English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
orthoptic U درست کننده نقص بینایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
haemapoietic U خون درست کننده
orthoscopic U درست نمودار کننده
congruous U درخور درست تلافی کننده یاجفت شونده
joined U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
join U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
joins U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
meet U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
meets U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
and U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
coincidence function U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
intersection U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
intersections U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
OR function U تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
unions U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
union U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
assertion U 1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
alternation U تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
false U 1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
conjunctions U تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
disjunction U تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
either or operation U تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
conjunction U تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
temper U درست ساختن درست خمیر کردن
tempers U درست ساختن درست خمیر کردن
tempered U درست ساختن درست خمیر کردن
perceptivity U بینایی
sight U بینایی
visions U بینایی
spectral U بینایی
vision U بینایی
perspectives U بینایی
perspective U بینایی
spectrum U بینایی
eying U بینایی
eyes U بینایی
second sight U بینایی
sights U بینایی
eyesight U بینایی
eye U بینایی
eyeing U بینایی
far point U برد بینایی
nervus opticus U عصب بینایی
emmetropis U بینایی طبیعی
optic U وابسته به بینایی
scotopia U بینایی در تاریکی
emmetropia U بینایی طبیعی
quick sight U بینایی تیز
optic nerve U عصب بینایی
the sense of sight U حس بینایی یا باصره
optometer U بینایی سنج
monocular vision U بینایی یک چشمی
monochromatism U بینایی تک فامی
asthenopia U ضعف بینایی
visual yellow U زرد بینایی
visive U وابسته به بینایی
dichromatism U بینایی دوفامی
visual purple U ارغوان بینایی
rhodopsin U ارغوان بینایی
visual axis U محور بینایی
trichromatism U بینایی سه فامی
photopia U بینایی درنورزیاد
visual acuity U تیزی بینایی
vision test U ازمون بینایی
tunnel vision U بینایی کانونی
field of vision U میدان بینایی
optics U علم بینایی
facial vision U بینایی صورتی
optometry U بینایی سنجی
discernment U بصیرت بینایی
scope U وسیله دیدبانی یا بینایی
test chart U لوحه بینایی سنجی
optical instruments U الات وابسته به بینایی
astigmatism U ناهمخوانی بینایی استیگماتیسم
perimeter U میدان سنج بینایی
ametropia U نقص انکساری بینایی
perceptiveness U بینایی قوه مشاهده
perimeters U میدان سنج بینایی
optometric service U قسمت بینایی سنجی
paropsis U خراب شدن بینایی
manoptoscope U برتری سنج بینایی
campimeter U میدان سنج بینایی
xanthocyanopsia U بینایی زرد- ابی
kenning U نگاه قدرت بینایی
judiciousness U قضاوت درست تشخیص درست
his sight could p darkness U بینایی وی تاریکی رامی شکافت
orthoptic U وابسته به اصلاح نقص بینایی
hemeralopia U کمی بینایی در نور زیاد
be the spitting image of someone <idiom> U درست مثل کسی بودن [درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
eye glass U شیشهای که برای کمک بینایی بکارمیبرند
optometric service U بخش بینایی سنجی و چشم پزشکی
Poor eyesight is a handicap to a scientists progress . U ضعف بینایی مانع پیشرفت یک دانشمند است
red out U از بین رفتن قدرت بینایی هنگام سقوط با شتاب منفی
The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] . U این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد.
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
differences U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
alternatives U تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
EXOR U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
exjunction U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
difference U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
alternative U تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
exclusive U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
denials U تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
symmetric difference U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
NAND function U تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
denial U تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
dispersion U تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
except U تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
equality U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
spectroscopy U بینایی بین طیف بین
spectroscope U بینایی بین طیف بین
altitude/height hold U متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder U ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor U کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
marshaller U هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
quick disconnect coupling U کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primer U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor U گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
homogeneous computer network U یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
changer U دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
vasomotor U اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
interceptors U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
steam fitter U نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
detonators U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
detonator U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
distractive U گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
interceptor U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
del credere U وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
makgi boowi U نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
search jammer U تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
expostulator U سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
prepossessing U مجذوب کننده جلب توجه کننده
claqueur U تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
sprining charge U خرج چال کننده یا گود کننده
padding U پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
suppressive U خنثی کننده اتش سرکوب کننده
stop order U دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer U وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
transmitter U منتقل کننده مخابره کننده
diverting U سرگرم کننده منحرف کننده
intermediaries U وساطت کننده مداخله کننده
supplicant U درخواست کننده تضرع کننده
trimmer U دستکاری کننده صاف کننده
intermediary U وساطت کننده مداخله کننده
hangers U اویزان کننده معلق کننده
transmitters U منتقل کننده مخابره کننده
supplicants U درخواست کننده تضرع کننده
designative U اشاره کننده تعیین کننده
suberter U سرنگون کننده تضعیف کننده
hanger U اویزان کننده معلق کننده
desolator U ویران کننده متروک کننده
practicer U تمرین کننده مشق کننده
sniffy U افهار تنفر کننده فن فن کننده
vibrator U ارتعاش کننده نوسان کننده
vibrators U ارتعاش کننده نوسان کننده
thickeners U غلیظ کننده پرپشت کننده
venerator U تکریم کننده ستایش کننده
modulator demodulator U تلفیق کننده- تفکیک کننده
thickener U غلیظ کننده پرپشت کننده
gesticulant U اشاره کننده وحرکت کننده
toaster U سرخ کننده برشته کننده
oppressive U خورد کننده ناراحت کننده
modifiers U اصلاح کننده تعدیل کننده
desolater U ویران کننده متروک کننده
spell binder U مسحور کننده مجذوب کننده
favourer U یاری کننده مساعدت کننده
preventive U حفافت کننده جلوگیری کننده
presentor U ارائه کننده معرفی کننده
homager U تجلیل کننده کرنش کننده
striking force U نیروی تک کننده یا کمین کننده
presenters U ارائه کننده معرفی کننده
presenter U ارائه کننده معرفی کننده
modifier U اصلاح کننده تعدیل کننده
toasters U سرخ کننده برشته کننده
the producer and the consumer U تولید کننده و مصرف کننده
insulators U جدا کننده عایق کننده
coordinator U هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
whetstone U تیز کننده تند کننده
prosecutors U پیگرد کننده تعقیب کننده
thwarter U خنثی کننده مسدود کننده
cogitator U اندیشه کننده مطالعه کننده
accaimer U هلهله کننده تحسین کننده
prosecutor U پیگرد کننده تعقیب کننده
divider U جدا کننده تقسیم کننده
acknowledger U تصدیق کننده قبول کننده
discriminant U تفکیک کننده جدا کننده
corruptor U فاسد کننده منحرف کننده
lifter U مرتفع کننده برطرف کننده
corrupter U فاسد کننده منحرف کننده
provisioner U تدارک کننده تهیه کننده
insulator U جدا کننده عایق کننده
contractive U جمع کننده چوروک کننده
veracious U درست
accurate [correct] <adj.> U درست
proper <adj.> U درست
real <adj.> U درست
right U درست
exact <adj.> U درست
correct <adj.> U درست
Am I not right?dont you agree with me ? U درست می گه یا نه ؟
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com