English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
power U درشت نمایی قدرت دوربین
powered U درشت نمایی قدرت دوربین
powering U درشت نمایی قدرت دوربین
powers U درشت نمایی قدرت دوربین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
resolution U قدرت تفکیک اجزا یا درشت نمایی
resolutions U قدرت تفکیک اجزا یا درشت نمایی
boldfacing U درشت نمایی
magnifications U درشت نمایی
magnification U درشت نمایی
lateral magnifying power U درشت نمایی جانبی
magnification factor U عامل درشت نمایی
magnifications U بزرگ سازی درشت نمایی
magnification U بزرگ سازی درشت نمایی
saber rattling U قدرت نمایی
sniper scope U دوربین تیراندازی بوسیله تیراندازان ماهر دوربین مادون قرمز دیدبانی در شب
infinity method U روش موازی کردن دو خط تارموی دوربین تنظیم دوربین در بینهایت
angle of view U زاویه رویت دوربین عکاسی میدان دید دوربین
cross line U بعلاوه داخل دوربین خط تار موی دوربین
hyperfocal distance U مسافت بین عدسی دوربین تانزدیکترین اشیاء میدان تصویردوربین وقتی که دوربین روی فاصله بینهایت تنظیم شود
synchroscope U دوربین کنترل اتش خودکارپدافند هوایی دوربین دستگاه توزیع اتش خودکار
spectroscopic binary U دوتایی طیف نمایی دوتایی بیناب نمایی
empowered U صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowers U صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowering U صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empower U صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
collimating sight U دوربین نشانه روی لوله توپ به هدف دوربین منطبق کننده لوله و هدف
close up view U نمای درشت نمای نزدیک عکس درشت
creativeness U قدرت خلاقه قدرت ابداع
dictatorship of proletariat U اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
countervailing power U قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
lens distortion U خطای عدسی دوربین عکاسی انحراف عدسی دوربین عکاسی
authoritarainism U نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
squalidity U بد نمایی
aberration U کج نمایی
male protest U نر نمایی
effeminacy U زن نمایی
exponential U نمایی
modal U نمایی
unimodal U یک نمایی
shabbiness U نخ نمایی
modals U نمایی
squalidness U بد نمایی
bimodal U دو نمایی
seediness U بد نمایی
radar discrimination U قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
gradient circuit U مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
transparence U پشت نمایی
transparecy U پشت نمایی
sanctimoniousness U مقدس نمایی
verisimilitude U راست نمایی
likelihood U درست نمایی
sanctified airs U مقدس نمایی
characterization U منش نمایی
magnification U بزرگ نمایی
flare U خود نمایی
flares U خود نمایی
magnifications U بزرگ نمایی
exponent bias U پیشقدر نمایی
grin U دندان نمایی
foreshortening U کوته نمایی
notoriety U انگشت نمایی
showiness U خود نمایی
master stroke U هنر نمایی
masculine protest U نرینه نمایی
data display U داده نمایی
death feigning U مرده نمایی
playing dead U مرده نمایی
dichroism U دو رنگ نمایی
sightliness U خوش نمایی
maculation U ملوث نمایی
transparencies U پشت نمایی
transparency U پشت نمایی
sanctimony U مقدس نمایی
grinned U دندان نمایی
grinning U دندان نمایی
exponential distribution U توزیع نمایی
exponential function U تابع نمایی
grandiosity U بزرگ نمایی
illusionism U سه بعد نمایی
spectroscopy U بیناب نمایی
spectroscopy U طیف نمایی
stereoscopics U برجسته نمایی
exponential rate U اهنگ نمایی
slow motion U کند نمایی
tokenism U نمونه نمایی
puppyhood U خود نمایی
exponential rate U نرخ نمایی
grins U دندان نمایی
pearliness U مروارید نمایی
exponential curve U منحنی نمایی
illusionism U عمق نمایی
exhibitionism U عورت نمایی
pretentiousness U خود نمایی
prewetting U پیش تر نمایی
holographic image U نمایی از شی سه بعدی
pleading U برهان نمایی
puppydom U خود نمایی
ostentation U خود نمایی
characterizes U منش نمایی کردن
to cut a dash U خود نمایی کردن
paraded U خود نمایی کردن
prink U خود نمایی کردن
characterised U منش نمایی کردن
characterises U منش نمایی کردن
characterising U منش نمایی کردن
characterize U منش نمایی کردن
characterized U منش نمایی کردن
parading U خود نمایی کردن
parades U خود نمایی کردن
characterizing U منش نمایی کردن
to prank out oneself U خود نمایی کردن
circular dischroism U دو رنگ نمایی دورانی
ebullioscopy constant U ثابت غلیان نمایی
direction indicator U دستگاه جهت نمایی
masterstroke U هنر نمایی شاهکار
masterstrokes U هنر نمایی شاهکار
parade U خود نمایی کردن
likelihood ratio U بهر درست نمایی
maximum liklihood U درست نمایی بیشینه
woolliness U پشم نمایی پرپشمی
floating point calculation U محاسبات اعداد نمایی یا علمی
panchromatic emulsion U امولسیون تمام رنگ نمایی
maximum likelihood method U روش حداکثر درست نمایی
perspectives U عمق نمایی چشم انداز
perspective U عمق نمایی چشم انداز
time constant of an exponential quantity U ثابت زمانی یک کمیت نمایی
pedantic U وابسته به عالم نمایی وفضل فروشی
sandbar U جزیره نمایی که دردهانه رودخانه یا بندر گاه باشد
far-sighted U دوربین
far sighted U دوربین
telescope U دوربین
longsighted U دوربین
binocular U دوربین
far seeing U دوربین
long sighted U دوربین
telescopes U دوربین
cameras U دوربین
opera glasses U دوربین
presbyopic U دوربین
camera دوربین
night glass U دوربین شب
the penetration of a telescope U دوربین
of a coarse fibre U نخ درشت
gruff U درشت
coarse U درشت
magnifier U درشت کن
coarse fibred U نخ درشت
coarse grained U درشت
majuscular U درشت
jumbo U درشت
macrosomatic U درشت تن
tibia U درشت نی
macro U درشت
grained U درشت
rough U درشت
roughest U درشت
crass U درشت
rough hewn U درشت
macro generator U درشت زا
rough-hewn U درشت
tibias U درشت نی
coarsest U درشت
coarser U درشت
shank U درشت نی
hulking U درشت
grossed U درشت
harsher U درشت
gross U درشت
harshest U درشت
harsh U درشت
sturdy U درشت
sturdiest U درشت
sturdier U درشت
abrupt U درشت
jumbos U درشت
shin bone U درشت نی
grossing U درشت
grossest U درشت
grosser U درشت
grosses U درشت
telescopes U دوربین نجومی
telescope U دوربین نجومی
camera-shy U بیزار از دوربین
box cameras U دوربین قوطی
box camera U دوربین قوطی
kodak U دوربین عکاسی
miniature camera U دوربین مینیاتوری
vial U حباب دوربین
metascope U دوربین تک چشمی
lens U عدسی دوربین
hypermetrope U ادم دوربین
CCTV camera U دوربین نظارت
observation camera U دوربین نظارت
coarse sight U دوربین یدکی
security camera U دوربین نظارت
color camera U دوربین رنگی
drawtube U لوله دوربین
director sight U دوربین هادی
computing sight U دوربین محاسب
surveillance camera U دوربین نظارت
closed-circuit camera U دوربین نظارت
CCTV camera U دوربین امنیتی
observation camera U دوربین امنیتی
security camera U دوربین امنیتی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com