Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 40 (1 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
during his tenure of office
U
درمدت تصدی او
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pending
U
درمدت
during
U
درمدت
over
U
درمدت باردیگر
during his absonce
U
درمدت غیبت او
betweentimes
U
درمدت وقفه
over-
U
درمدت باردیگر
for
U
درمدت بقدر
transients
U
خطای موقت که درمدت زمانی رخ میدهد
transient
U
خطای موقت که درمدت زمانی رخ میدهد
tenure
U
حق تصدی
undertaking
U
تصدی
tenure
U
تصدی
incumbency
U
تصدی
inning
U
تصدی
take over in charge
U
تصدی
tenure of office
U
تصدی
venturing
U
تصدی
charge
U
تصدی
charges
U
تصدی
commission
U
تصدی
commissioning
U
تصدی
commissions
U
تصدی
venture
U
تصدی
ventured
U
تصدی
ventures
U
تصدی
innings
U
دوره تصدی
during his incumbency
U
دردوره تصدی او
termtime
U
دوره تصدی
period of office
U
دوره تصدی
wastes
U
تعدی و تفریط مستاجر یا متصرف در عین مستاجره یا مورد تصرف درمدت اجاره حاشیه جاده
waste
U
تعدی و تفریط مستاجر یا متصرف در عین مستاجره یا مورد تصرف درمدت اجاره حاشیه جاده
non serverign acts
U
اعمال تصدی دولت
ferriage
U
تصدی کشتی گذاره
confidential
U
است نه اعمال تصدی موجودباشد
exofficio
U
از لحاظ تصدی مقام و غیره
curatorship
U
تصدی کتابخانه وموزه ومانندان
advowson
U
حق تعیین مقام برای تصدی اموروقفی کلیسا
advowee
U
کسیکه حق دارد اشخاصی رابرای تصدی مقامات وقفی کلیسامعرفی کند
totaliarian state
U
دولتی که دران یک نفر یا یک هیات حاکمه اختیار و تصدی همه امور رادر دست دارند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com