English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (37 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
play off U درمسابقه حذفی شرکت کردن وابسته به مسابقات حذفی مسابقه حدفی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
double elimination tournament U مسابقات دو حذفی
puissance U مسابقه پرش حذفی
bracket U رویارویی در مسابقه حذفی حرکت برای ساختن شکلی بصورت پرانتز روی یخ
dragger U شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
omissive U حذفی
elimination reaction U واکنش حذفی
knockout competition U مسابقههای حذفی
playoff U مسابقهی حذفی
playoffs U مسابقهی حذفی
elimination tournament U مسابقههای حذفی
addition elimination reaction U واکنش افزایشی- حذفی
knock out tournament U تورنمنت حذفی شطرنج
play offs U مسابقههای حذفی پایان فصل
striking a jury U تعیین هیات منصفه با روش حذفی
quarterfinal U دوره یک چهارم نهایی درمسابقات حذفی
struck U هیات منصفه تعیین شده باروش حذفی
deletion record U یک رکورد جدید که یک رکوردموجود از فایل اصلی راجابجا کرده یا کنار می گذاردرکورد حذفی
plays U شرکت درمسابقه انفرادی
play U شرکت درمسابقه انفرادی
playing U شرکت درمسابقه انفرادی
played U شرکت درمسابقه انفرادی
daclare U تایید مجدد شرکت اسب درمسابقه
entry fee U مبلغ پرداختی برای شرکت درمسابقه
fleet U گروه قایقهای شرکت کننده درمسابقه
fleets U گروه قایقهای شرکت کننده درمسابقه
starter's list U فهرست اسبهاییکه واجدشرایط برای شرکت درمسابقه نیستند
off roader U شرکت کننده درمسابقه موتورسیکلت رانی درزمینهای ناهموار برای چندصد مایل
to bar somebody from a competition U شرکت در مسابقه ای را برای کسی ممنوع کردن
track and field U وابسته به مسابقات دوصحرایی یا میدانی
agonistic U وابسته به مسابقات باستانی یونان
pistol clasp U قفل طپانچه نشان شرکت درمسابقه تیراندازی با طپانچه
constituent company U شرکت وابسته به شرکت یاشرکتهای دیگر
handicap U مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
handicaps U مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
hurdling U شرکت در مسابقه دو بامانع
walker U شرکت کننده در مسابقه راهپیمایی
walkers U شرکت کننده در مسابقه راهپیمایی
pentathlete U شرکت کننده در مسابقه پنجگانه دو و میدانی
campaing U شرکت دادن اسب در یک دوره مسابقه
cup of coffeen U شرکت کوتاه بازیگر کم تجربه در مسابقه
hurdler U شرکت کننده در مسابقه پرش از مانع
deathlete U شرکت کننده در مسابقه دهگانه دو و میدانی
quarterfinalist U کسیکه در مسابقه یک چهارم نهایی شرکت میکند
off roader U شرکت کننده در مسابقه مخصوص در مسیر طولانی در زمینهای ناهموار
associated company U شرکت وابسته
affiliated company U شرکت وابسته
starting fee U مبلغی که صاحب اسب برای کسب اجازه شرکت در مسابقه شرطبندی می پردازد
houses U 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
house U 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
housed U 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
kill off U سرعت گرفتن غیرعادی درمسابقه دو استقامت برای خسته کردن حریفان
officiated U بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
officiate U بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
officiating U بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
officiates U بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
outplay U درمسابقه جلو افتادن از
long odds U تفاوت زیاد درمسابقه
stationed U محل ایستادن تیرانداز درمسابقه
station U محل ایستادن تیرانداز درمسابقه
stations U محل ایستادن تیرانداز درمسابقه
half century U 05 امتیاز یا بیشتر توپزن درمسابقه کریکت
brush U به حداکثر سرعت رفتن اسب درمسابقه
finallist U کسی که درمسابقه به مرحله نهایی برسد
brushes U به حداکثر سرعت رفتن اسب درمسابقه
letterhead U مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
letterheads U مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
compaq computer corporation U شرکت کامپیوتری کامپک شرکت سازنده انواع گوناگون ریزکامپیوتر سازگار باریزکامپیوتر
neck and neck <idiom> U درمسابقه مساوی ویا نزدیک به تساوی بودن
skull practice U کلاس تعلیم فنون مسابقه جلسه مشورت درباره مسابقه
hooligans U مسابقه جبرانی در مسیرخاکی برای اتومبیلهایی که در مسابقه اصلی شکست خورده اند
hooligan U مسابقه جبرانی در مسیرخاکی برای اتومبیلهایی که در مسابقه اصلی شکست خورده اند
tug of war U مسابقه طناب کشی مسابقه برای برتری یافتن
sack race U مسابقه دو درحالیکه پای مسابقه دهنده در کیسه پیچیده
limited company U شرکت با مسئولیت محدود شرکت سهامی
selling plater U اسب مسابقه قابل خرید پس از مسابقه
opener U مسابقه نخست ازدو مسابقه متوالی
commissioners U مدیر مسابقات
refereeing U داور مسابقات
commissioner U مدیر مسابقات
arenas U میدان مسابقات
refereed U داور مسابقات
arena U میدان مسابقات
tournament U مسابقات قهرمانی
Track and field events . U مسابقات دو میدانی
tournaments U تشکیل مسابقات
tournaments U مسابقات قهرمانی
tournament U تشکیل مسابقات
referees U داور مسابقات
referee U داور مسابقات
semi-final U مسابقات نیم پایانی
referee U داور مسابقات شدن
cup U گلدان جایزه مسابقات
stand U سکوب تماشاچیان مسابقات
umpire U سرداور داور مسابقات
umpired U سرداور داور مسابقات
cups U گلدان جایزه مسابقات
oarsman U پارو زن مسابقات قایقرانی
oarsmen U پارو زن مسابقات قایقرانی
Olympic U مربوط به مسابقات المپیک
umpiring U سرداور داور مسابقات
refereed U داور مسابقات شدن
World Series U مسابقات نهایی بیسبال
cupped U گلدان جایزه مسابقات
umpires U سرداور داور مسابقات
referees U داور مسابقات شدن
refereeing U داور مسابقات شدن
international finance corporation U شرکت مالی بین المللی شرکت تاسیس شده به وسیله بانک جهانی که هدفش تشویق و ترویج موسسات تولیدی بخش خصوصی درکشورهای توسعه نیافته است
parent company U شرکت مادر شرکت مرکزی
To win on points. U با امتیاز برنده شدن ( در مسابقات )
nordic combined U مجموع مسابقات اسکی نوردیک
private U رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
privates U رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
go into U شرکت کردن در
participation U شرکت کردن
participates U شرکت کردن
partook U شرکت کردن
contributing U شرکت کردن
contributes U شرکت کردن
take a hand at U شرکت کردن در
contributed U شرکت کردن
stand-ins U شرکت کردن
stand-in U شرکت کردن
stand in U شرکت کردن
participate U شرکت کردن
to play at U شرکت کردن در
participated U شرکت کردن
contribute U شرکت کردن
partaking U شرکت کردن
partake U شرکت کردن
partaken U شرکت کردن
partakes U شرکت کردن
outsource U به کار گرفتن شرکت دیگر برای مدیریت و تامین شبکه برای شرکت شی
senior U مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
seniors U مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
field event U ورزش قهرمانی میدانی مسابقات صحرایی
showdown U مرحله نهایی مسابقات ازمایش نیرو
field events U ورزش قهرمانی میدانی مسابقات صحرایی
Test matches U مسابقات قهرمانی کریکت انگلیس واسترالیا
showdowns U مرحله نهایی مسابقات ازمایش نیرو
Test match U مسابقات قهرمانی کریکت انگلیس واسترالیا
associate U وابسته وابسته کردن
associating U وابسته وابسته کردن
associates U وابسته وابسته کردن
associated U وابسته وابسته کردن
take part U دخالت یا شرکت کردن
To sit for an examination. U درامتحان شرکت کردن
sit for an examination U در امتحانی شرکت کردن
joins U شرکت کردن در پیوستن
joined U شرکت کردن در پیوستن
to enter into p with another U باکسی شرکت کردن
intercommon U باهم شرکت کردن
join U شرکت کردن در پیوستن
contributing U شرکت کردن در همکاری وکمک کردن
contributed U شرکت کردن در همکاری وکمک کردن
contributes U شرکت کردن در همکاری وکمک کردن
contribute U شرکت کردن در همکاری وکمک کردن
hunt meeting U برنامه مسابقات دو یا دو بامانع برای سوارکاران اماتور
semifinalist U کسیکه بمرحله مسابقات نیمه نهایی رسیده
past performances U سوابق چاپی نتایج مسابقات اسب یا گرگ
egg position U حالت تخم مرغی در مسابقات سرعت اسکی
olympiad U جشن ها ومسابقات قدیم یونان مسابقات المپیک
swiss system U نوعی روش تعیین حریف در مسابقات شطرنج
phallic U وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
match play U مسابقه گلف بین دو نفر یا دوتیم مسابقه بولینگ بین دونفر
partake U شرکت کردن شریک شدن در
partaken U شرکت کردن شریک شدن در
to a oneself in U شرکت کردن یاشریک شدن
to ride a race U در اسب دوانی شرکت کردن
conspiring U درنقشه خیانت شرکت کردن
participates U شرکت کردن سهیم شدن
totake parts in something U در چیزی شرکت یادخالت کردن
participate U شرکت کردن سهیم شدن
partakes U شرکت کردن شریک شدن در
partaking U شرکت کردن شریک شدن در
participated U شرکت کردن سهیم شدن
conspire U درنقشه خیانت شرکت کردن
conspires U درنقشه خیانت شرکت کردن
to subscribe to a charity U در دادن اعانهای شرکت کردن
conspired U درنقشه خیانت شرکت کردن
to undergo training U در یک دوره آموزشی شرکت کردن
to run a race U در مسابقه دویدن یاشرکت کردن
to launch [start] a campaign U مبارزه ای [مسابقه ای] را آغاز کردن
to conduct [run] a campaign U مبارزه ای [مسابقه ای] را اجرا کردن
To bet on something . U روی چیزی شرط بستن (مانند مسابقات وغیره )
roadwork U تمرین عملی برای مسابقات مشت زنی و غیره
to row a race U در مسبابقه کرجی رانی شرکت کردن
see to (something) <idiom> U شرکت کردن یا کاری را انجام دادن
to empower somebody to participate U به کسی اجازه شرکت کردن دادن
dump U شکست دادن حریف درمسابقه موتورسیکلت رانی یااتومبیل رانی یا قایق قایقرانی سرعت
component U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
paperless U شرکت الکترونیکی یا شرکتی که از کامپیوتر و سایر قط عات الکترونیکی برای کارهای شرکت استفاده میکند و از کاغذ استفاده نمیکند
to move one's operation offshore U شرکت خود را به خارج [از کشور] منتقل کردن
The striker's injury puts a question mark over his being fit in time for the tournament. U آسیب مهاجم آمادگی سر موقع او [مرد] را برای مسابقات نامشخص می کند.
speeds U مدت زمان تمام کردن مسابقه اسبدوانی
speeding U مدت زمان تمام کردن مسابقه اسبدوانی
speed U مدت زمان تمام کردن مسابقه اسبدوانی
take part U مداخله کردن شرکت کردن
enter into partnership with someone U شرکت کردن شراکت کردن
go in for <idiom> U شرکت کردن در،تصمیم گیری برای انجام کاری
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com