Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
demand elasticity
U
درصد تغییرتقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت ان کالا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cross elasticity of demand
U
درصدتغییر تقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت کالای دیگر فرمول کشش متقاطع عبارت است از :
law of demand
U
براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
cob web theorem
U
ه کالا در هر زمان تابع قیمت ان کالا در دوره زمانی قبلی است .
percentage
U
نسبت یا درصد
percentages
U
نسبت یا درصد
inventory fraction
U
نسبت درصد ذخیره مهمات درصد ذخیره مهمات
Life is ten percent what happens to you and ninety percent how you respond to it.
U
ده درصد از زندگی، اتفاقاتی است که برایتان می افتد و نود درصد باقی مانده زندگی واکنش شما به این اتفاقات است.
c & f
U
قیمت کالا وهزینه حمل ان بدون بیمه دریایی و تولید کننده پس ازتسلیم کالا به شرکت کشتیرانی و پرداخت هزینه حمل از خودسلب مسئولیت میکند و حق بیمه تا مقصد به عهده خریدار است
kinked demand curve
U
و اگر فروشنده قیمت کالا راکاهش دهد فروش وی بیشترنخواهد شد زیرا سایرفروشندگان قیمت خود راپائین اورده و از کاهش قیمت تبعیت میکنند .
gradients
U
درصد شیب میزان تغییر درجه حرارت یافشار هوا
gradient
U
درصد شیب میزان تغییر درجه حرارت یافشار هوا
geometrical percentage
U
درصد هندسی که عبارتست ازخارج قسمت سطح مقطع فولاد به سطح مقطع بتن دریک قطعه بتن مسلح ضرب درصد
income effect
U
اثر درامدی تغییر در مقدارتقاضای کالا در نتیجه تغییردرامد واقعی بدون تغییر درقیمتهای نسبی کالاها
supporting goods
U
موادی که در کالا بکاربرده نمیشودولی جهت تولید کالا لازم میباشد
price tag
U
برچسب قیمت کالا
total revenue
U
قیمت کل فروش یک کالا
catalogue price
U
قیمت کالا درکاتالوگ
transire
U
برگ ترخیص کالا از گمرک اجازه عبور کالا
basing point pricing
U
قیمت تمام شده کالا
batch costing
U
تعیین قیمت سفارش کالا
department store
U
فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
department stores
U
فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
landed terms
U
قیمت کالا به شرط تخلیه درمقصد
ad valorem duty
U
حقوق گمرکی براساس قیمت کالا
markup
U
تفاوت بین هزینه و قیمت کالا
cost and frieght
U
قیمت کالا به اضافه کرایه حمل
what is the p of this article
U
قیمت این کالا چند است
at the full landed cost price
U
قیمت تمام شده کالا در مقصد
c i f
U
قیمت کالا به اضافه هزینه بیمه و
ad valorem duty
U
حقوق گمرکی به نسبت ارزش کالا
design change
U
تغییر شکل کالا
barter with someone
U
با کسی دادوستد کالا با کالا کردن
mark-downs
U
قیمت کالا را به منظور فروش پایین اوردن
mark-down
U
قیمت کالا را به منظور فروش پایین اوردن
price line pricing
U
قیمت گذاری ثابت برای یک گروه کالا
proportionality
U
نسبت بین دو کالا از نظر حجم و مقدار
f.o.b
U
قیمت کالا بدون احتساب مخارج حمل و بیمه
price support
U
تثبیت قیمت توسط دولت برای حمایت کالا
demand factors
U
پیش بینی قیمت کالا در اینده توزیع درامد جامعه
rig the market
U
با احتکار کالا افزایش وکاهش مصنوعی در قیمت هاایجاد کردن
cost absoption
U
هزینهای که در قیمت تولید کالا منظورنمیشود و از مشتری دریافت نمیگردد
gross national product
U
تولیدناویژه قیمت تولید یک کالا دربازار خاص فرف یک سال مالی
bears
U
تا شاید در مدت اجل بتواند همان کالا را به قیمت ارزانتر بخرد
bear
U
تا شاید در مدت اجل بتواند همان کالا را به قیمت ارزانتر بخرد
shelf life
U
مدت زمانی که کالا از تولید تاتوزیع به مصرف کننده درقسمتهای مختلف می ماند مدت گردش کالا در انبارها
to barter
[to trade by barter]
U
دادوستد کالا با کالا کردن
say's law
U
از قوانین اقتصادی دوره کلاسیک مبنی بر این که تولیداضافی یک کالا ممکن نیست چه هر کس کالا را جهت معاوضه با کالای دیگر ایجادمیکند و بنابراین عرضه هرچیز تقاضای ان را به وجودمی اورد
cash on delivery
U
فروش نقد پس از تحویل کالا وصول وجه در حین تحویل کالا
short run
U
زمان موقت مدتی که در طی ان مقدارتولید یک کالا را نمیتوان تغییر داد
particular lien
U
حق حبس مخصوص حق حبسی است برای فروشنده یا سازنده کالای بخصوص نسبت به ان کالا
cartel
U
توافق رسمی بین فروشندگان یک کالا بمنظورتعیین قیمت و مقدار فروش وکنترل اعضای بازار
cartels
U
توافق رسمی بین فروشندگان یک کالا بمنظورتعیین قیمت و مقدار فروش وکنترل اعضای بازار
freightliner
U
شرکت حمل و نقل کننده کالا قطار سریع السیر جهت حمل کالا در مسافتهای دور قطاری که کانتینر حمل می نمایدfreight
throughput capacity
U
فرفیت عبور دهی کالا فرفیت تخلیه و عبوردهی بارانداز یا اسکله فرفیت گذراندن کالا
income elasticity of demand
U
تغییر مقدار تقاضابرای یک کالا درنتیجه درامدمصرف- کننده . فرمول کشش درامدی تقاضا : q/I *dI / dq = E
consignee
U
گیرنده کالا برای بارنامه گیرنده اصلی کالا
cent-
U
درصد
percentage
U
درصد
percent
U
درصد
cent
U
درصد
per cent
U
درصد
point
U
درصد
centi-
U
درصد
cents
U
درصد
rates
U
درصد
percentages
U
درصد
rate
U
درصد
advalorem tax
U
مالیات بر مبنای ارزش مالیات براساس قیمت کالا
weight percent
U
درصد وزنی
rate
U
نرخ
[درصد]
volume percent
U
درصد حجمی
percentages
U
برحسب درصد
percentage
U
برحسب درصد
at % interest
U
با بهره 21 درصد
water content
U
درصد رطوبت
percent salt
U
درصد نمک
surcharges
U
درصد هزینههای اضافی
trial rate
U
درصد ازمایش یک محصول
percent
U
از قرار صدی درصد
equilibrium moisture content
U
درصد رطوبت متعادل
surcharge
U
درصد هزینههای اضافی
case fatality rate
U
درصد مرگ و میر
what p do you receive?
U
چند درصد می گیرد
inseparable cost
U
حالتی که چند نوع کالا در یک واحدتولیدی ساخته شود و هزینه و مخارج هر یک نسبت به کل مخارج اختیارا" تعیین گردد
fisher equation
U
یعنی حجم پول درگردش درسرعت گردش پول برابراست با متوسط قیمت کالا درمقدار تولید کالارابطه فیشر
optimum moisture content
U
درصد رطوبت مناسب خاک
profit margin
U
درصد سود از فروش خالص
pollen counts
U
درصد گردههای گیاهی در هوا
pollen count
U
درصد گردههای گیاهی در هوا
odds-on
U
دارای احتمال بیش از 5 درصد
profit margins
U
درصد سود از فروش خالص
moisture content
U
درصد رطوبت موجود در خاک
one hyndred percent column graph
U
نمودار یکصد درصد ستونی
ad valorem
U
به نسبت ارزش کالا براساس ارزش
What percentage of the people are literate?
U
چند درصد مردم با سواد هستند ؟
percentile
U
محاسبه شده بقرار هر صدی برحسب درصد
30% down payment against bank guaranty
U
۳۰ درصد پیش پرداخت در برابر ضمانت بانکی
Of this amount Europe's share is 20 percent.
U
از این مقدار ۲۰ درصد مال اروپا است.
effective beaten zone
U
منطقهای که 28 درصد گلوله ها دران فرود می اید
cost center
U
قسمت هزینه در یک موسسه واحدی در یک موسسه که وفیفه اش تعیین قیمت کالا ازطریق توزیع و سرشکن کردن هزینه هاست
manning level
U
درصد پرسنل موجود ناو سطح استعداد پرسنلی وسیله
progressive rebate
U
تخفیفی که با بالا رفتن حجم خرید به درصد ان افزوده می گردد
earthquake factor
U
مقدار درصد شتاب ثقلی که درطرح محاسبات ساختمانی منظور میگردد
advalorem duty
U
حقوق گمرکی براساس ارزش کالا حقوق گمرکی از روی قیمت
percentile
U
یکی از مجموعههای نودونه طرح کمتر از آنکه کل درصد چیزی از بین روند
wrought
U
اهنی که کمتر از سه درصد ذغال دارد و خیلی سخت و چکش خور است
slutsky theorem
U
براساس این قضیه با کاهش قیمت یک کالا مقدار تقاضا برای ان افزایش یافته و این امر بعلت اثر درامدی و اثر جانشینی امکان پذیر است
stacked
U
پیام خطا که وقتی نمایش داده میشود که حافظه خالی در کامپیوتر نباشد درصد نیاز برنامه
stacks
U
پیام خطا که وقتی نمایش داده میشود که حافظه خالی در کامپیوتر نباشد درصد نیاز برنامه
stack
U
پیام خطا که وقتی نمایش داده میشود که حافظه خالی در کامپیوتر نباشد درصد نیاز برنامه
commision agent
U
نماینده حق العمل کار نماینده یا عاملی که بصورت درصد به او پرداخت میشود
dud probability
U
درصد احتمال عمل نکردن گلوله یا اصابت نکردن ان
leverage
U
نسبت بدهی به دارائی خالص تغییر نسبت غیر معین
accelerator
ماده معینی که به بتن اضافه میشود تا مقاوم شدن بتن را در مراحل اولیه تسریع نماید. کلرور کلسیم تا دو درصد یکی از معمولترین این مواد است
produce
U
کالا
products
U
کالا
cargo
U
کالا
product
U
کالا
chattel
U
کالا
merchandise
U
کالا
cargoes
U
کالا
commodities
U
کالا
produces
U
کالا
produced
U
کالا
matter
U
کالا
ware
U
کالا
article
U
کالا
matters
U
کالا
articles
U
کالا
goods
U
کالا
wares
U
کالا
mattering
U
کالا
mattered
U
کالا
traffick
U
کالا
trafficked
U
کالا
good
U
کالا
object of sale
U
کالا
traffics
U
کالا
material
U
کالا
stuffed
U
کالا
materials
U
کالا
stuffs
U
کالا
mercery
U
کالا
trafficking
U
کالا
commodity
U
کالا
traffic
U
کالا
stuff
U
کالا
traffics
U
مبادله کالا
depot
U
انبار کالا
handling of goods
U
جابجایی کالا
samples
U
نمونه کالا
on receipt of the goods
U
برسیدن کالا
mock up
U
مدل کالا
on receipt of the goods
U
بوصول کالا
acceptance of goods
U
پذیرفتن کالا
commodity flow
U
جریان کالا
order for goods
U
سفارش کالا
copper alloy
U
همبسته کالا
commodity market
U
بازار کالا
bill of goods
U
صورت کالا
inventory
U
موجودی کالا
inventories
U
موجودی کالا
holds
U
انبار کالا
commodity code
U
رمز کالا
commodity code
U
شماره کالا
commodity code
U
علامت کالا
commodity exchange
U
مبادله کالا
commodity exchange
U
بورس کالا
hold
U
انبار کالا
lien on goods
U
حق حبس کالا
depots
U
انبار کالا
consignor
U
فرستنده کالا
commodity catalogue
U
کاتالوگ کالا
trafficked
U
مبادله کالا
trafficking
U
مبادله کالا
drafts
U
بسته کالا
fate of goods
U
وضعیت کالا
exclusion principle
U
کالا نیستندشد
inventory
U
صورت کالا
drafted
U
بسته کالا
draft
U
بسته کالا
collection of goods
U
دریافت کالا
commodity agreement
U
موافقتنامه کالا
commodity broker
U
دلال کالا
sample
U
نمونه کالا
sampled
U
نمونه کالا
traffic
U
مبادله کالا
commodity broker
U
واسطه کالا
margin utility
U
حد مطلوبیت کالا
warehouses
U
انبار کالا
stowage
U
انبار کالا
bartered
U
دادوستد کالا
storeroom
U
انبار کالا
stock room
U
انبار کالا
stock requisition
U
درخواست کالا
bartering
U
دادوستد کالا
barter
U
دادوستد کالا
fair
U
نمایشگاه کالا
commodities exchange
U
بورس کالا
interchange
U
مبادله کالا
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com