English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 152 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
existential therapy U درمان وجودی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
therapist U متخصص درمان شناسی درمان شناس
therapists U متخصص درمان شناسی درمان شناس
existential U وجودی
raison d'etre U علت وجودی
functions U خاصیت وجودی
functioned U خاصیت وجودی
function U خاصیت وجودی
existential anxiety U اضطراب وجودی
existential psychology U روانشناسی وجودی
daseinanalyse U تحلیل وجودی
existential analysis U تحلیل وجودی
heparinize U باهپارین درمان کردن تحت درمان باهپارین قراردادن
he has nothing in him U همچو ادم با وجودی نیست
the new chief was a nothing U رئیس تازه یک ادم بی وجودی بود
client centered therapy U درمان متمرکز بر درمان جو
homograft U پیوند زنی از بافت وجودی مشابه باخود
client U درمان جو
remedies U درمان
remedied U درمان
remedy U درمان
remediless U بی درمان
remedying U درمان
clients U درمان جو
medicative U درمان کن
natural philosophy U درمان
immedicable U بی درمان
medicaments U درمان
medicament U درمان
therapy U درمان
cure U درمان
water cure U اب درمان
treatments U درمان
cured U درمان
treatment U درمان
irremediable U بی درمان
cures U درمان
hydropathist U اب درمان دان
iamatology U درمان شناسی
dual sex therapy U درمان دو جنسیتی
inpatient U تحت درمان
healable U درمان پذیر
interpretive therapy U درمان تفسیری
conjoint therapy U درمان زوجی
supportive therapy U درمان حمایتی
electrotherapeutics U درمان برقی
kinesalgia U جنبش درمان
marriage therapy U درمان زناشویی
relationship therapy U درمان ارتباطی
remediable U درمان پذیر
treatable U قابل درمان
social therapy U درمان اجتماعی
therapeutist U درمان شناس
therapeusis U درمان شناسی
remediless U درمان ناپذیر
operable U قابل درمان
pithiatism U درمان تلقینی
placebo therapy U درمان با دارونما
post treatment follow up U پیگیری پس از درمان
psychotherapy ortherapeutics U روح درمان
quadrangular therapy U درمان دو زوجی
It'll be OK. <idiom> U درمان میشود!
therapeutics U درمان شناسی
direct therapy U درمان رهنمودی
remedy U درمان میزان
remedy U درمان کردن
cured U درمان بخشیدن
cure U درمان بخشیدن
faith cure U درمان اعتقادی
incurable U درمان ناپذیر
aceology U درمان شناسی
active therapy U درمان فعال
adjunctive therapy U درمان جنبی
incurable U بی درمان بیچاره
cures U درمان بخشیدن
chemotherapy U درمان دارویی
remedying U درمان میزان
remedying U درمان کردن
remedies U درمان کردن
faith healing U درمان اعتقادی
physiotherapy U درمان فیزیکی
remedies U درمان میزان
remedied U درمان کردن
psychotherapy U درمان روانی
remedied U درمان میزان
treated U درمان کردن
adjuvent therapy U درمان تکمیلی
aversion therapy U درمان اجتنابی
cooperative therapy U درمان تعاونی
multiple therapy U درمان تعاونی
corrective therapy U درمان اصلاحی
cure all U درمان هر درد
treat U درمان شدن
treat U درمان کردن
curative U درمان بخش
depth therapy U درمان عمقی
treated U درمان شدن
analytic therapy U درمان تحلیلی
an active remedy U درمان کاری
treats U درمان کردن
treats U درمان شدن
homoeopaths U جور درمان خواه
Patience is a plaster for all sores . <proverb> U صبر,درمان هر دردیست .
shock therapy U درمان با ضربه برقی
homeopaths U جور درمان خواه
homeopath U جور درمان خواه
x ray therapy U درمان با اشعه مجهول
therapeutist U متخصص درمان شناسی
sex therapy U درمان اختلالات جنسی
therapeutically U از لحاظ درمان شناسی
activity group therapy U درمان با فعالیت گروهی
insulin shock therapy U درمان با ضربه انسولین
insulin coma therapy U درمان با اغماء انسولینی
indoklon therapy U درمان با استنشاق اندوکلون
ect U درمان با تشنج برقی
electric convulsive therapy U درمان با تشنج برقی
electroconvulsive therapy U درمان با تشنج برقی
electroshock therapy U درمان با ضربه برقی
encounter group therapy U درمان با گروه رویارویی
carbon dioxide therapy U درمان با انیدرید کربنیک
mud bath U گل مالی تن برای درمان
directive group therapy U درمان رهنمودی گروهی
therapeutic U وابسته به درمان شناسی
chemotherapy U درمان بواسطه موادشیمیایی
neuropsychiatric U درمان روانی عصبی
physiatrics U درمان امراض باوسایل طبیعی
root canal treatment [RCT] U درمان ریشه [دندان پزشکی]
hydropathic U وابسته به درمان کردن ناخوشی با اب
chiropodist U متخصص درمان وحفافت پاها
physical medicine U درمان بدنی و توان بخشی
implosive therapy U درمان با غرقه سازی تجسمی
chiropodists U متخصص درمان وحفافت پاها
Tears remedy every irremediable ailment. <proverb> U گریه بر هر درد بى درمان دواست .
Jealousy is a remediless disease. <proverb> U یسد درد بى درمان است .
they are cured by nature U طبیعت انها را درمان میکند
root canal procedure U درمان ریشه [دندان پزشکی]
root canal therapy U درمان ریشه [دندان پزشکی]
nephritic U درمان کننده ناخوشی گرده
endodontic therapy U درمان ریشه [دندان پزشکی]
occupational therapy U درمان بوسیله اشتغال بکار کاردرمانی
osteopathy U درمان بوسیله مالش استخوان و مفاصل
to seek a remedy for something U چاره یا درمان برای چیزی جستجو کردن
hydrotherapeutic U بیمارستانی که ناخوشیها را در انجا بااب درمان می کنند
hydropath establishment U بیمارستانی که ناخوشیها را در انجا بااب درمان می کنند
psychosurgery U جراحی مغز جهت درمان بیماری روانی
radiotherapy U رادیو تراپی درمان بوسیله نیروی تشعشعی
follow up U تعقیب کردن دنباله داستان را شرح دادن تماس با بیمارپس ازتشخیص یا درمان
acupressure U روش تسکین درد و درمان بیماری از طریق فشار نقاط خاصی از بدن
antihistamine U موادی که برای درمان حساسیت بکار رفته و باعث خنثی کردن اثر هیستامین دربافت ها می شوند
cryotherapy U درمان بوسیله سرما سرما درمانی
crymotherapy U درمان بوسیله سرما سرما درمانی
immedicable U درمان ناپذیر بهبود ناپذیر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com