English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
mistake U درست نفهمیدن اشتباه
mistakes U درست نفهمیدن اشتباه
mistaking U درست نفهمیدن اشتباه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
mistook U درست نفهمیدن
misapprehends U درست نفهمیدن
misconceive U درست نفهمیدن
misapprehending U درست نفهمیدن
misapprehended U درست نفهمیدن
misapprehend U درست نفهمیدن
misunderstands U درست نفهمیدن
misunderstood U درست نفهمیدن
misunderstand U درست نفهمیدن
false U 1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
perfectly U بدون اشتباه یا درست
range error U اشتباه در تخمین دریایی اشتباه بردی اشتباه برد
to be blind to U نفهمیدن
misknow U بد شناختن نفهمیدن
glitch U یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
glitches U یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
out of place <idiom> U درجایی اشتباه ،درزمان اشتباه بودن
and U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
coincidence function U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
intersections U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
meet U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
meets U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
joins U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
joined U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
join U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
intersection U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
OR function U تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
conjunctions U تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
assertion U 1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
conjunction U تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
unions U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
union U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
disjunction U تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
alternation U تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
either or operation U تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
I consider that a mistake. [I regard that as a mistake.] U این به نظر من اشتباه است. [این را من اشتباه بحساب می آورم.]
tempered U درست ساختن درست خمیر کردن
temper U درست ساختن درست خمیر کردن
tempers U درست ساختن درست خمیر کردن
judiciousness U قضاوت درست تشخیص درست
be the spitting image of someone <idiom> U درست مثل کسی بودن [درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] . U این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد.
datum error U اشتباه سطح مبنای ارتفاع اشتباه سطح مبنای اب دریا
delivery error U اشتباه پرتاب اشتباه در سیستم پرتاب
alternatives U تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
exjunction U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
EXOR U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
differences U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
difference U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
alternative U تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
exclusive U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
denial U تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
dispersion U تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
NAND function U تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
symmetric difference U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
denials U تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
except U تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
equality U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
overseen U در اشتباه
fallacies U اشتباه
to put one in the wrong U اشتباه
inerrant U بی اشتباه
faux pas U اشتباه
clanger U اشتباه
fumble U اشتباه
fault U اشتباه
jeofail U اشتباه
errors U اشتباه
error U اشتباه
fumbled U اشتباه
fumbles U اشتباه
false <adj.> U اشتباه
fallacy U اشتباه
faults U اشتباه
faulted U اشتباه
lap sus U اشتباه
wrong U اشتباه
goofed U اشتباه
flounders U اشتباه
mix-up U اشتباه
mix up U اشتباه
trip U اشتباه
mistaking U اشتباه
floundering U اشتباه
incorrectness U اشتباه
floundered U اشتباه
mix-ups U اشتباه
goof U اشتباه
goofs U اشتباه
tripped U اشتباه
trips U اشتباه
barratry U اشتباه
goofing U اشتباه
flounder U اشتباه
errancy U اشتباه
mistakenness U اشتباه
mistake U اشتباه
wrongs U اشتباه
discrepancy U اشتباه
snafu U اشتباه
mistakes U اشتباه
in error <adj.> U اشتباه
wronging U اشتباه
misconstrue U اشتباه کردن
misconstrued U اشتباه کردن
goofs U اشتباه کردن
flub U اشتباه احمقانه
boner U اشتباه مضحک
goofing U اشتباه کردن
boo boo U اشتباه کاری
slip up U اشتباه کردن
syntax error U اشتباه ترکیبی
slip-up U اشتباه کردن
to read wrong U اشتباه [ی] خواندن
dispersion error U اشتباه پراکندگی
blunder U اشتباه بزرگ
blunderingly U ازروی اشتباه
misprints U اشتباه چاپی
blunder U اشتباه لپی
systematic error U اشتباه سیستماتیک
bungler U اشتباه کار
bunglers U اشتباه کار
mistook U اشتباه کردن
slip-ups U اشتباه کردن
by accident <adv.> U بصورت اشتباه
goofed U اشتباه کردن
typing error U اشتباه تایپی
typo U اشتباه تایپی
peccadillos U اشتباه کوچک
peccadilloes U اشتباه کوچک
peccadillo U اشتباه کوچک
unmistakable U خالی از اشتباه
deflection error U اشتباه سمت
to make an error U اشتباه کردن
erroneous U غلط اشتباه
deflection error U اشتباه سمتی
dead shot U تیر اشتباه
to goof up [American E] U اشتباه کردن
delivery error U اشتباه در تیراندازی
off the beam <idiom> U اشتباه ،خطا
to make a mistake U اشتباه کردن
bloomer U اشتباه احمقانه
computational U اشتباه در محاسبه
miscalculations U محاسبه اشتباه
oversight U اشتباه نظری
oversights U اشتباه نظری
misconstruing U اشتباه کردن
misconstrues U اشتباه کردن
misprint U اشتباه چاپی
I made a mistake . I was wrong. U من اشتباه کردم
goof U اشتباه کردن
disabuse U از اشتباه دراوردن
disabused U از اشتباه دراوردن
trip up <idiom> U اشتباه کردن
to put wise U از اشتباه دراوردن
slip of the tongue <idiom> U اشتباه لپی
make a mistake <idiom> U اشتباه کردن
to set U از اشتباه دراوردن
disabusing U از اشتباه دراوردن
disabuses U از اشتباه دراوردن
miscalculation U محاسبه اشتباه
deflection error U اشتباه انحراف
malentendu U اشتباه فهمیدن
mistakes U اشتباه کردن
mistaking U اشتباه کردن
by mistake <adv.> U بطور اشتباه
by a mistake <adv.> U بطور اشتباه
as a result of a mistake <adv.> U بطور اشتباه
by accident <adv.> U بطور اشتباه
inadvertently <adv.> U بطور اشتباه
unintentionally <adv.> U بطور اشتباه
spuriously <adv.> U بطور اشتباه
by mistake <adv.> U بصورت اشتباه
misguidely U از روی اشتباه
wrongly <adv.> U بصورت اشتباه
miscarriage of justice U اشتباه قضایی
miscarriages of justice U اشتباه قضایی
inaccuracies U اشتباه غلط
by a mistake <adv.> U بصورت اشتباه
metachronism U اشتباه تاریخی
inaccuracies U خطا یا اشتباه
inaccuracy U اشتباه غلط
inaccuracy U خطا یا اشتباه
mils trip U اشتباه میلیمی
incorrectly <adv.> U بطور اشتباه
miscue U اشتباه کردن
mistake U اشتباه کردن
as a result of a mistake <adv.> U بصورت اشتباه
inadvertently <adv.> U بصورت اشتباه
mistake of fact U اشتباه موضوعی
mistake of law U اشتباه حکمی
mistaken party U اشتباه کننده
mistakenness U در اشتباه بودن
fallible U اشتباه کننده
absolute error U اشتباه مطلق
slip U اشتباه لیزی
unintentionally <adv.> U بصورت اشتباه
misplay U بازی اشتباه
mistaken U اشتباه کرده
misstep U اشتباه درقضاوت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com