالا که روی نکات مطرح شده بامدیریت در زمینه طرح ها وبودجه ها تکیه خاصی دارد نگاره سازی نمایشی
aerostatics U علمی که درمورد گازها درحالت سکون و تعادل بحث میکند
demarche U عمل سیاسی اقدامی است که دولتی درمورد مسئله خاصی
target dossiers U پرونده اطلاعات جمع اوری شده درمورد هدفهای منطقه
judicial U قضایی
judiciary U قضایی
jurisdiction U قضایی
juridical U قضایی
juratory U قضایی
jural U قضایی
let go <idiom> U به حال خود گذاشتن ،هیچ کاری درمورد چیزی انجام ندادن
jurisdiction U حوزهء قضایی
miscarriage of justice U اشتباه قضایی
miscarriages of justice U اشتباه قضایی
legal aid U معاضدت قضایی
law court U دادگاه قضایی
law courts U دادگاه قضایی
legal U شرعی قضایی
litigation U دعوی قضایی
judiciary U قوه قضایی
judicial circumstantial evidence U اماره قضایی
judicial settlement U حل اختلاف قضایی
institution U تاسیس قضایی
presumption juris tantum U اماره قضایی
judicature U قوه قضایی
legal suit U تعقیب قضایی
quasi judicial U شبه قضایی
law agent U نماینده قضایی
legal assistance U مشاوره قضایی
the rule of law U تامین قضایی
rogatory U نیابت قضایی
precedents U رویه قضایی
precedent U رویه قضایی
judicature U حوزه قضایی
judicial assistance U معاضدت قضایی
judicial settlement U تسویه قضایی
judicial delegation U تفویض قضایی
judicial immunity U مصونیت قضایی
judicial precedent U رویه قضایی
referendum U حاکی از این که دارای قدرت و دستورات درمورد امر بخصوصی نیست ad-refrendum
referenda U حاکی از این که دارای قدرت و دستورات درمورد امر بخصوصی نیست ad-refrendum
referendums U حاکی از این که دارای قدرت و دستورات درمورد امر بخصوصی نیست ad-refrendum
extrajudicial U خارج ازصلاحیت قضایی
justiciar U مامور قضایی عالیرتبه
legal advice U مشورت یا نظر قضایی
sub judice U بدون تصمیم قضایی
enforcement of judgement U اجرای احکام قضایی
district attorneys U بازپرس بخش قضایی
district attorney U بازپرس بخش قضایی
cw system U سیستمی که از سیگنالهی امواج پیوسته برای کسب اطلاعات درمورد مسیر پروازبهره میگیرد
circuits U حوزه قضایی یک قاضی دور
circuit U حوزه قضایی یک قاضی دور
adjudge با حکم قضایی فیصل دادن
Soc U ازادی دراخذ تصمیم قضایی
proetor U متصدی امور قضایی وکشوری
legal assistance U کمکهای قضایی شرح علایم
dictum U گفته افهار نظر قضایی
dictums U گفته افهار نظر قضایی
issued U صادر کردن
issues U صادر شدن
issues U صادر کردن
promulge U صادر کردن
send out U صادر کردن
issued U صادر شدن
issuant U صادر کننده
issuable U صادر کردنی
emitting U صادر کردن
emanate U صادر شدن
emanated U صادر شدن
emanates U صادر شدن
emanating U صادر شدن
emanative U صادر شونده
outgoing U صادر شونده
exporters U صادر کننده
emitted U صادر کردن
emits U صادر کردن
emit U صادر کردن
export U صادر کردن
exported U صادر کردن
exporting U صادر کردن
pronounce U صادر کردن
pronounces U صادر کردن
exporter U صادر کننده
issue U صادر کردن
issue U صادر شدن
letters rogatory U نامه مشعر بر تقاضای نیابت قضایی
rogatory letters U نامه محتوی تفویض نیابت قضایی
full power U اختیاری است که دولتی به نماینده خود به طور موقتی میدهد تا درمورد بخصوصی مذاکره و اخذتصمیم کند
notice board U 1-تخته نصب شده در دیوار که نکات مهم روی آن قرار می گیرند. 2-نوعی تخته آگهی که پیام به کاربران نصب میشود
originator U صادر کننده پیام
re export U دوباره صادر کردن
issuing bank U بانک صادر کننده
certificate U گواهی صادر کردن
originators U صادر کننده پیام
to export something [from / to a country] U صادر کردن [به یا از کشوری]
warrantor U صادر کننده warrant
pass a sentence U حکم صادر کردن
certificates U گواهی صادر کردن
issue a warning U اخطار صادر کردن
to issue instructions U دستور صادر کردن
cadres U واحدی ازقبیل قضایی واداری ونظامی وغیره
sokeman U فرد ساکن حوضه قضایی لرد یا امیر
cadre U واحدی ازقبیل قضایی واداری ونظامی وغیره
pan U در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
pan- U در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
pans U در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
underwritten U پذیره نویسی صادر کردن
issuing authority [body] U مرجع [اداره] صادر کننده
underwrites U پذیره نویسی صادر کردن
underwriting U پذیره نویسی صادر کردن
underwrote U پذیره نویسی صادر کردن
underwrite U پذیره نویسی صادر کردن
ago U : صادر شدن پیش رفتن
to smuggle out U قاچاقی صادر کردن یافرستادن
judge made law U نظام حقوقی مبتنی بر سوابق قضایی و ارا محاکم
exegeses U تفسیرمتون مذهبی از لحاظ ادبی و فقهی و شرعی و قضایی
coroner U هر دو را داراست ولیکن جنبه قضایی ماموریتش بیشتر است
coroners U هر دو را داراست ولیکن جنبه قضایی ماموریتش بیشتر است
exegesis U تفسیرمتون مذهبی از لحاظ ادبی و فقهی و شرعی و قضایی
immunity U به طوری که توقیف و اعمال مجازات درمورد چنین ماموری ممکن نیست مگر به وسیله تحویل دادنش به دولت متبوع وی
chartering U پروانه دادن امتیازنامه صادر کردن
summary judgment U حکمی که علیه ضامن صادر میشود
charters U پروانه دادن امتیازنامه صادر کردن
broadcasts U پیامی که در شبکه به همه صادر شود
chartered U پروانه دادن امتیازنامه صادر کردن
charter U پروانه دادن امتیازنامه صادر کردن
broadcast U پیامی که در شبکه به همه صادر شود
congregationalism U استقلال هرکلیسا برای اداره کارهای قضایی وانتظامی خود
concurrent jurisdiction U رسیدگی قضایی همزمان به چند جرم دادگاه الحاقی یاهمزمان
knight marshal U کسیکه در خانواده سلطنتی دارای برخی مامریتهای قضایی باشد
permission U اجازه کاربر خاص برای دستیابی به منابع اشتراکی یا قضایی از دیسک
prohibition U حکم خودداری از اقدام قضایی که دادگاه عالی به محکمه تالی میدهد
psephism U حکمی که بموجب رای مجلس صادر میشد
legalism U اعتقاد به این که کلیه مسائل باید از طرق قضایی وحقوقی حل و فصل شود
confirming house U موسسه تجارتی واسطه میان خریدار و صادر کننده
dock receipt U رسیدی که مسئول لنگرگاه پس ازدریافت کالا صادر میکند
protests U واست نامه به وسیله سردفتراسناد رسمی تنظیم و صادر میشود
judgement dept U بدهی که دادگاه حکم پرداخت انرا صادر نموده است
passes U صادر شدن فتوی دادن تصویب و قابل اجرا کردن
pass U صادر شدن فتوی دادن تصویب و قابل اجرا کردن
passed U صادر شدن فتوی دادن تصویب و قابل اجرا کردن
protested U واست نامه به وسیله سردفتراسناد رسمی تنظیم و صادر میشود
protesting U واست نامه به وسیله سردفتراسناد رسمی تنظیم و صادر میشود
protest U واست نامه به وسیله سردفتراسناد رسمی تنظیم و صادر میشود
callable bond U نوعی قرضه که صادر کننده حق بازخرید ان را قبل ازموعد اسمی ندارد
debenture bond U برگهای که پشتوانه ان فقط اعتبار صادر کننده است سهم قرضه
interrupt U لیستی از وسایل جانبی و خصوصیات آنها وقتی که سیگنال وقفه صادر می کنند.
interrupting U لیستی از وسایل جانبی و خصوصیات آنها وقتی که سیگنال وقفه صادر می کنند.
underwriter U صادر کننده سند بیمه دریایی خریدار سهام خریداری نشده شرکت
interrupts U لیستی از وسایل جانبی و خصوصیات آنها وقتی که سیگنال وقفه صادر می کنند.
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com