English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
dead astern U درست پاشنه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
dead astern U درست در سمت پاشنه ناو
Other Matches
heels U پاشنه جوراب پاشنه گذاشتن به
heel U پاشنه جوراب پاشنه گذاشتن به
join U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
meet U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
meets U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
joined U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
coincidence function U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
OR function U تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
intersection U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
intersections U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
joins U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
and U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
unions U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
false U 1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
alternation U تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
conjunctions U تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
conjunction U تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
union U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
disjunction U تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
either or operation U تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
assertion U 1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
temper U درست ساختن درست خمیر کردن
tempered U درست ساختن درست خمیر کردن
tempers U درست ساختن درست خمیر کردن
judiciousness U قضاوت درست تشخیص درست
be the spitting image of someone <idiom> U درست مثل کسی بودن [درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] . U این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد.
trigger U پاشنه
pivot U پاشنه در
waked U کف پاشنه
pivots U پاشنه در
stern U پاشنه
wake U کف پاشنه
wakes U کف پاشنه
heelpiece U پاشنه
pivoted U پاشنه در
heel U پاشنه
sterns U پاشنه
talons U پاشنه پا پاشنه
door-furniture U پاشنه ی در
sternest U پاشنه
bridge seat U پاشنه پل
bridge shoe U پاشنه پل
talon U پاشنه پا پاشنه
shoes U پاشنه
sterner U پاشنه
heel U ته پاشنه کف
after castle U پاشنه
triggered U پاشنه
triggers U پاشنه
heels U پاشنه
door hinge U پاشنه در
door hinge U پاشنه
heels U پاشنه سد
heels U ته پاشنه کف
pivot footstep U پاشنه
shoe lift U پاشنه کش
bridge shoe U پاشنه
shoe U پاشنه
upstream toe U پاشنه سد
quarter deck U پاشنه
heel U پاشنه در
heels U پاشنه در
cup U پاشنه در
shoeing U پاشنه
overtaking light U پاشنه
heel U پاشنه سد
cups U پاشنه در
cupped U پاشنه در
pivoted U پاشنه گردان
poop deck U بالاترین پل پاشنه
pivot U پاشنه گردان
kedge anchor U لنگر پاشنه
boat tail U پاشنه قایق
heel cut U محافظ پاشنه پا
sterns U پاشنه ناو
heel U پاشنه [کفش]
quarter boom U بوم پاشنه
heel and toe با پنجه و پاشنه
heeler U پاشنه ساز
quarter boom U تیرک پاشنه
step U پاشنه کفش
toe protection U پاشنه بندی
to take to ones heels U پاشنه راورکشیدن
abaft U به سمت پاشنه
aft spring U اسپرینگ پاشنه
pivots U پاشنه گردان
heelpiece U پاشنه پوش
heeltap U لایی پاشنه
kick with the heel U ضربه با پاشنه پا
after turret U توپ پاشنه
aftermost U نزدیک پاشنه
dwi chook U پشت پاشنه پا
pivot instep kick U ضربه با پاشنه پا
calcaneum U استخوان پاشنه
shoehorn U پاشنه کش کفش
sterner U پاشنه ناو
tiller flat U سکان پاشنه
fantail U پاشنه ناو
stern U پاشنه ناو
trim aft U نشست پاشنه
stepping U پاشنه کفش
transom stern U پاشنه صاف
stern rope U طناب پاشنه
mizzen sail U بادبان پاشنه
trunnion U پاشنه افقی
heel loop قوس پاشنه
slipshod U پاشنه خوابیده
sternest U پاشنه ناو
bootjack U پاشنه کش چکمه
shoehorns U پاشنه کش کفش
transom stern U پاشنه تخت
following sea U موج پاشنه
difference U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
differences U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
alternatives U تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
alternative U تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
exjunction U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
EXOR U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
pivoted U پاشنه محور چرخ
top lift U طبقه زیرین پاشنه پا
heels U پاشنه پی دیواره حائل یا سد
heel در پاشنه قرار گرفتن
insteps U پاشنه جوراب یاکفش
pirouette U چرخ روی پاشنه
instep U پاشنه جوراب یاکفش
pirouettes U چرخ روی پاشنه
pivot U پاشنه محور چرخ
heels U توپ را با پاشنه پا رد کردن
pivot U روی پاشنه چرخیدن
heel U توپ را با پاشنه پا رد کردن
pivoted U روی پاشنه چرخیدن
stern fast U طناب پاشنه قایق
sock U کفش راحتی بی پاشنه
stern hook U نفر پاشنه قایق
heel U پاشنه پی دیواره حائل یا سد
percussion gun U تفنگ پاشنه دار
shoes U پاشنه کیل ناو
swivels U لولای پاشنه گرد
swivelled U لولای پاشنه گرد
by the stern U از طرف پاشنه ناو
shoeing U پاشنه کیل ناو
swivel U لولای پاشنه گرد
splash board U سپر پاشنه قایق
on the quarter U در جهت پاشنه ناو
shoehorn U پاشنه کش بکار بردن
shoehorns U پاشنه کش بکار بردن
stern post U ستون پاشنه ناو
fore foot U کیل ناو در پاشنه
heeltap U لایه پاشنه کفش
pivots U پاشنه محور چرخ
sternfast U طناب پاشنه قایق
heel thrust U فشار پاشنه پا در پیچیدن
heel kick U ضربه با پاشنه پا به عقب
pivots U روی پاشنه چرخیدن
shoe U پاشنه کیل ناو
drilling shoe U پاشنه ی مته کاری
after body U قسمت پاشنه ناو
ensign staff U میله پرچم پاشنه
block heel U نعلبند پاشنه اسب
running free U بادبانی با باد پاشنه
taffrail U نرده پاشنه ناو
exclusive U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
stern tube U لوله اژدر پاشنه ناو
roughshod U دارای نعل پاشنه دار
snowplow U توقف با بردن پاشنه ها بعقب
trim U کج شدن ناو از سینه یا پاشنه
trimmest U کج شدن ناو از سینه یا پاشنه
trims U کج شدن ناو از سینه یا پاشنه
pivoted U روی پاشنه گشتن چرخیدن
sternway U پیشروی ناواز سمت پاشنه
huarache U کفش راحتی پاشنه کوتاه
pivots U روی پاشنه گشتن چرخیدن
kickoff U ضربه ازاد با پاشنه پا درشروع
pivot U روی پاشنه گشتن چرخیدن
chopine U نوعی کفش پاشنه بلند
fore and aft U امتداد سینه تا پاشنه ناو
napoleon U چکمه پاشنه بلند ناپلئونی
french heel U پاشنه کفش زنانه بلند وخمیده بجلو
brogan U چکمه سنگین پاشنه دار لهجه محلی
hard starboard U ناو رابا چرخش سریع بسمت پاشنه بگردانید
pin joint U اتصال بین اعضای ساختمانی بصورت لولا یا پاشنه
skull U حرکت بجلو یا عقب باچسباندن و گشودن پاشنه یانوک پا
skulls U حرکت بجلو یا عقب باچسباندن و گشودن پاشنه یانوک پا
NAND function U تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
denials U تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
dispersion U تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
symmetric difference U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
denial U تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
drag U مقداری که پاشنه ناو در اب فرو رفته باشدکشیدن روی زمین
dragged U مقداری که پاشنه ناو در اب فرو رفته باشدکشیدن روی زمین
drags U مقداری که پاشنه ناو در اب فرو رفته باشدکشیدن روی زمین
equality U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
except U تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
chopped U کوتاه کردن گام برای اجتناب دونده از ضربه پاشنه نفر جلو
chop U کوتاه کردن گام برای اجتناب دونده از ضربه پاشنه نفر جلو
musub duchi U موسوب داچی ایستادن بگونه ایکه پاشنه پاها به هم چسبیده و پنجه ها به اندازه 54 درجه زاویه داشته باشند
rudder post U ستون تیغه سکان یا ستون پاشنه
This door will not last (long)on its hinges . <proverb> U این در به این پاشنه نمى ماند .
straightforward U درست
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com