Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
tartarous
U
دردی شکل مشتق از درده شراب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
winy
U
شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winey
U
شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winery
U
کارخانه شراب سازی موسسه شراب کشی
vinosity
U
حالت و خصوصیات شراب معتادبه شراب
wineglass
U
لیوان شراب پیمانه شراب
hypalgesia
U
کم دردی
dreggy
U
دردی
faecal
U
دردی
analgesia
U
بی دردی
agonal
U
دردی
lancepain
U
دردی که تیرمیکشد
sediments
U
درده
dreg
U
درده
lees
U
درده
sedimentary
U
درده
silt
U
درده
fouling
U
درده
tartars
U
درده
tartar
U
درده
magma
U
درده
sediment
U
درده
feculence
U
حالت دردی مدفوع
tartarous
U
درده مانند
slag
U
درده خاکستر
scum
U
درده گرفتن
kinesalgia
U
دردی که ازجنبش ماهیچه پیداشود
It doesnt solve anything.
U
دردی را دوا نمی کند
repetitive strain injury
U
دردی دربازو کسی که عملی را چندین بارانجام دهد مثل وقتی که ترمینال کامپیوترکارمیکند
repetitive stress injury
U
دردی دربازو کسی که عملی را چندین بارانجام دهد مثل وقتی که ترمینال کامپیوترکارمیکند
offshoot
U
مشتق
paronymous
U
مشتق
derivatives
U
مشتق
parasyntetic
U
مشتق
offshoots
U
مشتق
anti derivative
U
ضد مشتق
formant
U
مشتق
derivative
U
مشتق
paronym
U
مشتق
derive
U
مشتق شده از
derived field
U
فیلد مشتق
differential equations
U
معادلات مشتق
differentiator
U
مشتق گیر
diphyletic
U
مشتق از دو نیا
deriving
U
مشتق شده از
derives
U
مشتق کردن
derivations
U
مشتق گیری
derive
U
مشتق کردن
calcic
U
مشتق ازاهک
autologous
U
مشتق از خود
branches
U
مشتق شدن
branch
U
مشتق شدن
formative
U
کلمه مشتق
derives
U
مشتق شده از
denominators
U
مشتق کننده
silicic
U
مشتق از سیلیس
parial derivative
U
مشتق جزئی
parasyntetic
U
مشتق و مرکب
differentiate
U
مشتق گرفتن
differentiation
U
مشتق گیری
differentiates
U
مشتق گرفتن
differentiating
U
مشتق گرفتن
spiritous
U
مشتق ازالکل
derivation
U
مشتق گیری
second derivative
U
مشتق دوم
to d. itself
U
مشتق شدن
deriving
U
مشتق کردن
denominator
U
مشتق کننده
adscititious
U
مشتق از عامل خارجی
Y prime
U
مشتق ایگرگ
[ریاضی]
Y'
U
مشتق ایگرگ
[ریاضی]
partial derivative
U
مشتق جزیی
[ریاضی]
second derivative
U
مشتق مرتبه دوم
romanesque
U
مشتق از زبان لاتین
deverbative
U
مشتق شده از فعل
partial derivative
U
مشتق پاره ای
[ریاضی]
derived demand
U
تقاضای مشتق شده
patronymic
U
مشتق از نام پدر
analysis
U
مشتق وتابع اولیه
deverbative
U
بصورت مشتق استعمال شده
differentiable function
U
تابع مشتق پذیر
[ریاضی]
deriving
U
نتیجه گرفتن مشتق شدن
derives
U
نتیجه گرفتن مشتق شدن
matronymic
U
اسم مشتق ازطرف مادر
differential equation
U
معادله متغیر مشتق چیزی
derive
U
نتیجه گرفتن مشتق شدن
denominative
U
مشتق ازاسم یاصفت موجب تسمیه
embryonic membrane
U
ساختمانی که ازتخم رسیده مشتق میشود
kiosks
U
مشتق از> کوشک فارسی <کلاه فرنگی
potash
U
کربنات دو سود مشتق ازخاکستر چوب
kiosk
U
مشتق از> کوشک فارسی <کلاه فرنگی
thallium
U
عنصر فلزی مشتق از الومینیوم بعلامت TI
chains
U
مجموعهای از کلمات که هر کلمه مشتق شده
phonrtic drill
U
مشتق تلفظ ازروی صدای حروف
chain
U
مجموعهای از کلمات که هر کلمه مشتق شده
adrenal
U
مشتق از غده یا ترشح غددفوق کلیه
wines
U
شراب
wine
U
شراب
bacchus
U
شراب
the juice of the grape
U
شراب
viniferous
U
شراب زا
acro
U
پیشوندیست مشتق از کلمه یونانیAkro- یاAkr- که بمعنی
acr
U
پیشوندیست مشتق از کلمه یونانیAkro- یاAkr- که بمعنی
acaro
U
کلمهء پیشوندی است مشتق ازacarus به معنی
vinous flavour
U
طعم شراب
decants
U
ریختن شراب
pottle
U
رطل شراب
decanting
U
ریختن شراب
decanted
U
ریختن شراب
oenomel
U
شراب عسلی
wine cellar
U
شراب دخمه
oenologist
U
شراب شناس
decant
U
ریختن شراب
rhenish wine
U
شراب اسمانی
wineglass
U
جام شراب
winegrower
U
شراب ساز
wine maker
U
شراب ریز
wineskin
U
مشک شراب
wine cellar
U
انبار شراب
viticulturist
U
شراب ساز
wino
U
معتاد به شراب
vinal
U
بشکل شراب
fortified wine
U
شراب قوی
viniferous
U
دارای شراب
viniculture
U
شراب سازی
vermt
U
شراب افسنطین
ustulation
U
سوزاندن شراب
fortified wines
U
شراب قوی
wine
U
شراب نوشیدن
wines
U
شراب نوشیدن
riesling
U
شراب سفید
winebibber
U
شراب خور
grail
U
جام شراب
cochineal
U
قرمز شراب کش
binge
U
شراب خواری
enology
U
شراب شناسی
filtrate
U
شراب ناب
binges
U
شراب خواری
guzzler
U
شراب خور
grcen wine
U
شراب نارس
it is a racy wine
U
شراب رادارد
grcen wine
U
شراب تازه
cider
U
شراب سیب
aceto
U
پیشوندی است مشتق ازکلمهء لاتین acetum که به معنی
epithelioma
U
غده خوش خیم و یا بدخیم مشتق از بافت مخاطی
fortified wine
U
شراب تقویت شده
bacchus
U
رب النوع شراب و باده
vinifacteur
U
اسباب شراب سازی
viniculture
U
پرورش انگور شراب
chablis
U
نوعی شراب سفید
goblet
U
گیلاس شراب
[در مراسم]
fortified wines
U
شراب تقویت شده
fiascos
U
ناکامی بطری شراب
wineglasful
U
گیلاس شراب خوری
goblets
U
گیلاس شراب تکه
vintner
U
عمده فروش شراب
winepress
U
خمره شراب سازی
wineshop
U
مغازه شراب فروشی
goblet
U
گیلاس شراب تکه
vintners
U
عمده فروش شراب
clarets
U
نوعی شراب قرمز
claret
U
نوعی شراب قرمز
vinic
U
مربوط به شراب یا الکل
fiasco
U
ناکامی بطری شراب
vintnery
U
عمده فروشی شراب
chianti
U
نوعی شراب قرمز
gill
U
پیمانهای برای شراب
gladstone
U
نوعی شراب ارزان
frutex
U
شراب شربت الکلی
loading
U
امیختن موادخارجی به شراب
vermouths
U
شراب شیرین افسنطین
enology
U
مبحث شراب شناسی
jeroboam
U
جام شراب بزرگ
vermouth
U
شراب شیرین افسنطین
scuppernong
U
شراب انگور مشک
cellars
U
جای شراب انداختن
malmsey
U
شراب شیرین قبرس
maderia
U
شراب محصول مادریا
argol
U
دردشراب .ته نشین شراب
straw wine
U
شراب شیرین کشمش
cellar
U
جای شراب انداختن
chalice
U
گیلاس شراب
[در مراسم]
tetra
U
پیشوندیست مشتق ازکلمه یونانی بمعنی چهارودارای چهارقسمت واربعه
achromato
U
کلمات پیشوندی است یونانی مشتق از کلمهء achromatos بمعنی
tetr
U
پیشوندیست مشتق از کلمه یونانی بمعنی چهارودارای چهارقسمت واربعه
achromat
U
کلمات پیشوندی است یونانی مشتق از کلمهء achromatos بمعنی
sacked
U
شراب سفید پرالکل وتلخ
altar of credence
U
[جایگاه نان و شراب مقدس]
sacks
U
شراب سفید پرالکل وتلخ
sack
U
شراب سفید پرالکل وتلخ
gourmet
U
خبره خوراک شراب شناس
gourmets
U
خبره خوراک شراب شناس
port
U
شراب شیرین بارگیری کردن
libation
U
تقدیم شراب به حضور خدایان
crust of wine
U
جرم شراب در روی شیشه
buretto
U
تنگ مخصوص شراب مقدس
libations
U
نوشابه پاشی نوشیدن شراب
to lay down wine
U
شراب را انبار کردن یا جادادن
buret
U
تنگ مخصوص شراب مقدس
vinometer
U
الت سنجش الکل شراب
amontillado
U
نوعی شراب تلخ و سفیداسپانیایی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com